در غیاب مرحوم زندهیاد هوشنگ آزادیور، چند تن از دوستان مستندساز او در جلسه گفتوشنید حضور داشتند. محمود یارمحمدلو، با ذکر یاد و نام هوشنگ آزادیور به مشکل تولید مستندهای معتبر اشاره دارد و میگوید: «من فیلمساز هستم و میدانم ساخت چنین مستندهایی چقدر سخت است». او به اولین دیدارهای خود با آزادیور و جلیل ضیاپور در دوران دانشجوییاش هم اشاره میکند و به نخستین تاثیراتی که از ضیاپور گرفته میپردازد. «ضیاپور را در دانشکده دیدهبودم و درباره «خروس جنگی» هم خبرهایی را شنیدهبودم و چیزهایی میدانستم. در وهله اول، کمی برایم خندهدار میآمد. ولی وقتی به ضیاپور برخورد کردم جدیت و متانت عجیب او برایم جذاب بود. او در دانشکده درس میداد و پای مهم در بحثها بود».
چهارمین اثر از چهارگانه علی نایینی، با موضوع کار و زندگی نقاشان معاصر ایران، به پروانه اعتمادی تعلق داشت. در یکصدوچهارمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان. پروانه اعتمادی نه تنها بهخاطر نقاشیهایش بلکه به خاطر نوع آموزشی که برای تربیت هنرآموز داشت جزو تکستارههای هنرهای تزیینی و تجسمی است. مینا قدیری، نقاش، که در مکتب پروانه نقاشی را آموخته، میگوید: «هیچکس نمیتواند به زیبایی پروانه اعتمادی نقاشی یاد بدهد. او اصولا تاکیدی بر تکنیک ندارد. چشم آدم را باز میکند. دنیای آدمی را تغییر میدهد. دید آدم را عوض میکند. مثلا، همه سایه را با رنگ سیاه میسازند، ولی او میگفت سایه سیاه نیست. تهرنگ همین رنگهایی است که در موضوع تابلو وجود دارد! وقتی توجه آدمی را به چنین ظرایفی میکشاند، نشان میدهد، او در طبیعت و محیط اطرافمان چیزهایی میبیند که من آدم عادی نمیبینم». این موضوع را علی نایینی به روشی دیگر چنین توضیح میدهد: «علت اینکه سراغ پروانه اعتمادی رفتیم مساله دید و انتخاب او بود. ما عموما «نگاه میکنیم» ولی «نمیبینیم». ولی او می دید. او تعلق خاطر خاصی به مهارت و تکنیک ندارد. در مقابل، شدیدا بر بینش و نظریه تاکید دارد». یکی از مخاطبان که معمار است، بر این نکته اشاره میکند که در معماری هم بر «مبانی نظری» تاکید زیاد میشود و اثری که فاقد نظریه باشد، معماری نیست،
سومین اثر علی نایینی از چهارگانه او درباره نقاشان معاصر ایران، به کار وزندگی جعفرروحبخش اختصاص داشت. نقاشی که در عین تسلط کامل به مینیاتور و شیوه سنتی نقاشی ایران، راه خود را به شیوههای نوین و جهانی نقاشی کشاند. او، اصولا، اهل رسانه و تبلیغات نبودو به همین خاطر مستند یا یادنامهای کامل از او نداریم. به گفته نگار روحبخش، تنها مستندی که به صورت دقیق و کامل به زندگی و کار این نقاش گرانقدر پرداخته، همین اثر علی نایینی است. ضمن آن که زندهیاد اکبر عالمی هم یک گفتگوی تصویری از او را ثبت و ضبط کرده. دختر محترم روحبخش از این جهت سپاسگزار استاد علی نایینی است.
پرویز کلانتری موضوع دومین مستند از چهارگانه علی نائینی استکه به کار وزندگی نقاشانایرانی میپردازد و وجه خاص و جذابی از زندگی و هنر این هنرمند و نقاش بزرگ را رونمایی میکند. فیلمی که حدود ۳۴ سال پیش ساختهشده، ولی هنوز هم تازه است و صدها نکته در آن است. میگوید «پرویز کلانتری روحیه و حس کودکانه داشت. این حس را در کارها و آثارش هم حفظ کرده». علی نائینی با ذکر این وجه از زندگی کلانتری به سکانسی از فیلم خودش اشاره میکند و میگوید «به همین خاطر من فیلمم را با تصویر و رفتار پسرکی شروع میکنم که پیراهن پر از دکمه به تن دارد. و در سکانسهای دیگر هم این کودک شاهد و ناظر ماجراها است». مستند «از آنسوی چشمها: پرویز کلانتری» در صد و دومین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان به نمایش درآمد و مورد استقبال همه قرار گرفت. خود کارگردان میگوید: «وقتی پس از سی و چند سال دوباره اثر را میبینم، حس خاصی دارم.
علی نایینی، پیش از آنکه مستندساز شود، نقاشی و گاه مسجمه میساخت. اما وقتی چهار مستند معتبر و محکم درباره کار و زندگی چهار نقاش برجسته کشور ساخت، بیشتر نقاش بود تا مستندساز. در یکصدیکمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان، نمایش چهارگانه او در این زمینه شروع شد. با نمایش زندگی حجتالله شکیبا. خودش میگوید، «پساز سیوچهار سال دوباره این مستند را میبیند. طبعا اگر امروز بخواهد درباره شکیبا فیلم بسازد، قطعا فیلم دیگری خواهدشد. با این حال، هنوز هم خاطرههای این فیلم در من زنده است. هرچند در این سالها اتفاقات عجیبی برای من و شکیبا افتاده است».