در روزهایی که ممکن است چندان هم بسامان نباشد، شاید بهتر باشد به جستجوی زیباییهایی برویم که کمی از بار سنگین این روزها کم کند. به سراغ شعر برویم، به سراغ موسیقی یا تئاتر. و میشود به سراغ زیباییهای وطنمان برویم. به ضیافت چشم. منظرهای زیبای کشورمان را ببینیم. آثار هنری و معماری برجسته را ببنیم. حالشان را بپرسیم و از دیدنشان لذت ببریم. مستند «جاودانه» از آن دست مستندها است که میتواند لذت «ایرانیبودن»مان را بیشتر و عمیقتر کند. این مستند در دو بخش یک و دو تهیه شده و تقریبا تمام زیباییهای معماری یادمانی ایران را به تصویر کشیده. بسیار زیبا و شاعرانه. حمید سهیلی کارگردان این مستند، از نیکان روزگار بود. بیشترین مستندهای معماری و شهری را او ساخته. تمام این مستندها، امروز، اسناد و شواهد زندگی و مدنیت معماری ایران هستند. حیف که سهیلی خیلی زود از دست رفت.
در میانه نمایش مستندهایی از کلاسیکهای ایران، شب یلدا بهانه است برای تماشای مستند زیبای «غوغای ستارگان». داستان خلق ترانه معروفی که دهههاست همه زمرمهاش میکنیم. «امشب شوری در سر دارم. . . » ترانهای در «گام وصال» که نه تنها در ایران بلکه در بسیاری نقاط دیگر جهان هم با شکل و شمایل متفاوت اجرا شدهاست. داستان رابطه شعر با موسیقی. اینکه آیا موسیقی باید بر شعر سوار شود یا برعکس. خاطراتی از کریم فکور، پروین، دلکش، همایون خرم و بسیاری دیگر. دیدن این مستند حالمان را خوش میکند تا به استقبال یلدا برویم.
«پ مثل پلیکان»، به روایتی، مهمترین و زیباترین اثر پرویز کیمیاوی است. اثری که در سال ۱۳۵۱ ساختهشد. داستان مردی به نام سیدعلی میرزا که از شهر و آدمهای آن گریزان است و تمام عمر خود را در درون قلعهای متروک در طبس میگذرااند. اینکه چرا از شهر گریزان است، داستانی پر چینوشکن دارد. اما، او برای این نوع زندگی دلیل دارد و نه تنها شکوهای از هیچ بنیبشر و خالقی ندارد، بلکه آن را چنان میزید که گویی دارد شعر میسراید. پرویز کیمیاوی با بهانه قراردادن اختلاف این مرد با خانواده، زندگی تنها و بییار و غمخوار او را تبدیل به شعر زندگی کرده. آقا سیدعلی میرزا با پرداخت کیمیاوی تبدیل به شخصیت جذاب سینمای ایران شد. از زندگی و مرگ او افسانهها و قصههای زیادی بر سر زبانها است حتی پس از مرگش و پیداشدن پیکر دستنخوردهاش در خاک قلعه.
بیشک، ابراهیم گلستان یکی از برجستهترین چهرهای هنری و فرهنگی ایران است که به تازگی از میان ما رفت. مستندهایی که ساخته، همه، شاهکار هستند. مستند کوتاه «یک آتش» که داستان مهار آتش چاه نفتی در اهواز است، از این دست شاهکارها است. این مستند در سال ۱۳۳۹ ساختهشده و در سال ۱۳۴۰ تدوین و آماده نمایش شد. کارگردانی را خود ابراهیم گلستان عهدهدار بود، فیلمبرداری را شاهرخ گلستان. تدوین اثر را هم فروغ فرخزاد انجام داد. بدینترتیب ترکیب عوامل فیلم هم جزیی از تاریخ سینمای مستند ایران میتواند باشد. از دیگر عوامل میتوان به هراند میناسیان و نعمتالله رئوفی هم اشاره کرد. صدابردار فیلم هم محمود هنگوال بود. این اثر نخستین بار در سال ۱۳۴۰ به نمایش درآمد و پس از شرکت در جشنواره ونیز، برنده جایزه «مرکور طلایی» شد.
به جرات میتوان گفت سینمای مستند دین خود را به بخش بزرگی از مسائل جامعه ادا کردهاست و در شناخت معضلات و مشکلات جامعه راهنمای بسیار خوب و قابل اعتمادی است. سینمای مستند، خوشبختانه آثار درخشانی دارد که علاوه بر اینکه در پژوهشها و مطالعات اجتماعی و تاریخی قابل استناد هستند، بخشی از خود تاریخ معصار هم تلقی میشوند. به عنوان مثال، با دیدن مستند زیبا و مهم «خانه سیاه است»، بخشی از تاریخ اجتماعی خودمان را میتوانیم مرور کنیم. ممکن است امروز هیچ نشانی از جذام و جذامی در ایران نباشد ولی واقعیت آن است که در سالهای نه چندان دور، جذام یکی از مسائل اصلی کشور بود. نگاه فروغ فرخزاد به این معضل هم نگاهی کاملا انسانی و شریف است و خود این نگاه هم بخشی از تاریخ اجتماعی را به نمایش میگذارد. بدینترتیب مرور مستندهای کلاسیک ایران میتواند مرور تاریخ معاصر هم باشد و از این جهت شایسته تقدیر هستند.