تاریخ‌خوانی مصور اودلاجان

برای شناخت بیشتر اودلاجان، می‌شود کتاب خواند، می‌شود عکس دید، می‌شود پای حرف بزرگان نشست. و یکی از بهترین راه‌ها آن است که عکس ببینیم و یک صاحب‌نظر اهل محل در کنارمان باشد و شان نزول آن عکس‌ها را توضیح دهد. هم تماشای عکس است هم تاریخ شفاهی. «تاریخ‌خوانی مصور محله اودلاجان» چنین رویدادی است. با هارون یشایایی به تماشای عکس‌های تاریخی محله می‌نشینیم.

هارون یشایایی؛ به روایت ناصر فکوهی

هارون یشایایی؛ به روایت ناصر فکوهی

«. . . وقتی مقداری جلوتر بیاییم، مثلا بیاییم سال ۳۹ یا ۴۰، در این سال‌ها اوج فعالیت دانشجویی است و دیگر مساله حضور آقای خمینی هم مطرح می‌شود. سازمان‌های اسلامی خلاصه می‌شدند در نهضت آزادی. آقای بازرگان که طیف وسیعی از بچه‌های مسلمان دنبالش بودند و خود مهندس بازرگان هم، علاوه بر آن مساله، اتوریته داشت. . . .شاید سال ۳۹ بود که همه می‌رفتیم در دانشکده فنی و بازرگان هم می‌آمد و صحبت می‌کر.د. بازرگان شیوه خودش را داشت. خیلی محافظه‌کار بود و در این جلسات، که همه ذوق و شوق شنیدن مسائل سیاسی را داشتند، اشاره‌های کوچکی می‌کرد و بیشتر راجع به مسائل شرعی صحبت می‌کرد. توده‌ای‌ها هم در دانشگاه بودند، ولی آشکار نبودند. جبهه ملی داشت شکل می‌گرفت و بزرگانی مثل بنی‌صدر، حبیبی و برلیان، که زمان شاه اعدامش کردند، در دانشگاه بودند. آن چیزی که مورد توافق نهضت آزادی بود، این بود که پشت جبهه ملی باشند. در واقع جبهه ملی داشت شکل می‌گرفت تا سرکوب سال ۱۳۴۰٫ اگر به دانشکده ادبیات تشریف آورده‌باشید، حیاط کوچکی داشت که وسطش یک حوض بود. آن موقع اصلا نمازخواندن رسم نبود، ولی بنی‌صدر تنها کسی بود که می‌رفت سر آن حوض وضو می‌گرفت و در آن حیاط کوچک نماز می‌خواند. این خاطره را از بنی‌صدر داشتم. بنی‌صدر بعدها که رئیس جمهور شد، این خصلت را نشان داد. خیلی خودمحور بود. حبیبی خیلی مداخله نمی‌کرد و آدم آرامی بود. سالن عمومی دانشکده ادبیات چندتا ستون داشت. حسن حبیبی همیشه دستش را می‌زد پشت سرش و به ستون‌ها تکیه می‌داد. همه بچه‌ها برایش حرف درآورده بودند که حبیبی مواظب است این ستون‌ها نریزد! ولی بنی‌صدر نه، خیلی فعال و پرسروصدا بود. در واقع تا قبل از سال ۱۳۴۰ و محوریت آقای خمینی، این تصور وجود داشت که انگار نظام هم بدش نمی‌آمد که دوباره جبهه ملی بیاید و یک مقدار فضا باز شود؛ ولی از سال ۴۲ که ماجرای پانزده خرداد پیش آمد، تقریبا همه به این نتیجه رسیدند که آینده حاکمیت اگر قرار است تغییر کند، محوریتش روحانیت شیعه خواهدبود.»

یازدهمین عصر ششم:همکلامی با دکتر سیروس باور

یازدهمین عصر ششم:همکلامی با دکتر سیروس باور

بسیاری از معماران و شهرسازان امروز ایران، وامدار دکتر سیروس باور هستند. بسیاری از این عزیزان یا دانشجوی او بوده‌اند یا همکار و همراهش. او امروز، سینه پری از حرف و خاطره دارد. او یکی از زمردهای ادبیات و حرفه معماری و شهرسازی ایران است.
در یازدهمین «عصر ششم» خانه اردیبهشت اودلاجان در کنار این آموزگار عزیز می‌نشینیم و با او هم‌کلام می‌شویم. این عصر ششم (که اصولا باید روز پنجشنبه برگزار می‌شد) روز شنبه ۲۹ بهمن‌ماه خواهدبود. محفلی از دوستان و دوستداران دکتر سیروس باور، به احترام چند دهه تلاش او برای ارتقای معماری این سرزمین.

دهمین عصر ششم:رونمایی کتاب یک عمر زندگی با سینمای ایران

دهمین عصر ششم:رونمایی کتاب یک عمر زندگی با سینمای ایران

سینمای ایران چند فیلم این‌چنینی دارد؟
جایزه، اجاره‌نشین‌ها، ناخدا خورشید، هامون، ای ایران، در مسیر تندباد، کیمیا، شهر زنان
به بهانه رونمایی از کتاب
«یک عمر زندگی با سینمای ایران»

با هارون یشایایی، تهیه‌کننده این فیلم‌ها، دورِ هم می‌نشینیم.

روزی که اسم خود را دانستم

روزی که اسم خود را دانستم

هوا روشن بود، بچه‌ها بعد از برگشتن از مدرسه، کتاب و دفترشان را همه جای اطاق‌های خانه پرتاب کرده و مثل هر عصر دور چراغ برق سر کوچه جمع شده‌بودند و بجز درس و مشق روزانه درباره همه‌چیز هیاهو برپا می‌کردند، یکی از روزها در میان هیاهوی کودکانه بچه‌ها، داود که از دیگران کمی بزرگ‌تر بود، دوان دوان خود را به جمع رساند و سراسیمه با تکان سر و دست فهماند که اتفاق مهمی افتاده. . . !