«مرثیه گمشده» بهروایتی، زیباترین مستند زندهیاد خسرو سینایی است. سال ساخت آن را ۱۳۶۳ اعلام کردهاند ولی میدانیمکه بیش از شش سال طول کشید تا اثر برای نمایش آماده شود. فیلمی که جزو افتخارات جهانی سینمای مستند ایران است و جوایز بسیاری هم از جشنوارههای مختلف جهانی گرفته و به پاسِ ثبت و بازآفرینی واقعه مهمو دردآور کوچ اجباری صدهاهزار لهستانی در کوران جنگ، نشان «صلیب لیاقت» را هم از دولت لهستان نصیب کارگردان کرده. این مستند بین دو ژانر شاعرانه و گزارشگری سیر میکند. هرچند یکی از مخاطبان معتقد است که این مستند در حوزه «مستند درام» قرار دارد.
بیشک، حمیدرضا سهیلی مظفر بزرگترین مستندساز معماری و شهرسازی ایران است. بیش از یکصد فیلم با موضوع معماری و شهرهای ایران ساخته که امروز هریک از آنها حکم سند تاریخی و شاهد معماری را دارند. سهیلی، متاسفانه عمر بلندی نداشت. در هفتاد و یک سالگی از این جهان رفت. با بیماری قند. متاسفانه، در سالهای آخر عمرش سختی و تنگی زیاد تحمل کرد. با اینحال نامی جاودان دارد و شایستگی آن را دارد که دانشکدههای معماری و شهرسازی ایران فضا و مکانی را به نام او تبدیل به بایگانی اسناد تصویری معماری ایران کنند. او متولد بهمن ماه ۱۳۲۷ بود و در شهریورماه ۱۳۹۸ چشم از جهان فروبست.
نمایش مستند «غوغای ستارگان» در نودوهفتمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان، فرصتی شد برای دوستداران موسیقی ایران که یک شب مانده به یلدا، خاطرات سالهای موسیقی پربار گذشته زنده شود. این مستند را علیرضا خالقوردی ساخته. تیرماه ۱۴۰۲٫ او درباره انگیزهاش برای ساخت این اثر یادآور میشود چندسال پیش فیلمی با موضوع ترانه خاطرهانگیز «مرا ببوس» ساخته و چون بازتاب خوبی پیدا کرد، علاقمند میشود که موضوع فیلم بعدیاش هم یک ترانه و داستانهای آن باشد. انصافا باید پذیرفتکه این مستند توانسته دانستههای لازم درباره همایون خرم و ترانه «غوغای ستارگان» را خیلی روان و ساده روایت کند.
در توصیف فیلم «پ مثل پلیکان» از پرویز کیمیاوی، یک حرف مکرر است: فیلم یا مستندی شاعرانه. همین وصف کافی است تا انتظار خودمان از این فیلم را با متر و مقیاس مناسبِ عنوان بسنجیم. در اثر شاعرانه، هنرمند هیچ تعهدی به روایت واقعیت یا رویداد واقعی و مستند ندارد. او ذهن خود را سوار بر رویدادی نادر میکند و به مخاطب فرصت میدهد تصویرهای ذهنی خود را از آن فیلم بسازد. در فیلم شاعرانه، درست مثل یک کلاژ، کارگردان سکانسها و پلانهایی را که به او امکان میدهد حرفش را بزند، کنار هم میآورد و از مخاطب میخواهد رویا و تصور خود را از اثر برداشت کند. همین. بنابراین وقتی با فیلم «پ مثل پلیکان» روبرو هستیم نمیتوانیم از کارگردان انتظار داشته باشیم ربط کودکان شرور با کودکان صبور را بیان کند. نمیتوانیم توقع داشتهباشیم که فیلم بگوید چه شد که پیرمرد بالاخره حاضر شداز مامن مخروب خود به شهر برگردد و به سراغ پلیکان برود. کارگردان در این فیلم حرفهایی دارد و داستان آمیرزا سیدعلی بهانه است.
دومین مستند از مجموعه «به یاد بزرگان» شبهای فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان اثری از ابراهیم گلستان با نام «یک آتش» بود. اثری ناب و زیبا که گزارشِ مهار آتشی بودکه بر چاه نفت در اطراف اهواز افتادهبود. فیلمی کوتاه که توسط شاهرخ گلستان فیلمبرداری شد و فروغ فرخزاد تدوین آن را انجام داد. شاید نخستین فعالیت سینمایی فروغ در این سطح. پس از تماشای فیلم، یکی از حاضرین در جلسه خاطرهای از دیدارش با ابراهیم گلستان در ۱۵، ۱۶ سال پیش را نقل کرد. به مثابه شروع گفتگو درباره این هنرمند و آثارش. او میگوید «در لندن و با قرار قبلی به خانه استاد رفتیم.