متاسفانه یا خوسبختانه، جهان امروز بسیار متفاوتتر از آن است که ما در کتابهای درسیمان خواندیم یا حتی امروز میخوانیم. روابط بسیار عریان و آزاد شده. آدمها بسیار بیش از حد تصور میتوانند در مورد هر مساله و موضوع محلی یا جهانی اطلاعات بهدست آورند و اظهار نظر کنند. تعبیر درستی است که جهانِ امروز یک دهکده است. یعنی همه از احوال همدیگر باخبرند و میدانند در کنج و گوشه دنیا چه میگذرد. ظاهرا نمیشود هیچچیزی را مخفی کرد. اما قضیه به این سادگی هم نیست. در این دنیا، با همه این گشادگی و وسعت ارتباطات، انسانِ امروزی با تمام دانش و دانایی که دارد، خود را تنها حس میکند. به اصطلاح، دنیا چنان باز و گشاده شده که نمیشود لحظهای «خودمان را گم کنیم»! نمیشود «گم شویم و در عوالم و رویاهای خودمان باشیم»! آدمی نیاز دارد که در دورهها و زمانهایی خودش باشد و خودش. به همین خاطر در معماری به اصطلاحِ «کنج دنج» برمیخوریم. یعنی در خانه و محل زندگیمان باید کنجهایی باشد که لحظههایی در آنها آرامش پیدا کنیم.
همانگونه که هرفرد عاقل و دوراندیش در زندگی خود باید چشمانداز مشخصی برای آینده داشتهباشد، در شهر و کشورهم حتما لازم است برای آینده چشمانداز داشت. معمولا در طراحی برنامه کلان شهری، افق ده تا بیست ساله در نظر گرفته میشود. هر طرح کلان شهری میخواهد بگوید در افق طرح، یعنی بعد از ده یا بیست سال، شهر چه شکلی خواهدبود. چه امکاناتی خواهدداشت و برای کدام طبقات و اقشار اجتماعی مناسبتر خواهدبود. این چشمانداز بر اساس یک رشته مطالعات در رابطه گذشته وحال شهر تعریف میشود. به عبارت دیگر، چشمانداز به معنای خواست و آرزوی ما نیست. حاصل و برایند وضع موجود و برنامههای متعدد و مستمری است که جامعه آینده را از این نقطه به آن نقطه میرساند. جالب است بدانیم که جشمانداز در حد یک پاراگراف است.
مهمترین بخش یک مطالعه کلان شهری آن است که با اتکا به مطالعات پشتیبان و با تحلیل وضع موجود و جریان غالبِ حرکت شهر در آینده، بگوید: «به کجا میخواهیم برویم؟» یعنی حال که متوجه شدیم اگر هیچ دخالتی در روند فعلی امور شهر و یا محله نکنیم، مسیر حرکت و غابت آن چیست. باید این تحلیل را هم داشته باشیم که آیا این آینده بهاصطلاح محتوم مورد نظر و وفاق ما هست یا نه. اگر به این نتیجه رسیدیم که مسیر حرکت و مقصد آن باید تغییر کند، باید به این پرسش پاسخ دهیم که «پس به کجا برود؟» به عبارت دیگر نفی یک مسیر کافی نیست باید جایگزین و مسیر دوم تعریف شود. در بسیاری از امور، ما از روند آن راضی نیستیم و آینده را تاریک میبینیم ولی خودمان هم نمیدانیم مسیر درستتر کدام است و فقط غر میزنیم.
در طرحهای توسعه شهری و محلهای، پس از آنکه وضعیت موجود مورد مطالعه قرار گرفت و اطلاعات کامل به دست آمد، باید با دقتِ کارشناسی تشخیص دهیم که با تکیه بر دادههای وضعیت موجود، محله (یا شهر) به کدام سمت میرود. یعنی اگر هیچ مداخله یا اقدامی نشود، آینده محله در افق برنامه (مثلا ده سال بعد) چه خواهدشد. طبیعی است وقتی درباره آینده محله تحقیق میکنیم، باید تمام عوامل موثر در حرکت و رفتار حال و آینده محله تقویم و بررسی شوند. مثلا باید دید زادوولد در آینده با چه نرخی خواهدبود. مهاجرت به محله و از محله چه آهنگی خواهدداشت. کسب و کار محله چه سمت و سویی خواهدداشت. نظر سازمانهای دولتی و عمومی چیست و چه برنامهای دارند. اقتصاد شهر و کشور به چه جهتی سوق دارد. حتی کشورهای منطقه چه سرنوشتی خواهندداشت. و دهها سوالو تردید دیگر. در کنار این پرسشهاو پاسخهای آنهاکه همگی باید مستند به دادهها و آمارهای رسمی باشد، به یک تحلیل و بررسی مهم دیگر هم نیاز است.
نخستین وظیفه هر طرح کلان یا حتی طرح اقدام شهری آن است که اعلام کند در افق طرح و یا پس از تحقق طرح اقدام، چه اتفاقی قرار است بیفتد. مثلا اگر طرح تفصیلی منطقه دوازده تهران یا حتی محله اودلاجان اجرا و محقق شود، سیما و زیست منطقه یا محله چه خواهدشد. در عرف شهرسازی، چنین هدفگذاری را «بیانیه چشمانداز» مینامند. امروز این موضوع مورد علاقه اغلب مدیران شهری و کشوری است و بر دیوار اتاق خود متنی فاخر و قابشده آویختهاند و چشمانداز آینده را در آن گنجاندهاند. در اکثریت قریب به اتفاق این متنها از «آیندهای بسیار روشن با اقتصاد دانشبینان و همراه با کرامت انسانی» و امثال این حرفها سخن رفته. در حقیقت این نوع «چشمانداز نویسی» اعلام آمال و آرزوها است نه ترسیم واقعی چشمانداز. برای رسیدن به بیانیه دقیق و واقعی چشمانداز، لازم است بدانیم در چه وضعیتی هستیم، این وضعیت به چه سمت و سویی میرود و ما میخواهیم به کدام سمت و به چه نتیجهای برود.