همیشه این پرسش مطرح است که یک شهر چه جمعیتی باید داشته باشد یا وسعتش چقدر باید باشد. این پرسش از این جهت مهم است که بسیاری از امکانات و زیرساختها نیازمندِ حداقلی از جمعیت است. مثلا برای یک شهر پنجاه هزارنفری نمیتوان بیمارستان تخصصی پیشنهاد کرد. در چنین شهر کوچکی نمیتوان انتظار داشت دانشگاه جامع وجود داشتهباشد و الی آخر. پس باید بپذیریم که سطحی از امکانات شهری در تناسب مستقیم با جمعیتو ساکنان شهر قراردارد. به همین خاطر در کشورهای پیشرفته اروپایی، ضمن پرهیز از توزیع نامتناسب جمعیت و رفتن به سمت کلانشهرها، برنامهریزیهای خود را برای شهرهایی با متوسط جمعیت دو میلیون نفر تنظیم میکنند.
در تاریخ تکامل جوامع بشری، به تکرار از واژه «شهر» استفاده شده و باز هم خواهدشد. مثلا شهر نیشابور، شهر مرو و شهر رم. اما امروز استفاده از این واژه حساسیت خاصی پیدا کرده. مرتب این پرسش مطرح میشود که آیا مرو تاریخی هم شهر است تهران امروز هم؟ حتی، آیا تهران هم شهر است، نیویورک هم؟ چرا چنین پرسشی مطرح است؟ برای اینکه شهر امروز پیچیدگیهایی دارد که در به اصطلاح شهرهای قدیم اصلا نبود. شهرهای امروز چندساحتی هستند. روابط انسانی در آنها چندبعدی و چندلایه است. درست مثل رمان که چندلایه و چندساحتی است. به همین دلیل است که گفته میشود «رمان مال دنیای مدرن است» قبل از جهان مدرن، داستان و قصه داشتیم ولی رمان نداشتیم. از داستان حسین کرد شبستری و امیرارسلان تا حتی داستان بلند «شوهر آهوخانم».
گزاره متقن و محکمی است که «دایره هنر بسیار فراتر از سیاست است». در زمین هنر میتوان با همه بازی کرد. در میدان هنر، برد و باخت وجود ندارد. همه برد است و زندگی. به همین خاطر، هنر روح و گوهر شهر است. هرچه امکانات هنری و داشتههای سختافزاری هنر در یک شهر زیاد باشد، آن شهر آرامش بیشتری خواهدداشت. مردم با زبان هنر میتوانند رفیقانه، یا حداقل بدون تخاصم باهم حرف بزنند. بزرگترین افتخاریک شهر آن میتواندباشدکه گروههای متنوع و مختلف هنری در آن فعالیت کنند و به جای زبانِ تحکم یا نصیحت با زبان هنر و تعامل باهم حرف بزنند. این یکی از الزامات زندگی شهری در جهان مدرن است. ایستگاههای مترو شهر باید مکانِ ارائه خدمات فرهنگی و هنری باشند. در آنجاها باید بتوانیم آخرین خبرها و اطلاعات کنسرتها، نمایشها و فیلمهای شهر را ببینیم و احیانا همانجا هم صندلیمان در سالن فلان سینما را ذخیره کنیم. ایستگاه مترو باید چند روزنامهفروش داشتهباشد. در این ایستگاهها باید سکوهایی برای اجرای موسیقی گروههای کوچک و جوان شهر باشد. میدانهای شهر هم باید چنین امکانی برای نمایش و موسیقی فراهم آورند. تئاترهای خیابانی بهترین وسیله برای تمدد و آرامش ذهنی مردم است. دانشجویان جوان دانشکدههای هنر باید خیابانها و میدانهای شهر را جولانگاه هنر خویش بدانند. در کجا بهتر از خیابان و فضای شهری این دانشجو میتواند خود را عرضه کند و وسیلهای شود برای مودت و رفاقت بین مردم؟
با تمام زیباییها و حسنهایی که برای محله برشمردیم، امروز، همه میدانیم دیگر نمیتوان مثل گذشته، محلههایی افقی با خانههای یکیدو طبقه ساخت و این جماعت هرروز فزاینده شهری را در آن اسکان داد. فرض کنیم فقط ۲۰۰ خانوار را میخواهیم در یک کوچه جا بدهیم. و فرض کنیم حداقل دویست مترمربع فضا برای هر خانه لازم داریم که برِ کوچه آن فقط ۱۰ متر است. اگر در این کوچه فقط خانه بسازیم و در هر طرف کوچه فقط ۱۰۰ خانوار را اسکان دهیم، طول کوچه میشود یک کیلومتر! اگر عرض کوچه را ده متر بگیریم، این ۲۰۰ خانوار زمینی به مساحت ۵۰ هزار مترمربع اشغال خواهند کرد. در حالی که در یک دهم این فضا میشود چندبرابر این خانوار را جاداد. نمونه مشخص و قابل رویت این روش، شهرک اکباتان است. در کوچکترین بلوک آنجا ۳۲۰ خانواده زندگی میکنند و در بلوکهای بزرگتر ۷۲۰ خانواده. اگر این ۷۲۰ خانواده در یک کوچه با خانههای تکی اسکان داده شوند، طول کوچه بیش از سه و نیم کیلومتر میشود. اینکه ما برای لذت آدمها دنبال خانههایی باشیم که حیاط و گل و بلبل دارند، از اصول توسعه پایدار دور است.
«برای درک بهتر سبک طراحی شهری در این دوره، طراحی میدان حسنآباد را میتوان ملاک قرارداد که در سال۱۳۱۹ پس از تخریب هسته قدیمی به وسیله ساختمانهای دو طبقه که دو به دو متقارن بودند، محصور گردید. بدنه محصورکننده این میدان کاملا طراحی شدهاست و نماها هماهنگ و کل موزون، متناسب و جذاب میباشد. سبک معماری ساختمانها نیز هرچند از معماری ایران تبعیت میکند، ولی بیشتر متاثر از معماری کلاسیک اروپاست؛ بنابراین علاوه بر شکل و طرح میدان که جدا از فضاهای گذشته پدید آمدند، مقیاس آن نیز نسبت به شهر آن دوره، عظیم بودهاست. میدانها مرکز ثقل کالبدی شهر محسوب میشدند. بعدا در کانون آنها مجسمهای نصب میگردید؛ بنابراین میدان با داشتن مفاهیم زیباشناختی، بدنه مطلوب و ساختمان هایی که دارای ارزش معماری و عملکرد ویژه بودند، یک فضای شهری زنده را در بافت جدید شهرها پدید میآوردند.. . . در این دوره برای نخستین بار پنجرهها یکی پس از دیگری به روی کوچهها و خیابانهای جدیدالاحداث گشوده میشدند. دیوار حیاط کوتاهتر و شکیلتر شدند و بالکن نیز که بیش از این کارکردی شاهانه داشت و بهترین نمونه آن کاخ عالیقاپو بود، به عنوان پدیده کاملا وارداتی در این دوره در عملکرد خانههای شخصی، کاربرد اجتماعی یافتند. پنجرههای جدید در عمارتهای قدیمی بیانگر این تحولات است. توجه به حریم خانه با ارتفاع مناسب پنجرهها از سطح کوچه و خیابانها و عدم دید مستقیم عابرین هنوز پابرجا است. پنجرهها نمایانگر معماری و گویای شخصیت و هویت سازندگان آن و نیز جلوه و چشمانداز شهر محسوب میگردد. معماری برونگرای دوره مدرن پیوندی تازه با شهرسازی داشت. این تغییرات باعث تغییرات نمادهای جدیدی در سیمای شهر گشتند. پیش از این، نمادهای شهری بیش از آنکه محصول کالبد و فضای شهرسازی باشند، پدیدآمده از عملکرد معماری درونگرا بودند».