شهر در اندیشه فردا

شهر در اندیشه فردا

در مرام و فلسفه زندگی بسیاری از مردم جهان، از جمله ایران، حال و امروز ملاک عمل است. به مردم توصیه می‌شود، فقط به فکر امروز باشند. نه غصه گذشته را بخورند نه آرزوی فردای نامشخص را داشته‌باشند. شوربختانه، در این تشویق و توصیه به دوبیتی‌هایی از عمر خیام هم استناد می‌کنند. به باور ما، این همان درد و مشکل بزرگی است که ممکن است ما را به روزمرگی و بی‌برنامه‌گی بکشاند. باید بپذیریم فردا «آرزو» نیست. واقعیت است. آن‌قدر قضا و قدری نیستیم که بگوییم «فردا را که دیده» و با این حکم خیال خودمان را از برنامه‌ریزی برای آینده خلاص کنیم. خیلی‌ها به این گزاره و حکم اشاره می‌کنند که «دیروز، گذشته‌است، فردا هم نیامده‌است، پس فعلا امروز را دریاب».

یک نشریه، یک افتخار!

یک نشریه، یک افتخار!

نمی‌دانم چرا متن پیشانی را با شعر نادر ابراهیمی شروع کردم. شاید به خاطر طنین زیبای صدای محمد نوری روی این شعر باشد. شاید خواستم یادی از ابراهیم نادری کرده‌باشم که خیلی کار کرد ولی خیلی دیده‌نشد. یا بهتر است بگویم خیلی قدر دانسته‌نشد. نمی‌دانم. ولی به هرحال، ما به شماره دویست این نشریه رسیدیم. دویست هفته. دویست شماره. نخستین شماره نشریه در ۱۸ دی ۱۳۹۸ درآمد. یعنی حدود چهار سال قبل. ما چهار سال دوام آوردیم و نشریه کوچک‌مان را منتشر کردیم.

احیای طهران

احیای طهران

«حواسمان باشد که موتور زاینده بافت تاریخی، محله است. برای احیای محلات باید زمینه سکونت بلندمدت گروه‌های متجانس و همگرا با بافت تاریخی را تقویت کرد؛ و عوامل مخل آن را برطرف ساخت. سپس با ایجاد ظرفیت تداوم سکونت فرصت را فراهم کرد تا آن ساکنان به اهالی محله بدل شوند؛ مجالی برای «کسی» شدن افراد و «جایی» شدن مکان‌ها، و ایجاد بستری که اهالی بتوانند همدیگر را به جا آورند. در این بستر است که خاطره جمعی تولید می‌شود، جامعه مدنی پدیدار می‌شود، و زمینه تربیت افراد متشخص و بزرگ و فرهیخته و فرزانه به‌وجود می‌آید. البته باید صبوری کرد و نمی‌توان انتظار داشت این اتفاق ظرف کم‌تر از سه‌دهه رخ دهد. . . بافت تاریخی بستر مناسبی است برای تمرین احیای اصل مهم اما فراموش‌شده مشارکت‌های اجتماعی در اداره سرزمینی و مدل غیرمتمرکز کشورداری. در صورتی که بافت تاریخی به محل سکونت اهالی بدل شود، و دوباره جامعه مدنی در آن شکل بگیرد، مجال احیای نهادهای پایدار اجتماعی فراهم می‌آید. بنابراین، به‌سادگی می‌توان سازوکارهای جدی مشارکت‌های اجتماعی را فعال ساخت و تا جای ممکن به‌واسطه روابط همسایگی حکومت را از دخالت در تمام شئونات زیستی شهروندان معاف کرده، هزینه‌های سرسام‌آور آن را تعدیل کرد. یکی از تاثیرگذارترین شیوه‌های کنارزدن حجاب بحران‌ساز ارزش‌های بافت تاریخی که به ارتقای اهمیت و جایگاه منزلتی آن نزد افکار عمومی و متخصصان کمک چشمگیری می‌نماید «گردشگری فرهنگی» است. در حوزه گردشگری انواع و اقسامی را می‌توان برشمرد. برخی از گردشگران در پی تفرج هستند و برخی در پی مداوا و برخی ماجراجویی. البته مقصود من هیچ‌کدام از این‌ها نیست. منظور آن دسته از گردشگرانی است که برای معاشرت به معنای واقعی می‌آیند؛ یعنی مصاحبت کردن باهم در عین الفت. هم‌نشینی‌ای که به تربیت‌شدن و رشد منتهی می‌شود و آشنایی با جایی‌بودن جایی و کسی‌بودنِ کسی را به ارمغان می‌آورد. یعنی «کسانی» که به سفر می‌روند، و در پی تجربه فرهنگی «کسانی» دیگر هستند. آنان خوب می‌دانند که در جامعه میزبان، صاحب‌خانه نیستند که هرچه میل دارند، توقع نیز داشته‌باشند. میهمانانی هستند که هرچه بیش‌تر آداب میهمانی را به جا آورند، نزد صاحب‌خانه بیش‌تر تقرب خواهندیافت. و گوهرهای وجودی صاحب‌خانه بر آنان آشکارتر خواهدشد. از طریق رونق گردشگری فرهنگی نه تنها به اصالت‌های فرهنگی میزبان خدشه وارد نمی‌شود، بلکه با احترام و توجه بدان، منزلتش نیز افزون خواهدشد. علاوه بر این‌که گردشگری از ان‌جا که با نقل روایت نسبت مستقیم دارد، همراه با خود تنور توجه به روایت‌های مکان را گرم نگاه خواهدداشت و فرایند تولید خاطره را تقویت خواهدکرد»

گزارش مستند تهران طبیعت به یغما رفته

گزارش مستند تهران طبیعت به یغما رفته

کیارش یشایایی، کارگردان مستند «تهران سرفراز، طبیعت به یغما رفته»، درون‌مایه فیلم را چنین توضیح می‌دهد: «فیلم در سال ۱۳۸۶ ساخته‌شد. برای پاسخ به این پرسش که تهران چه دارد، چه داشته و چرا از آن‌ها حفاظت نمی‌کنیم. تهرانی که ما در آن زندگی می‌کنیم، روزگاری شکارگاه سلطنتی بود. پر از دار و درخت و انواع گونه‌های جانوری و گیاهی. الان چه مانده از آن‌ها؟ چگونه باید مانده‌ها را حفظ کنیم. وقتی شیر ایران، یوزپلنگ ایران و ببر مازندان از محیط ما، از محیط زیست ما خارج می‌شود، فقط شیر نیست که می‌رود، هرم محیط زیستی ما دچار مشکل می‌شود. این یعنی هشدار. هشدار برای آیندگان، و خودمان!»

مستند تهران طبیعت به یغما رفته

مستند تهران طبیعت به یغما رفته

هزار قصه دارد این شهر. «طبیعت به یغما رفته» آن هم قصه پرغصه دیگری است. کیارش یشایایی در مستند «تهران، طبیعت به یغما رفته» نگاهی تیز و عاشقانه به طبیعتی دارد که شدیدا تحت تاثیر ساخت‌وسازهای یورشگر شهری قرار دارد. کارگردان قصد مرثیه‌خوانی ندارد ولی از گفتن حقیقت هم ابا نمی‌کند. او تصویری از طبیعا زیبای تهران به دست می‌دهد تا ما بتوانیم جای خالی آن‌چه را که از دست دادیم ببینیم و احساس کنیم.