این را همه میدانیم که محمدعلی سپانلو، شاعر، روزنامهنگار، مترجم و پژوهشگر بود. فعالی اجتماعی هم بود. اما آنچه که او را از دیگر شاعران همعصر خودش متمایز میکند، آن است که «شاعر تهران» است. او زاده و پرورشیافته تهران و شاعر تهران است. اصولا شعر شهری نوشتن یک مزیت است، بویژه اگردر مورد شهر مشخصی باشد که از کلیگویی گذر کند. سپانلو با منظومه «پیادهرو» در سال ۱۳۴۷ شهرت یافت و بعدها با منظومه «خانم زمان» و مجموعه شعر «قایقسواری در تهران» ورد زبانها شد. آثار زیادی از او به یادگار مانده که «تبعید در وطن» از آخرینها است. عمرش به درازا نکشید و در ۷۵ سالگی در سال ۱۳۹۴ از میان ما پرکشید.
سومین مستند از رشتهمستندهای حوزه «شعر و قصه» به زندگی احمد شاملو اختصاص داشت. کاری از مسلم منصوری که چندسال قبل از درگذشت شاعر تهیه شده و گفتگویی است بین ناصر تقوایی و احمد شاملو. دو غول از دنیای تصویر و شعر. در خلال این گفتگوی دقیق، سکانسی هم از حضور محمود دولتآبادی وجود دارد که او به احترام شاعر، متنی را میخواند و گپی کوتاه باهم دارند. در نماهایی محدود هم آیدا، همسر احمد شاملو را میبینیم که بسیار موجز درباره شاعر حرف میزند. در حد چند جمله. اما عبارت کلیدی کلام او این جمله است که «زندگی و شعر شاملو دو حوزه جداگانه نیستند. یکی هستند». ف
ساختن پرتره احمد شاملو کار هرکسی نیست. او هم شاعر بود هم سیاسی. هم روشنفکر بود هم روزنامهنگار. در سالهای آخر عمر سختی زیاد کشید هم از روزگار هم از بیماری. بسیار خوششانس بود که آیدا را در کنار خود داشت.ناصر تقوایی روبروی این ابرمردِ شعر نشسته و پرسیده و پاسخ گرفته. گفتگوی یک سینماگر بزرگ با یک شاعر بزرگ. دیدن دارد.
حبیب باوی ساجد، کارگردان مستند «قلمرنج» که در یکصدویازدهمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان به نمایش درآمد. در جلسه گفتوشنید پس از تماشای فیلم حضور نداشت. او اهل و ساکن اهواز است و معمولا کاری با تهران ندارد. به گفته فرهاد ورهرام، «باوی اهل ادبیات است و قصهنویسی. ارتباط خوبی با شاعران و قصهنویسهای عرب منطقه دارد. از لبنان و عراق و مصر. گرایش نیرومند فیلمسازی دارد و مستند محکمی با موضوع جنگ ساختهاست.» ورهرام از برخی برنامههای باوی هم خبر دارد. «باوی دلش میخواست فیلمی با محوریت محله لشکرآباد اهواز بسازد. محلهای که شاید نخستین حاشیهنشینی اهواز را رقم زده. از این محله هم فوتبالیست متولد شده هم شاعر و هنرپیشه تحویل جامعه داده. در عین حال که شناسنامه حاشیهنشینی و حلبیآبادی دارد.»
کتاب «همسایه» به هرحال یکی از رمانهای بسیار مهم در تاریخ ادبیات معاصر ایران است. تنها از معدود رمانهای ایرانی که اتفاقاتش در شهر و در بطن جریانات اجتماعی جنبش ملیشدن نفت میگذرد.
خالق این اثر تابناک زندهیاد احمد محمود است. کارهای سترگ دیگری هم دارد از جمله رمان شهر سوخته. او خود نماد رنج و پایمردی است.
تا توانست نوشت و فریاد کرد. او، با اینحال، انسانی بسیارشریف، فروتن و بسیار متین بود. زجر و زندانها کشید ولی هرگز پشت آن اتفاقات تابلو به دست نگرفت. گویی همه اتفاقات زندگیش را خودش تنظیم کرده بود. درباره این نویسنده و انسان بزرگ، هرچه گفتهشود و شنیدهشود، بازهم کم است.