گزارش مستند غوغای ستارگان, گزارش مستند غوغای ستارگان, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

گزارش مستند غوغای ستارگان, گزارش مستند غوغای ستارگان, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

نودوهفتمین شب فیلم/ 29 آذر ماه 1402 خورشیدی

نمایش مستند «غوغای ستارگان» در نودوهفتمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان، فرصتی شد برای دوستداران موسیقی ایران که یک شب مانده به یلدا، خاطرات سال‌های موسیقی پربار گذشته زنده شود. این مستند را علیرضا خالق‌وردی ساخته. تیرماه 1402.

 او درباره انگیزه‌اش برای ساخت این اثر یادآور می‌شود چندسال پیش فیلمی با موضوع ترانه خاطره‌انگیز «مرا ببوس» ساخته و چون بازتاب خوبی پیدا کرد، علاقمند می‌شود که موضوع فیلم بعدی‌اش هم یک ترانه و داستان‌های آن باشد. انصافا باید پذیرفت‌که این مستند توانسته دانسته‌های لازم درباره همایون خرم و ترانه «غوغای ستارگان» را خیلی روان و ساده روایت کند.

 

در فیلم حس خودنمایی کارگردان وجود ندارد و او نمی‌خواهد با نقل‌قول‌های شگفت‌آور و تصویرهای خاص، بیننده را مقهور خود کند. روایت ساده‌ای است از چگونگی شکل‌گیری رابطه همایون خرم و کریم فکور و ساخته‌شدن این ترانه زیبا. روایت‌هایی که گاه بسیار شیرین و نوستالژیک هستند. مخاطبان اثر هم این روانی و سادگی را می‌پسندند و خیلی خودمانی با فیلم ارتباط برقرار می‌کنند. در طول این مستند متوجه می‌شویم که این ترانه در اشکال و زمان‌های مختلف توسط هنرمندان زیادی اجرا شده و هرکدام ویژگی و مزه خود را دارند.

 البته در این مستند گاه متوجه می‌شویم که صحبت از یک اجرای باشکوه از ترانه در مثلا پاریس می‌شود ولی عکس و فیلمی از آن در مستند نیامده. معلوم می‌شود چنین کسروکمبودهایی حاصل ممیزی ارشاد است. بااین حال، اثر خدشه زیاد از این‌نوع ممیزی نخورده و سلامت خود را حفظ کرده.

گام وصال

یکی از ویژگی‌های خاص این ترانه که ماندگاری‌اش را ضمانت کرده، متن و آهنگ موسیقی است که به گفته همایون خرم در«گام وصال» است. رضا خرم در این مستند نقل می‌کند که به پدر گفته موسیقی ترانه با شعر آن کمی تضاد دارد. کلام و شعر سرشار از شور و شیدایی است و در آسمان سیر می‌کند ولی موسیقی آن کمی حزن‌آلود و غمگین است.

 پدر در پاسخ گفته این حزن درآمدی است بر شادمانی. «حزن خوش» است. به غم و غصه وصل نمی‌شود. مقدمه و جوهر شادی و شادابی است. یکی از مخاطبان که سال‌ها است نی می‌نوازد با اشاره به حرف همایون خرم، به این نکته هم اشاره دارد که این گام آمیزه‌ای از آواز اصفهان و دستگاه شور است و در موارد بسیار ممکن است تشخیص آن برای شنونده مشکل باشد. ممکن است تصورشود در دستگاه شور است یا درآواز اصفهان.

در حالی‌که نه این است نه آن و در عین حال هردو. فقط گوش موسیقی شنو می‌تواند این گام را درست تشخیص دهد. این هم نشانه مهارت و استادی کامل مهندس همایون خرم است که توانسته چنین ترکیب نوینی در موسیقی ایران خلق کند. در حقیقت با بهره گرفتن از مدولاسیون‌هایی‌که درموسیقی ایرانی هست ترکیب تازه‌ای خلق کرده که بسیار گوش‌نواز است.

مستند غوغای ستارگان چهارشنبه 29 آذر ماه ۱۴۰۲

بده‌بستان هنری

در مستند شاهدیم‌‌که برخی بر این باور هستند که این ترانه ته‌رنگی از موسیقی ملودارم فیلم‌های آن سوی آب دارد و از رنگ‌آمیزی آن‌ها استفاده کرده. به اعتقاد یکی‌از مخاطبان، اگر چنین هم باشد نه تنها سبب افت اعتبار اثر نمی‌شود، بلکه برعکس سبب حسن و امتیاز هم هست. امروز حتی در حوزه معماری و هنرهای دیگر هم بر این‌نکته تاکید می‌کنند که یک اثر خوب و قوی آن است که از فرهنگ‌ها و هنرهای دیگر تاثیر گرفته‌باشد و متقابلا بر فرهنگ‌ها و هنرهای دیگر هم تاثیر بگذارد. تنها شرط آن است که این تاثیرپذیری در حد و قواره تقلید و الگوبرداری نباشد و هویت خاص اثر محفوظ مانده‌باشد.

 به عبارت دیگر، تاثیرگرفتن از هنرها و فرهنگ‌های دیگر سبب ارتقا و رشد می‌شود و امری مثبت است. در این ارتباط یکی از مخاطبان به نکته بسیار مهمی اشاره دارد و تاکید می‌کند اگر هنرمند به آن درجه از خلاقیت و مهارت برسد که اثر را جوششی خلق کند نه کوششی، می‌توان اطمینان داد که تاثیرپذیری از فرهنگ دیگر هرگز منجر به تقلید و کپی‌برداری نمی‌شود.

 یکی دیگر از مخاطبان به خاطرات خودش ارجاع می‌دهد و می‌گوید «بیش از بیست سال است نی می‌نوازم و محضر اساتید بزرگی را درک کرده‌ام؛ با این‌حال وقتی نوای نی استاد محمد موسوی را می‌شنوم، همیشه احساس می‌کنم صدای ایشان ورای صوت زمین است. انگار با عالم ماورا در ارتباط هستند. 

چنان می‌نوازند که انگار در این عالم خاکی نیستند. چنان حال و هوایی را هرگز نمی‌توان از هر نوازنده‌ای انتظار داشت».این حرف مورد استقبال مخاطب دیگری است و با اشاره به انتشار کتاب سه‌جلدی در حوزه متافیزیک و هنر، معتقد است بخش مهمی از هنر در عالم ماورا و متافیزیک اتفاق می‌افتد. به باور او، زیبایی و حال‌وهوای اثر هنری به این خاطر است که در آسمان سیر می‌کند.

 اما مخاطب دیگری علاقمند است بر این نکته تاکید کند که اگر هنر و اثر هنری از عالم واقع خارج شود و به متفافیزیک برسد، عملا نمی‌تواند وظیفه ذاتی خود را انجام دهد. به باور او، وظیفه ذاتی هنر «شناخت واقعیت» است. هر یک به طریقی. از این حیث، ممکن است سیرکردن در عالم ماورا نتواند واقعیت‌های موجود و عینی را بشناسد. او تاکید دارد موضوع الهام هم موضوع مناقشه‌برانگیزی است که نمی‌تواند لزوما به رشد هنر کمک کند.

وقتی ما به‌این نتیجه برسیم‌که فلان شعر یا نقش یا موسیقی نتیجه الهام به
هنرمند خالق اثر است، این نتیجه حاصل می‌شود که ما نمی‌توانیم چنین اثری
خلق کنیم چون ما در عوالمی نیستیم که به ما الهام شود. اگر ما به این اصل اعتقاد پیدا کنیم که شاهکارهای معماری حاصل دست و اندیشه معمارانی است که عارف بودند و حکیم، پس به‌خودی خود باید دست‌های‌مان را به عنوان تسلیم بالا ببریم و خودمان را برای خلق اثری باشکوه ناتوان بدانیم چون عارف و حکیم نیستیم!

ملال پروین و اشک ماه!

یکی از صحنه‌های بسیار زیبای فیلم آن‌جایی است که کارگردان سراغ «پروین» رفته. خواننده محبوبی که دیگر گرد پیری بر سرش است‌و غبار فراموشی بر جان و روانش. سکوت غم‌بار او دربرابر دوربین‌و پرسش‌های زیادی که تلاش دارند خاطره این بانو از ترانه «غوغای ستارگان» را باز یابد، ولی با نثار اشک او همراه می‌شود و چه با شکوه و متانت این غصه را تداعی و منتقل می‌کند.

 این صحنه ترجمه «حزن خوش» است که در گام وصال می‌بینیم. زندگی پروین در آن روزها خالی است و ذهنش هم یاری نمی‌کند. او در دنیای غم‌بار قرار دارد دنیای حزن. اما اندگ یادآوری و تداعی آن سال‌های‌‌ خوشِ ترانه غوغای ‌ستارگان اشک شوق ‌از دیدگانش می‌گیرد. 

چه می‌شد این هنرمندان این قدر تنها و رهاشده نمی‌بودند. حیف نیست؟ این‌ها با هر حساب و کتابی، سرمایه‌های مدنی این کشور هستند. در یکی از صحنه‌های فیلم، سامان احتشامی پیانیست نقل می‌کند داشته نوایی را در یک کنسرت بزرگ می‌نواخته که نت و ملودی بسیار ساده‌ای بود ولی متوجه می‌شود که مردم مرتب کف می‌زنند و تشویق می‌کنند. 

تعجب می‌کند که چرا مردم تشویق می‌کنند او که چیز خاصی نمی‌نوازد؛ متوجه می‌شود تلویزیون‌های سالن آمدن استاد شجریان و انوشیروان روحانی را نشان می‌دهد و مردم برای آن‌ها کف می‌زنند نه به نواختن او! این‌ها سرمایه هستند!

سازدهنی در هیاهوی تیتراژ

یکی از مخاطبان به سکانس بسیار زیبای آخر فیلم اشاره می‌کندکه دخترخانمی درخیابان در متن آمبیانس تیتراژ آخر فیلم موسیقی غوغای سیارگان را با ساز دهنی می‌زند. یادآوری تاکید رضا خرم‌ که این موسیقی را می‌شود با ساز تنها، ارکستر مجلسی، با آواز و بی آواز اجرا کرد و در همه‌ موارد دلنشین و شنیدنی است. 

مخاطب دیگری، اضافه می‌کند که قبل از سازدهنی آخر فیلم، نوا، نوه مهندس خرم، دارد موسیقی این ترانه را با ارف کوچکی می‌نوازد و ترانه را زمزمه می‌کند. نشانگر این آرزو و حقیقت‌ که موسیقی ادامه‌ دارد. حال که مهندس همایون خرم از میان ما پرکشیده، نوه 8 ساله‌اش همان راه را می‌رود. و چه تصویر زیبایی. دخترک بسیار متین و با اعتماد به نفس کامل، ترانه را اجرا می‌کند. آرام و با تاکید بر کلمات.به هر تقدیر، این تیتراژ پایانی از بخش‌های بسیار موثر این مستند است. البته، این اثر تکه‌ها و سکانس‌های زیبای زیادی دارد. 

از فیلم آرشیوی آخرین روزهای دلکش و آمدنش روی صحنه با عصا و کمک دیگران که عمق رابطه هنری همایون خرم و دلکش رانمایش می‌داد یا صحنه آموزش ویولن به هنرجو، با حرکات جدی و پرمعنای همایون خرم و خیلی صحنه‌های دیگر.

کارگردان در پاسخ این سوال که چرا از خانم پروین تصویر و فیلم کمی در فیلم هست، ضمن اشاره به محدودیت‌های ممیزی، به این نکته مهم هم اشاره می‌کند که «خانم پروین تا یک‌سال قبل از فوتش هم می‌خواند ولی با کمک و یادآوری برخی جاهای متن ترانه. او ذهن سابق را نداشت‌و نمی‌تواننست تمام ترانه‌را ازبر بخواند. از سوی دیگر متاسفانه فرصت محدودی به دست آمد تا از او تصویر بگیریم و همان فرصت کوتاه را هم با گوشی موبایل گرفتیم.» این هم غنیمت بود.

جنسِ مستند

از کارگردان پرسیده می‌شود آیا اثر خودش را آرشیوی می‌داند یا اتوبیوگرافی. پاسخ او این است که در ابتدا می‌خواست اتوبیوگرافی همایون خرم‌را بسازد.درجریان پژوهش و جمع‌آوری اسناد و مدارک، خوشبختانه، مواد آرشیوی باارزشی به دست آمد که حیف بود استفاده نشود و به همین خاطر مستند در میانه این دو ژانر قرار دارد. هرچند برخی سندها و فیلم‌ها هم بودند که حتما می‌توانست در این فیلم مورد استفاده باشند که به دلایل مختلف نشد! 

باز، از کارگردان پرسیده می‌شود چرا دایره پرسش‌شوندگان درباره همایون خرم محدود است و در این میان نقش و کلام اهالی خانواده خرم پررنگ‌تر است. مثلا محمد اصفهانی‌که پس از انقلاب این ترانه را تحت نظارت کامل همایون خرم خواند و مورد تایید هم قرار گرفت، چرا مورد مصاحبه نیست. 

همین‌طور افراد دیگری که ارتباط صنفی و هنری عمیقی با همایون خرم داشتند. کارگردان می‌گوید: «اگر نقش و کلام خانواده خرم در این مستند پررنگ است، به این دلیل است که این خانواده اسناد و مدارک زیادی در اختیار گذاشتند که به غنای اثر کمک زیادی کرد. 

ضمن آن‌که رضا خرم، پسر همایون خرم احاطه کامل به موسیقی و به ویژه به آثار موسیقایی مهندس همایون خرم داشت و کلام و توضیحات او در شناخت موسیقی‌و ترانه موردنظر بسار کمک‌کننده بود.

علیرضا خالق‌وردی

موضوع دیگری که در نشست این فیلم مطرح شد، «تکنیک» همایون خرم و اشراف کامل او به موسیقی، بالاخص موسیقی ایرانی بود. در این خصوص، یکی از مخاطبان چنین می‌گوید: «حافظ به عنوان یکی از قلل مرتفع شعر ایران، حتما تمام قواعد و اصول عروض وقافیه را می‌دانست، ولی وقتی داشت غزلی می‌سرود اصلا حواسش به این قواعد نبوده.

 این قواعد ملکه ذهن او بود و در سرودن شعر تنها به جوشش درونی و روانی کلام می‌اندیشیده. همین‌طور یک نقاش، مثلا ونگوگ تمام زیر و بم ترکیب رنگ و خواص آن‌ها را می‌داند ولی وقتی دارد تابلویی خلق می‌کند در فکر درصد ترکیب رنگ‌ها نیست. 

او به حسی می‌اندیشد که اثر باید ایجاد کند و مخاطب را سر ذوق آورد. اما هم حافظ و ونگوگ و هم همه هنرمندان، باید به قواعد و اصول هنری خود مسلط باشند. وگرنه جوشش درون راه به جایی نمی‌برد. همان‌گونه که بدون جوشش درون هم، اثر هیچ حسی را برنمی‌انگیزد.» والسلام.

 
 
0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx