«بوم» یکی از انواع کشتیهای بادبانی سنتی ایران است که در سایه ورود کشتیها و قایقهای کارخانهای، کمکم دارد فراموش میشود. علی پارسا که یک محقق پرسشگر است، براساس سوالهایی که در ذهنش شکل میگیرد، به جنوب میآید و به گنجینهای از سنتها و تاریخ دریانوردی جنوب ایران در بندر کنگ برمیخورد. دهها پیرمرد بازنشسته دریانورد و چندین ناخدا که تجربهای مهم در دریانوردی بادبانی داشتند. پارسا با نتیجه تحقیقات و پژوهشهای میدانی خود کتابی تحت عنوان «بادبانهای جنوب» منتشر میکند که بسیار خواندنی است.
این محقق به چند نفر از دوستان جوان خود پیشنهاد بازسازی این صنعت را میدهد. شخصیتهای اصلی داستان احیای بوم دو جوان و از فارغ التحصیلان دانشگاه شریف هستند. به عنوان حامی مالی و مدیریت اجرایی پروژه. رویای آنها این است که بعد از ساخت به سیاق روزهای دور بوم ایرانی، با آن به هند و آفریقا بروند. بعد از یک سال و با کمک اهالی آن منطقه در زمستان ۱۳۹۸ ساخت بوم ایرانی به پایان رسید.
«چندسال پیش، بهلطف یک سرمایه خوب، تهیهکننده خوشفکری به صرافت افتاد پنج فیلم مستند درباره تهران ساختهشود. سه تا از این مجموعه ساختهشد، ولی دوتای دیگر به تحقق نرسیدند. مستند «لالهزار هزارچهره» یکیاز سه فیلم است. مستندی مکانمحور که روایت خاص خوداز لالهزار را دارد».این جملات را مهدی باقری درابتدای نشست یکصدوچهلوششمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان میگوید. شبی که اختصاص به نمایش «لالهزار هزارچهره» داشت.
امین کاظمی، تهیهکننده مستند هم حضور دارد و کلام باقری را با کلمات زیر تکمیل میکند: «با تکیه بر سرمایه در اختیار و حامی روشنفکر، طرحی نوشتهشد که مستندهایی با محوریت زیست مردم تهران، بهویژه چهرههای شاخص ساخته شود. در این طرح قرار نبود وجه هنری یا حقوقی شخصیت طرحشود، میخواستیم زیست و شخصیت حقیقی این افراد را تصویر کنیم. ابتدا با گفتگوهای صوتی شروع کردیم. با نزدیک به ۳۵ شخصیت فرهتگی و هنری گفتگو و ضبط کردیم. پس از این دوره، به صرافت افتادیم به سمت تهیه مستند سینمایی برویم تا گستره موثرتری را شامل شود.»
لالهزار، شاید، مطرحترین پهنه شهری تهران است. حرف و حدیث دربارهاش زیاد است و مستندهایی هم ساختهشده. فیلمی که مهدی باقری با موضوع لالهزار و با نام «لالهزارِ هزارچهره» ساخته حرف تازهای دارد. فقط به گذشته و روایتهای نوستالژیک آن نمیپردازد. میخواهد این پرسش را هم مطرح کند که آینده لالهزار چیست یا چه باید باشد؟ این آینده چقدر متاثر از گذشته لالهزار است و مسیر تکاملی و توسعه تهران چه نقشی برای آینده لالهزار داده. ممکن است مصادیق مشابه غیرایرانی را هم در نظر گرفت و در آیندهپژوهی لالهزار دخالت داد. این مستند تجربه خوبی است و به نوعی بهانهای است برای اینکه ببینیم با ساخت مستندهای شهری میتوانیم پیشنهادهایی را برای آینده یک مکان شهری ارائه دهند.
ایران سرزمین شگفتیها است و وقتی یک مستندساز عزم میکند به سراغ این شگفتیها برود، باید منتظر رخدادی زیبا باشیم. حنیف شهپر راد، فیلمساز صاحب سبک، در آخرین اثرش به سراغ قلعه ایزدخواست در استان فارس رفته. قلعهای که در میانه راه آباده به شیراز چشم هر بینندهای را مسحور میکند. و البته دل هر دوستدار ایرانو میراث تاریخی آنرا به درد میآورد. شهپر راد کلیدخوردن این پروژه را در ارتباط با تولید یکرشته مستند تحتعنوان «خاطرات روستا» میداند که با تهیهکنندگی فرهاد ورهرام تولید میشود. کاری که از سال ۱۳۹۶ شروع شده، هنوز هم ادامه دارد. «یکی از ویژگیهای خاص این رشتهمستندها رفتن به سراغ روستاها یاآبادیهایی استکه دردهههای گذشته دربارهشان مستند تهیه شده ولی امروز دیگر شبیه آن سالها نیستند.
«ایزدخواست» آبادی کوچکی است در استان فارس. قلعهای دارد که عنوان «تسخیرناپذیر» برازندهاش است، چون سه طرفش به پرتگاه است. همیشه و برای همه، با دیدن این منظر، این پرسش مطرح میشود که سرگذشت این قلعه زیبا چیست؟ قلعهای که خانههایش دو یا سه طبقه است. مستند «قلعه خاموش» به این قلعه پرداخته و گذشته و حال آن را با زبان سینمایی روایت کرده. نکته زیبا آن است که پایاننامههای دانشجویان دانشگاه شهیدبهشتی جزو منابع پژوهشی این مستند است. پایاننامههایی که از نیمقرن پیش تا کنون تهیه شدهاند. زبان سینمایی حنیف شهپر راد زبان نیرومند و موثری است و دیدن این فیلم حتما لذتبخش خواهدبود.
«سال ۱۳۴۳، کتابی از فریدریک بارس منتشر شد که به باور من، بابی گشود برای مطالعات و پژوهشهایی در موضوع عشایر. بعدها کسانی چون دکتر نادر افشار نادری این راه را ادامه دادند. من، از طریقی، موفق شدم فیلم مصاحبه بارس پیدا کنم. پس از آن بودم که پیگیر شدم و افتادم دنبال نشانهها و مسیرهایی که در آن گفتگو بود. او شش ماه همراه ایل باصری بوده و مسیر کوچ را دقیق ثبت کرده. وقتی رفتم دنبال رد پای بارس در ایل باصری، با «نواز» آشنا شدم. دیدم نواز جذابتر و بهتر از بارس برای یک مستند است». اینها سخنان اولیه فرهاد ورهرام است در نشست پس از نمایش مستند «اجاقِ نواز» در صدوچهل و چهارمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان. ورهرام پس از برخورد با نواز، میکوشد با کل خاندان او آشنا شود و آنها را به پای گفتگو بیاورد و از دل آن گفتگوهای تصویری بتواند باصریهای زمان بارس را با باصری های امروز مقایسه کند.