مستند ابوالحسن اقبال آذر

ابوالحسن اقبال آذر، یا اقبال‌السلطان آذر، از بزرگان مکتب تبریز، آوازخوان بزرگی است که در میان اهل خبره به «حضرت اقبال» معروف است. می‌گویند وقتی در سرای مظفری بازار تبریز آواز می‌خواند، شیشه‌های زیر گنبد می‌لرزید. هنوز هم در میان پیروان مکتب تبریز حضرت اقبال بی‌جانشین است. او در سال ۱۳۴۹ پس از ۱۰۷ سال زندگی سالم و افتخارآمیز، درگذشت. اوج دوران آوازخوانی‌اش زمانی بود که متاسفانه امکانات کافی برای جاودانه‌کردن صدای جادویی او نبود. مستندی که درباره او ساخته شده، کوشیده ادای دینی باشد در محضر این استاد بی‌نظیر موسیقی ایران و مکتب تبریز.

گزارش مستند ابوالحسن صبا

گزارش مستند ابوالحسن صبا

یک گزاره مهم و ظریف هست که «رمز موفقیت یک جامعه آن است که گذشته نزدیک خود را کامل و خوب بشناسد». یکصدویکمین شبِ فیلم «خانه اردیبهشت اودلاجان» یادآور این گزاره بود. مستند ابوالحسن صبا با مروری بر ویژگی‌های اصلی استاد صبا، یادآور دوره باشکوهی از موسیقی ایران است. کافی است به استادانی اشاره کنیم که صبا در محضرشان درس آموخته: میرزا عبدالله فراهانی، درویش‌خان و علی‌نقی وزیری استادان تار و سه تار او بودند، مرحوم حسین هنگ‌آفرین استاد ویولن صبا بود. حسین اسماعیل‌زاده استاد کمانچه او. ابوالحسن نزد علی اکبرخان شاهی سنتور، نزد اکبرخان نی و نزد حاجی خان ضرب را آموخت. صبا در چنین دوره‌ای بالید و استاد شد.

مستند ابوالحسن صبا

صدو بیست و یکمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان

این کلمات را دقت کنیم: ابوالحسن صبا از شش سالگی نواختن سه‌تار را نزد «میرزاعبدالله فراهانی» فراگرفت. در نُه سالگی به کلاس تار و سه‌تار «درویش‌خان» راه یافت . کمانچه را نیز با «حسین‌خان اسماعیل‌زاده» ادامه داد. ویلن را با «حسین هنگ‌آفرین» و سنتور را با «علی‌اکبرخان شاهی» آموخت، و . . . . .
چه دوره‌ای بود و چه هنرمندانی داشتیم. قصه آن سال‌ها و بالیدن و اوج‌گیری این استاد مسلم موسیقی ایران را زنده‌یاد احمد فاروقی قاجار به تصویر کشیده که خود از بزرگان کم‌نظیر سینمای مستند ایران است. امروز ۵۶ سال از ساخته‌شدن این فیلم می‌گذرد و تماشای آن حتی با کپی نه‌چندان سالم، لذت‌بخش است.

گزارش مستند ابوالحسن صبا

گزارش مستند فیدوس

«چندسال پیش مهندس حسن کتیبه رادر یک مهمانی خصوصی دیدم. در همان دیدار اول، احساس کردم او از یک روحیه خاص انسانی برخوردار است. خاص. من که در ارتباط با کارم ملاقات و حشرونشر زیادی با پیشکسوت‌ها داشتم، هنوز هم دارم و خواهم‌داشت، وقتی ایشان را دیدم، حس کردم جنم دیگری دارد». این‌ها نخستین جملات سارا عابدی کارگردان مستند «فیدوس» است‌که در یکصدوبیستمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان به نمایش درآمد. او حس می‌کند شخصیت و زندگی این مرد درون‌مایه لازم برای یک مستند ماندگار را دارد. با این‌حال هنوز مردد است. با دوست هنرمندش، تصمیم می‌گیرد در کلاس آموزش انگلیسی مهندس شرکت‌ کند. در جریان این آموزش متوجه می‌شود «مهندس حسن کتیبه دو ویزگی خاص دارد: یک، روش خاص زندگی؛ دو، پیشینه کاری. او حتی به برخی رفتارهای ما و حتی فکرهای ما ایراد می‌گرفت و می‌گفت «سم است، نکنید این کار را!». به عبارتی، تنها معلم زبان نبود.

مستند فیدوس

در تاریخ معاصر ایران، داستان «شرکت نفت ایران و انگلیس» داستان کاملی است از بیم و امید. طوماری است از پیشرفت و خیانت. روایتی است از میهن‌دوستی و ایران‌گریزی. اگر از روایت‌های رسمی و به‌اصطلاح کارشناسی عبور کنیم، شنیدن قصه کسانی که در این ساختار بودند، باید جذاب و شنیدنی باشد. سارا عابدی، مستندساز، قصه این شرکت را از زبان آخرین بازمانده آن نقل می‌کند (که متاسفانه او هم دیگر نیست). یکی از کارمندان شرکت نفت ایران و انگلیس که از درون شاهد تمام رخدادهای این شرکت و تاثیر آن بر نفت و زندگی مردم بوده و به سادگی در برابر دوربین نشسته و روایت کرده. فیدوس، روایت این قصه است.

گزارش مستند چرند و پرند

گزارش مستند چرند و پرند

یکصدونوزدهمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان اختصاص به نمایش فیلم «چرند پرند» داشت. بهانه‌ای برای زدن نقبی کوچک به زندگی و زمانه علی‌اکبر دهخدا، که از نوادر روزگار بود. این مستند را صادق جعفری ساخته. فیلم‌سازی که بیشترین علاقه را به ساخت آثار سینمایی اجتماعی دارد. او در نشست پس از نمایش فیلم می‌گوید «ساخت این فیلم سه سال طول کشید. پژوهش‌هایی که درباره دهخدا داشتیم و نکات و مدارک جذابی که پیدا کرده‌بودیم ما را در برابر این پرسش قرار داده‌بود که این اطلاعات را چگونه ارائه کنیم!» این سخن کارگردان شبیه سخن بسیاری از مستندسازان است‌که وقتی به عمق موضوع و بزرگی شخصیت مورد نظر پی می‌برند، متوجه می‌شوند که برخورد با چنین شخصیتی چندان ساده نیست. به این دلیل است که تلاش می‌کنند روش‌های متفاوتی را امتحان کنند تا راهی برای شیوه ارائه درست پیدا کنند. جعفری ادامه می‌دهد و می‌گوید «اول خواستم همه‌ش چرندپرندخوانی کنم!