مستند جاودانه ها

نودوهشتمین شب فیلم/ 6 دی ماه 1402 خورشیدی

بی‌شک، حمیدرضا سهیلی مظفر بزرگ‌ترین مستندساز معماری و شهرسازی ایران است. بیش از یکصد فیلم با موضوع معماری و شهرهای ایران ساخته که امروز هریک از آن‌ها حکم سند تاریخی و شاهد معماری را دارند. سهیلی، متاسفانه عمر بلندی نداشت. در هفتاد‌ و یک سالگی از این جهان رفت. با بیماری قند. متاسفانه، در سال‌های آخر عمرش سختی و تنگی زیاد تحمل کرد. با این‌حال نامی جاودان دارد و شایستگی آن را دارد که دانشکده‌های معماری و شهرسازی ایران فضا و مکانی را به نام او تبدیل به بایگانی اسناد تصویری معماری ایران کنند. او متولد بهمن ماه 1327 بود و در شهریورماه 1398 چشم از جهان فروبست.

در نودو هشتمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان، مستند «جاودانه‌ها-2» از این مستندساز خوش‌نام و جاویدنام به‌نمایش درآمد.

 

 

با نام تفصیلی «شاهکارهای معماری و شهرسازی ایران» که در چند قسمت به معرفی آثار برجسته می‌پردازد: دستکندها، میدان‌ها، بازارها، کاروانسراها، دروازه‌ها، اعیانی‌ها و الی آخر! در متن گفتار فیلم، نثر تاریخی از خواجه عبدالله انصاری و سهروردی را داریم. تصاویر فیلم در سال 1375 تا 1376 برداشته‌شده و بدین‌ترتیب ما شاهد ایران 26 سال پیش هستیم. در همین مدت نسبتا کوتاه هم تغییرات شگرفی در شهرهای ما به وجود آمده که غالبا قابل دفاع هم نیستند. از این جهت، مستندهایی چون «جاودانه‌ها» اسناد معتبری هستند که در طرح‌های کلانِ شهری در آینده نقش مهم راهنما خواهندداشت. به هرحال، باید در فرصت‌های مختلف به یاد حمید سهیلی بودو از خدمات آن زنده‌یاد سخن گفت. نمایش «جاودانه‌ها» در «خانه» مورد استقبال قرار گرفت و مخاطبان نظرات خود را درباره آن بیان داشتند.

دائره‌المعارف معماری

فرهاد ورهرام که در جلسه حضور داشت درباره سهیلی و آثارش توضیحات مختصری داد: «سهیلی معروف بود به این‌که دارد دائره‌المعارف معماری ایران را تهیه می‌کندو می‌سازد. با صدوخرده‌ای فیلم‌که ساخته نقش مهمی در شناساندن اجزای مختلف این معماری دارد. تعدادی از این مستندها را به سفارش «سازمان عمران و بهسازی» ساخته و تعدادی را به سفارش تلویزیون. بسیاری از آن‌ها به روش نگاتیو ساخته شده‌اند. با تکنیک‌های آن سال‌ها. او، تا حدودی، در معماری هم صاحب نظر بود.

در استخدام هیچ سازمان و نهادی نبود و با دستمزدی که از ساخته‌های خود می‌گرفت، زندگی می‌کرد. با کسانی چون محمدرضا اصلانی و شمیم بهار هم حشر و نشر داشت و در کنار نادر ابراهیمی دستیار کارگردان بود. احتمالا تاثیر از شمیم بهار و محمدرضا اصلانی را در همین مستند «جاودانه‌ها» این باشد که در زیر تصاویر فیلم گفتاری یکدست و مستمر از خواجه عبدالله انصاری و دیگران گذاشته.

 شاید، در ظاهر امر، این گفتار با متن تصاویر هم‌پیوند نباشد ولی از دید سهیلیِ آن دوران، جناسی است از تاثیر عرفان بر معماری ایران». فرهاد ورهرام معتقد است خیلی از دانشکده‌های معماری و شهرسازی می‌توانند آثار حمید سهیلی را به عنوان منابع معتبر درسی خود انتخاب کنند. معماران و شهرسازان هم می‌توانند آثار او را به عنوان مرجع استفاده کنند.

مستند جاودانه ها چهارشنبه 6 دی ماه ۱۴۰۲

یادی از دلسوختگانِ مستند

گفته می‌شود، تعدادی از بزرگان سینمای مستند فدا و قربانی سینمای داستانی شدند. آدم‌های شریفی که حرفه و شرافت حرفه‌ای‌شان با هیچ‌چیز عوض نکردند. مثلا مرحوم شریفی، یا مرحوم محمودبهادری. و همین اواخر مرتضی پورصمدی. این‌ها در کوران سینمای تجاری و در طوفان بده‌بستان‌های نه‌چندان خوب و سالم، فدا شدند. 

حمیدرضا سهیلی مظفر هم متاسفانه جزو این دسته از مستندسازان است. کارهای او چنان ارزشمند و مهم هستند که او را لایق ماندگاری و ارج‌گذاری شایسته می‌کنند. ولی چنین نشد. سهیلی تا آخر عمر کوتاهش می‌خواست فیلم بسازد. عاشق سینما بود. در سینمای مستند ایران، حوشبختانه، چهره کم نداریم. اما متناسب با این ذخایر، استفاده کافی از فیلم مستند اتفاق نمی‌افتد. باید چاره‌ای اندشید.

چم‌وخم فیلم!

به باور یکی از مخاطبان این مستند، وجود گفتار نیمه منظوم به عنوان گفتار متن، با آن نثر مسجع و ادبی، تمرکز بیننده را نشانه گرفته. فیلم را بدون این گفتار بیشتر می‌شود درک کرد. این حرف را یکی دو مخاطب دیگر هم تکرار می‌کنند. یکی از آن‌ها، حتی، معتقد است گذاشتن این گفتار روی این تصاویر نشانه تاثیرپذیری کارگردان از هم‌نوایی با شمیم بهار در آن سال‌ها است. 

چرا که سهیلی در بقیه فیلم‌هایش از چنین گفتارهایی استفاده نمی‌کند. مخاطبی دیگر متن این گفتار را سنگین می‌داند که درک آن نیازمند تمرکز بالا است که در طول تماشای فیلم مقدور نیست. او معتقد است اگر قرار است آمیختگی این متن با تصاویر نتیجه مطلوب داشته‌باشد، لازم است، از پیش و قبل از تماشای فیلم آن متن را در اختیار بینندگان بگذارند و کمی هم درباره‌ش توضیح بدهند تا چسبندگی متن و گفتار به وجود آید و فیلم درست درک شود و هدف کارگردان محقق شود.

 

 

در برابر این نظرات، یکی دیگر از مخاطبان معتقد است حتی درک ناقص این گفتار در طول تماشای مستند می‌تواند به درک معماری ایران کمک کند. واقعیت آن است که در توصیف معماری کلاسیک ایران، مرتب استدلال می‌شود که این معماری آمیخته‌ای از هنر و حکمت است و رمزآلودی آن، که از وجوه مشخص تفاخر و زیبایی این معماری است، ناشی از آن است که عقل و عشق در به‌وجود آمدن آن نقش مساوی دارند. وقتی در گفتار متن از تقابل عقل و عشق سخن به میان می‌آید، ما را در شناخت موضوع فیلم یاری می‌کند، هرچند فرصت نداشته‌باشیم تمام متن را با جزییات آن درک کنیم و به حافظه بسپاریم.

ظرافت‌های ذاتی مستند

در مستند جاودانه‌ها، ظرافت‌های خاصی وجود دارد که شاید در نگاه اول جلب توجه نکند ولی با کمی دقت آن‌ها را می‌بینیم. مثلا وقتی صحبت از مساجد و مراگز مذهبی است، و ما آن‌ها را بالا تماشا می‌کنیم، متوجه می‌شویم که هیچ‌یک از این بناها منفرد و جدا از بافت اطراف نیستند. همه این مساجد، بلا استثنا در دل بافت تاریخی و مسکونی شهر قرار دارند و ما جداره آن‌ها را نمی‌بینیم. فقط سردر را ممکن است ببینیم.

 در این مستند، به‌خوبی این آمیختگی طبیعی و ذاتی را می‌بینیم. در آن دوره، برخلاف امروز، مسجد برای نیایش بود نه نمایش. امروز اگر در شهر بگردید متوجه می‌شوید تمام مسجدهای نوساخته مثل مجسمه‌ای هستند که از هرطرف نمای قابل دید دارند.

در همین زمینه، در بخش باغ‌ها مثلا باغ شازده را می‌بینیم که بهشتی در دل یک برهوت خشک است. بگذریم امروز اطراف خالی و برهوت آن تمام تبدیل به خانه و خیابان شده. اما همان تصویر اصلی که در مستند می‌بینیم به ما می‌گوید این باغ‌های به اصطلاح ایرانی‌که ازجمله در پرونده میراث جهانی ما ثبت اند، باغ‌ها و کاخ‌های سلطانی و حکومتی بوده‌اند که در نقطه شروع شهر و دور ازحضور مردم ساخته شده‌بودند و معمولا مظهر قنات هم در همان نقطه نمایان می‌شد و آب پس از مصرف کاخ‌نشینان به سمت آبادی یا شهر سرازیر می‌شد.

 در حقیقت، آن‌چه که برخی‌ها از آن به عنوان نشانه‌ای از «عدن» و «جنت» یاد می‌کنند همان کاخ‌های سلطانی و حکومتی بودند که در آن‌ها معمولا زندان هم وجود داشت و در تعدادی از آن‌ها سر مخالفین یا متمردین را بریده‌اند که باغ فین کاشان و باغ‌شاه تهراه شاهد این مدعا هستند.

مستند شاعرانه

به‌باوریکی‌ازمخاطبان، برخلاف نظر تعدادی‌از حاضران که گفتار متن را ناچسب با تصاویر می‌دانند، این مستند را می‌توان در زمره مستندهای شاعرانه دسته‌بندی کرد. در این نوع آثار«ریتم و تمپو تصویری مهم‌تر از روایت آن است. در این فیلم می‌بینیم تصاویر عموما لانگ‌شات هستند. نوعی نگاه شاعرانه به موضوع. این نوع کارها، ممکن است در زمان حیات کارگردان و در زمان ساخته‌شدن اثر، چندان به چشم نیایند ولی در طول زمان شناخته می‌شوند و ارج می‌یابند». 

این مخاطب در ادامه و به‌عنوان شاهد مثال از فیلم معروف «همشهری کین» می‌گوید که از شاهکارهای جاودان سینماست ولی وقتی نمایش‌های اولش را داشت، اصلا مورد استقبال و تحسین مردم قرار نگرفت. در این خصوص، مخاطب دیگری می‌گوید اگر دوربین از دید ناظر و نه از دیدپرنده می‌بود.

احتمالا، گفتار راحت‌تر با  تصویر و کلیت فیلم پیوند می‌خورد  و ریتم و آهنگ آن را شاداب‌تر می‌کرد. ولی انتخاب با کارگردان است.

از دید پرنده!

از سوی دیگر، صرفنظر از موضوع گفتار و تصویر، یکی از ویژگی‌های مهم این مستند فیلم‌برداری آن است. با هلی‌کوپتر و بر فراز بناها و آثار تاریخی. امروز، شاید، تصویربردای از آثار با دید پرنده ساده به نظر آید، ولی در آن زمان کار بسیار سختی بود. در این فیلم 31 دقیقه‌ای بیش از سی اثر معماری و شهری معرفی شده‌اند. برای هرکدام کم‌تر از یک دقیقه فرصت برای معرفی‌شدن. اما هرکدام از این آثار در کنج و گوشه‌ای از مملکت قرار دارند. از بیرجند و بجنورد تا شوش و شوشتر. 

از تبریز تا بوشهر و از کرمان، بم، اصفهان و سمنان و بسیاری جاهای دیگر. برای هریک از این آثار حداقل یک ساعت فیلم تهیه شده و از میان آن‌ها یک دقیقه انتخاب شده. کار بسیار ظریف و سختی است. از سوی دیگر، راش‌های این مستند که حتما چندده ساعت باید باشد، امروز حکم کیمیا دارند. کار و وظیفه کارگردان هم بسیار سخت بوده. برای تهیه یک مستند 31 دقیقه‌ای چندده ساعت فیلم‌برداری، آن‌هم در نقاط مختلف کشور از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب. این‌ها همه، مزیت و ارزش‌های این مستند را ثابت می‌کنند.

 این فیلم‌برداری یکی از مخاطبان را که خود از دوستان سهیلی و مستندساز است، به صرافت می‌اندازد که بگوید با دیدن این فیلم، یاد مستند پرشکوه «باد صبا» می‌افتیم که امروز از معدود اسناد و مدارک ایران‌شناسی است. این نیز چنین خواهدشد»

دلنگرانی‌ها

پس‌از تماشای این مستند، برخی از مخاطبان علاقمند و کنجکاو شدند بدانند چرا در این آب و خاک این‌همه اثر مهم و با ارزش داریم و به جای حفاظت از آن‌ها متاسفانه،خواسته یا ناخواسته به مرور تخریب می‌شوند. اینان می‌پرسند چرا آثار و میراث تاریخی را تخریب می‌کنند یا می‌کنیم؟

حمیدرضا سهیلی

طبیعی است پاسخ به این پرسش شاید در چنین نشست‌هایی ممکن نباشد ولی یکی از مخاطبان ریشه این رفتار را در تاریخ و باستان ایران می‌داند. می‌گوید متاسفانه رسم حکومت‌ها و سلسله‌ها بود که هرکدام بر سر قدرت می‌آمدند، آثار قبلی‌ها را از بین می‌برئند. ساسانیان آثار اشکانیان را تخریب کردند پهلوی‌ها آثار قاجار را. مغول‌ها هم که کولاک کردند.

 با این‌حال، همین مغول‌ها پس‌از مستحیل‌شدن در فرهنگ و مدنیت ایران، بهترین آثار را ساختند و امروز آثار معماری دوره ایلخانی جزو افتخارات ملی این سرزمین است. اما، کمی هم درباره حمید سهیلی:

در 1327 در تهران زاده شد. 1352 وارد «تل‌فیلم» شد و دستیار نادر ابراهیمی در مجموعه «آتش بدون دود» شد. و بعد دستیار راز دریای سرخ. 1354 تا 56 دستیار اول مجموعه «هامی و کامی» شد. و بعدها شد یکی از پایه‌های مستند ایران. از جمله 14 فیلم درباره صنایع دستی ایران ساخت. و . . . .

 
 
1
0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx