معمای عجیبی است که بافت تاریخی و مرکزی شهرهای ما، که باید گرانترین و پرطرفدارترین بخش شهر باشند، برعکس هستند و شان لازم برای جذب ساکن و مخاطب از گروههای مرجع اجتماعی را از دست دادهاند. این در حالی است که مرکز شهر، حداقل به خاطر سهولت دسترسی به تمام نقاط شهر از نظر زمان و مسافت، مزیت بالایی نسبت به دیگر بخشهای شهر دارند و علاوه بر آن، هویت و نشان تاریخی دارندکه میتواند استعارهای از اصالت و منزلت باشند. در تهران، این موضوع شگفتانگیزتر و حساستر است. تمام نهادهای مهم حکومتی و دولتی در مرکز شهر و در جوار بافت تاریخی قرار دارند. بازار تهران، که هنوز هم قطب بسیار مهم اقتصادی و تجاری کشور است، در همین نقطه قرار دارد. شبکه ریلی زیرزمینی شهر، در این نقطه بیشترین امکانات را دارد، مرکز قانونگذاری کشور نیز در همینجا است و خیلی مواهب دیگر. پس چرا این مرکز و این محله شانیت لازم را ندارد و از چشم اهالی پایتخت افتاده؟ در کدام محله تهران مشابه عمارتهای تاریخی منطقه دوازده را میتوان پیدا کرد و دید؟
بازار تهران که از قرن ۱۹ تا امروز یکی از دیدنیترین مناطق گردشگری پایتخت محسوب میشود عمری ۳۰۰ ساله دارد و قدمت بالای آن باعث شده است تا خطرات زیادی این مجموعه تاریخی را تهدید کند. از ریزش دیوارهای قدیمی و تاریخیاش تا آتشسوزی و اخیراً هم ساخت و ساز بلندمرتبههایی که هیچ همخوانی با بافت تاریخی بازار ندارند.
بازدید شهردار محترم منطقه دوازده، جناب آقای امیریزدی، از «خانه اردیبهشت اودلاجان» (نیمروز ۱۲ آبان ۱۴۰۰ خورشیدی)، فرصت مغتنمی بود برای طرح احیای اودلاجان به مثابه اصلیترین پهنه قلب تاریخی تهران.
شوش، دروازه غار، قهوه خانه حاج تقی یا همان قهوه خانه رمضون یخی با بیش از ۷۰ سال سابقه قهوه خانهای بزرگ و در عین حال ساده و بی آلایش. انگار در قسمتی از زمان متوقف شده است. این را یخچال بوفهای و قدیمی مغازه تأیید میکند. اما مشتریانش هنوز پر و پا قرص طرفدارش هســتند.
از آن روزی که برخی از اهالی محله به این نتیجه رسیدند که «محله دیگر جای زندگی نیست»، افول محله آغاز شد. چرا چنین تفکری پیدا شد، داستان مفصلی دارد ولی قطع و یقین باید دانست که طرحهای شهری نسنجیده سالهای سی و چهل خورشیدی نقش بسیار مهمی در پیدایش این تفکر داشتند.