مستند آنسوی چشم‌ها،پروانه اعتمادی

مستند آنسوی چشم‌ها،پروانه اعتمادی

گاه در زندگی آدمی، اتفاقاتی می‌افتد که ممکن است خط زندگی او ر تغییر دهد. گاه این تغییر خط منجر به شکفتگی و شکوفایی می‌شود. پروانه اعتمادی هم از آنانی است که، خوشبختانه، در طول زندگی‌اش این اتفاق‌ها افتاده. در دوره دبیرستان، جلال آل‌احمد درس می‌داد. همو سبب‌ساز ارتباط پروانه با بهمن محصص شد و محصص الفبای نقاشی را به طور کامل به پروانه یاد داد. دومین اتفاق مهم در زندگی پروانه اعتمادی پیوستن به گروه تالار قندریز بود. می‌دانیم که تالار قندریز، در سال‌های فعالیتش، سردمدار هنر مدرن در ایران بود. هم در حوزه هنرهای تزیینی و تجسمی، هم در معماری و هنرهای دیگر. با این حال، پروانه از مرز هنر انتزاعیِ تالار قندریز هم فراتر رفت و به تجربه شیوه فیگوراتیو رسید. اعتمادی از زمان خلق آثار انتزاعی، فیگوراتیو و طبیعت بی‌جان و بعدتر در کلاژهایش، با ابزارهای متفاوتی مانند مدادرنگی، مدادشمعی و بُرش‌هایی از نقاشی‌های خود کار کرده‌است.

مستند آنسوی چشم‌ها،جعفر روحبخش

مستند آنسوی چشم‌ها،جعفر روحبخش

سومین اثر از چهارگانه علی نایینی با موضوع نقاشان معاصر ایران به کار و زندگی جعفر روحبخش می‌پردازد. نقاشی که مثل یک بندباز ماهر بین نقاشی سقاخانه و انتزاع می‌چرخد و شاهکار می‌آفریند.

مستند آنسوی چشم‌ها،پرویز کلانتری

مستند آنسوی چشم‌ها،پرویز کلانتری

نقل است از پرویز کلانتری، که گفته: «روزی در پاریس کنار رودخانه‌ای داشتم از منظر آب و کناره نقاشی می‌کردم. در خودم غرق بودم. آقایی، فرانسوی، آمد بالای سرم و پرسید «شما ایرانی هستید؟» و من با تعجب از این پرسش، گفتم بله! ولی شما از کجا فهمیدید؟ گفت از نقاشی‌ت! گفتم من که دارم منظری از پاریس را نقش می‌زنم! او گفت شما هرچه و در هر کجا که نقاشی کنید، ایرانی از آب در می‌آید».پرویز کلانتری نه بخاطر ظاهر و بافت نقاشی‌هایش، بل بخاطر باور عمیقش به ایران و هنر ایرانی، نقاش ایرانی ناب به شمار می‌آید. باید دید علی نایینیِ مستندساز این قصه را چگونه دیده!

مستند آنسوی چشم‌ها،حجت الله شکیبا

مستند آنسوی چشم‌ها،حجت الله شکیبا

حجت‌الله شکیبا نقاش است و عکاس. دستی هم در دکوراسیون به ویژه دکور فیلم‌ها دارد. با علی حاتمی در بازسازی تابلوهای کمال‌الملک همکاری کرد و چنان ماهرانه آن‌ها را بازسازی کرد که انگار خود استاد نقاشی کرده. او در ریزه‌کاری و جزییات اثر دقت فراوان داشت و به همین خاطر معروف به «هایپررئالیست» ایران شد. در یکی از نقاشی‌هایش از یک اسکناس یک تومانی، شیوه اجرا، استفاده از رنگ‌های پخته و سایه‌روشن‌ها چنان دقیق و ظریف بود که انگار واقعا اسکناس به قاب چسبانده‌شده. اولین نمایشگاه او با عنوان «اسکناس‌های شکیبا» سال ۱۳۵۵ در گالری سیحون برگزار شد. با همین نمایشگاه، او به جامعه هنری ایران معرفی شد.
علی نائینی نگاه دقیقی دارد به کار و هنر این هنرمند نقاش.

مستند خاطرات یک ۷۵ ساله

مستند خاطرات یک ۷۵ ساله

محمدرضا اصلانی، در مصاحبه‌ای گفته: «کشف کردم که در اعدام‌هایی پس از کودتای محمدعلی شاه، درست کسانی اعدام شدند که در ماجرای تاسیس بانک ملی و ورشکست‌شدن روس و انگلیس دست داشتند. فقط آن‌ها هستند که کشته می‌شوند. من تعجب می‌کنم چرا هیچ کدام از تاریخ‌نویسان ما به این مساله توجه و عنایت درستی نداشتند.» همین تکه کوچک از حرف‌های اصلانی نشان می‌دهد داستان بانک ملی داستان پس‌انداز و وام و اعتبار نیست. داستان زندگی اجتماعی و مدنی ما هم هست. داستان مبارزه با اختاپوس بانک استقراضی روسیه و بانک شاهی انگلیس هم هست. از سال‌های میانی سده چهاردهم خورشیدی موضوع بانک تبدیل به یکی از اهداف استقلال‌طلبی اقتصادی ایرانیان شد. در شهرهای مختلف کشور معتمدین بازار به عنوان وکیل جامعه بازرگانی کشور شروع به جمع‌آوری پول از بازرگانان کردند تا سرمایه لازم برای تاسیس یک بانک ملی ایرانی را فراهم بیاورند. این در شرایطی بود که عوامل رسمی و نفوذی دو بانک خارجی حاضر در کشور نهایت شیطنت و کارشکنی را انجام می‌دادند.
محمدرضا اصلانی، در قالب روایت خاطرات یک ۷۵ ساله بازنشسته بانک ملی، کوشیده قصه پر از فراز و نشیب این تلاش ملی را روایت کند. باید دید و قضاوت کرد.