سلام

«ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس/ چه سفرها کرده‌ایم/ ما برای بوسیدن خاک سر قله‌ها/ چه خطرها کرده‌ایم/ ما برای آن‌که ایران/ گوهری تابان شود/ خون دل‌ها خورده‌ایم/ ما برای آن‌که ایران/ خانه خوبان شود/ رنج دوران برده‌ایم/ ما برای بوئیدن بوی گل نسترن/ چه سفرها کرده ایم/ ما برای نوشیدن شورابه‌های کویر/ چه خطرها کرده‌ایم/  ما برای خواندن این قصه عشق به خاک/ خون دل‌ها خورده‌ایم/ما برای جاودانه‌ماندن این عشق پاک/ رنج دوران برده‌ایم»

نمی‌دانم چرا متن پیشانی را با شعر نادر ابراهیمی شروع کردم. شاید به خاطر طنین زیبای صدای محمد نوری روی این شعر باشد. شاید خواستم یادی از ابراهیم نادری کرده‌باشم که خیلی کار کرد ولی خیلی دیده‌نشد. یا بهتر است بگویم خیلی قدر دانسته‌نشد. نمی‌دانم. ولی به هرحال، ما به شماره دویست این نشریه رسیدیم. دویست هفته. دویست شماره. نخستین شماره نشریه در ۱۸ دی ۱۳۹۸ درآمد. یعنی حدود چهار سال قبل. ما چهار سال دوام آوردیم و نشریه کوچک‌مان را منتشر کردیم.

ما در تمام این چهارسال و این دویست شماره موجب آزردگی کسی یا گروهی نشدیم. در تمام این سال‌ها بر طبل دوستی و زیبایی کوبیدیم.در تمام شماره‌های نشریه از میراث نوشتیم و از ارزش‌های ملی و تاریخی. هدف ما در تمام این شماره‌ها ستایش زیبایی و برجسته‌کردن نکات و نقاط روشن در تاریخ و در معماری‌مان بودیم.

 در تمام این ماه‌ها و سال‌ها تلاش کردیم و فریاد زدیم «ایران ما زیبا و دوست‌داشتنی است». تما حرف ما در تمام این دویست شماره، که امیدواریم به هزارمین‌ها هم برسد، این بود که ما «همه ماها، چاره‌ای نداریم جز این‌که همدیگر را دوست بداریم. چاره و راهی جز این نداریم که ایران‌مان را دوست بداریم و برای شکوفایی آن بکوشیم» ما در تمام این فعالیت رسانه‌ای هرگز این نکته را فراموش نکردیم که این آب و خاک مال ماست. فراموش نکردیم اگر قرار است این کشور به جایی برسد، فقط و فقط به دست ما خواهدبود. کوشیدیم این عرق ملی و احترام به مفاخر را یادآور شویم. تجربه این دویست شماره نشان داد هرچه احترا به دیگران بگذاریم، چندبرابر آن را مورد احترام قرار می‌گیریم. این نشریه به ما ثابت کرد که حتی یک نشریه یک‌برگ هفتگی می‌تواند موجب غرور محله شود. بسیار به وجد می‌آییم وقتی اهالی محل می‌گوید «ما مجله داریم». برای یک نشریه کوچک چه هدیه و پاداشی بالاتر از این که کاسب محل وقتی اول صبح چهارشنبه را به دستش نمی‌دهیم جویا می‌شود و می‌پرسد «چرا نشریه نیامد؟ چیزی شده؟» این نشریه تک‌برگ ولی مرتب و مستمر سبب ارتباط ما با جوامع محتلف شده. خبر داریم برخی گروه‌های دانشگاهی و صنفی آن را در گروه‌های خود به اشتراک می‌گذارند. برخی آن را تکثیر می‌کنند و روی تابلو اداره می‌چسبانند. به همین سادگی. افتخار نیست آیا؟

بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۲۰۰

1
0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx