همدان، شهری تاریخی است و ریشه در باستان دارد. یکی از معدود شهرهای تاریخی ایران است که توانسته در برابر یورش های بیشمار بیخردی در توسعه، دوام آورد و میراث تاریخی و مدنی خود را حفظ کند. این شهر در دهههای اخیر تبدیل به نوعی آزمایشگاه تفکرات و مکاتب مختلف شهرسازی و معماری شده، با این حال، امروز میتوان ادعا کرد نمونه خوبی از تاثیرات معماری معاصر را در این شهر میبینیم.
قزوین شهر بزرگی نیست، ولی بیش از بسیاری از شهرهای بزرگ کشور جاذبه گردشگری و فرهنگی دارد.
هم دولتخانه دارد، هم بازار؛ هم مقبره حمدالله مستوفی را دارد هم گراندهتل را که میگویند اولین هتل در نوع خود در ایران است.
باغهای سنتی قزوین هم داستان خودشان را دارند با طومارها و خط سیاق و هزار نکته باریکتر از مو.
در یک سفر یک روزه میشود از بازار سعدالسلطنه وارد بازار قیصریه شد و در آنجا دوری زد و وارد بازار پشت مسجد النبی شد و خود مسجد را دید.
وقتی میگوییم «با یک گل بهار نمیشود»، لحنی از ناامیدی در آن است. به دلیلِ رخوت و تلخیهای ممتد و مستمری که در طول تاریخ داشتهایم، اصولامردم چندان امیدواری نیستیم. در طول سالها و سدهها انواع مصیبتها و بلایای طبیعی و انسانی را شاهد بودهایم و صدها نامرادی و خلف وعده را تحمل کردهایم. به همین خاطر اگر هم جایی یا زمانی اتفاق میمونی بیفتد و حرکت زیبایی شروع شود، بهصورت خودکار و فوری واکنش نشان میدهیم و میگوییم با یک گل بهار نمیشود. یعنی اینکه امیدوار نباشیم. این خوشی هم گذرا است و دوامی ندارد. اما، آیا، این نگاه و زاویه دید درست است؟ آیا با یک گل بهار نمیشود؟ چرا میشود. وقتی قرار است بهار بیاید، هر یک گل و هریک گیاهی که سر از زمین بیرون میآورد یا شکوفه میکند، نشانه است. نشانه آمدن بهار. اما این صحبت امروز چه به کار محله و شهر میآید؟ نکته همینجاست. درموارد بسیاری، مدیران و برنامهریزان شهری کل یک محله یا شهر را منوط و منتظر طرحی بزرگ و شاخشکن میکنند. دستی به سر و روی محله و شهر نمیکشند و همهچیز را به آیندهای نامعلوم حواله میدهند. ولی تجربه بسیاری از ماها عکس این را نشان میدهد. در کنار طرحهای کلان شهری و ملی، همیشه بهانههایی برای کارهای ریز ولی موثری در محله وجود دارد که حکم یک گل را دارند که نشانه آمدن بهار است.