امروز، پس از هفتاد و چند سال از نهضت ملی شدن نفت از زاویه ای به آن روزها نگاه میکنیم که رد زمان بر آن نشسته و داده های بسیار زیاد تازهای در دسترس است.
امروز، میتوان واقعگرایانه و کارشناسانه به آن نهضت بزرگ نگاه کرد
هدی صابر از آن دسته تلاشگران مدنی ایران بود که در عین دلبستگی به دکتر مصدق نگاه بازتری به مسایل داشت، امروز میدانیم تقدیس آن جنبش به خودی خود راه به جایی نمیبرد، لازم است از جنبه های مختلف و با ترازوی سوپ و زیان به تحلیل آن نشست.
فیلم مصدق نگاهی دیگر بهانه ای است که مسئله همیشه تازه و پر چالش ملی شدن نفت را یکبار دیگر مرور کنیم.به ویژه آنکه هدی صابر بانی خیر این کار است .
دو قاب از زندگی هنری بهمن محصص
بیتردید، بهمن محصص یکی از شاخصترین نقاشان ایران است. تاثیری که او بر جریان هنری زمان خود گذاشته، قابل چشمپوشی نیست. دو مستندساز نامآشنای ایران، احمد فاروقی و فرهاد ورهرام، با دو مستند کوتاه، برشیهایی از زندگی او را به تصویر کشیدهاند. «چشمی که میشنود» اثر ماندگار فاروقی و مستند «سفری کوتاه» از فرهاد ورهرام.
سالهای چهل و پنجاه سده گذشته، به دلایلی، دوره پربار و غنی در هنر و ادب ایران است. بسیاری از چهرههای تاثیرگذار هنری و ادبی ما در این برهه زمانی به عرصه آمدند یا سردمدار سبک و مکتب شدند. مرتضی ممیز که در سال ۱۳۱۵ به دنیا آمدهبود، در سال ۱۳۳۵ وارد دانشگاه میشود و با ورود به آتلیه محمدبهرامی، نخستین تجربه حضورش در بازار کار را تجربه میکند. کافی است نام برخی از دوستان او را در دوره کاری او مرور کنیم تا به این نتیجه برسیم اگر هنرمندی بخواهد تبدیل به چهره شود یا تاثیری بر جریانی هنری بگذارد، باید چند وجهی باشد و هنرش را تکساحتی نبیند. ممیز در دانشگاه که بود با سهراب سپهری، پرویز کلانتری، ژازه طباطبائی، چنگیز شهوق و … آشنا میشود و سپس با پرویز کلانتری، سیروس امامی، آیدین آغداشلو و محمد احصایی همکار میشود. و بعدها با علیاصغر معصومی و فرشید مثقالی «آتلیه ۴۲» را تاسیس میکند و همینطور تا آخر عمرش در توش و توان است و خلاقیت و آفرینش. کمتر کسی است که با هنر ایران آشنا باشد، ولی ممیز را به عنوان بزرگترین گرافیست ایران نشناسد. او شاگردان زیادی تربیت کرد و افتخارات فراوانی به دست آورد. مستند «زندگی در تصویر» را مصطفی رزاقکریمی که خود از مولفان سینمای مستند است ساخته. طبیعی است زندگی ممیز را کسی باید مستند کند که در رشته خودش سرآمد باشد.
یکی از چهرههای پر حرف و حدیث نقاشی معاصر ایرن، منوچهر صفرزاده است. او خود را «مشصفر» معرفی میکرد که البته ریشه و داستانی دارد. بعدها در میان هنرمندان هم، بهویژه در میان دوستان و آشنایان، او را مش صفر خطاب میکردند تا منوچهر صفرزاده. او شیوهها و دورههای مختلفی را از سر گذراند و از یک سو با هنرمندان نقاشی قهوهخانهای محشور بود از سوی دیگر با اکسپرسیونیستهای آتشین. کارهای بسیاری خلق کرد و دوستان و هواداران بسیاری دور خود جمع کرد. حدود شصت سال از عمر هشتادساله خود را با نقاشی سر کرد و اثر دید و اثر خلق کرد. یکی از دورههای شاخص زندگی او دوستی و همکاری با هانیبال الخاص است که تاثیر فراوانی هم از او گرفت. متاسفانه این هنرمند عزیز را در آذرماه امسال از دست دادیم. یادش گرامی باد.
هنرهای تزیینی ایران و البته شعر و ادب معاصر هم، تلاطم و شگفتیهای فراوان در یکصدسال گذشته دارد. بهویژه در سالهای بیست (سده گذشته) شکفتگی و شگفتی فراوان در این عرصه داریم. جالب است که نوگرایان حوزه نقاشی ایران عموما در همینسالها قد علم کردند و کارهایی آفریدند که راه را برای آیندگان باز کرد. جلیل ضیاپور و اوج و شکوهش حاصل این فضا و زمان است. او نقاش نوگرا و جسوری بود که امپرسیونیسم و کوبیسم را تجربه کرد و کارهایی آفرید و از نیمه سالهای سی به بعد سبک منحصر به فرد خود را یافت و ادامه داد. او «خروس جنگی» هنر مدرن ایران بود. با همین عنوان هم در سال ۱۳۲۸ محفلی از یاران و همفکران تشکیل داد و نشریه پر سروصدای خروس جنگی را منتشر کرد. او پژوهشگری حاذق بود و برای تمام آثارش مبانی نطری داشت.
مستند «مستند آنسوی چشمها-جلیل ضیاءپور» نگاهی است دقیق به زندگی و آثار این هنرمند مدرنیست ایران.