کتاب «همسایه» به هرحال یکی از رمانهای بسیار مهم در تاریخ ادبیات معاصر ایران است. تنها از معدود رمانهای ایرانی که اتفاقاتش در شهر و در بطن جریانات اجتماعی جنبش ملیشدن نفت میگذرد.
خالق این اثر تابناک زندهیاد احمد محمود است. کارهای سترگ دیگری هم دارد از جمله رمان شهر سوخته. او خود نماد رنج و پایمردی است.
تا توانست نوشت و فریاد کرد. او، با اینحال، انسانی بسیارشریف، فروتن و بسیار متین بود. زجر و زندانها کشید ولی هرگز پشت آن اتفاقات تابلو به دست نگرفت. گویی همه اتفاقات زندگیش را خودش تنظیم کرده بود. درباره این نویسنده و انسان بزرگ، هرچه گفتهشود و شنیدهشود، بازهم کم است.
به هر تقدیر، و با هر نگاه و تحلیلی، صادق هدایت یکی از قلههای فرهنگ معاصر ایران است. قصهها و نوشتههای این نویسنده بزرگ و جانی، نیازی به تعریف و تمجید ندارد. او اثر خود را بر ادبیات معاصر ایران گذاشته و اگر صداهای متنوع و مختلف موافق و مخالف درباره شخصیت و آثار او شنیده میشود، ناشی از این تاثیرگذاری است. او از جمله بزرگانی است که هم بودنش محسوس بود هم نبودنش. هم در زندگی کوتاه ولی پربار خود موثر بود هم در خودکشیاش.
مستندها و نوشتههای زیادی درباره او در دست است ولی شاید در تنها مستندی که صادق هدایت را با ادبیات و روایت خودش میشناسیم، مستند «از خانه شماره ۳۷» است. اثری که تولیدش بیش از شش سال طول کشیده.
امروز، پس از هفتاد و چند سال از نهضت ملی شدن نفت از زاویه ای به آن روزها نگاه میکنیم که رد زمان بر آن نشسته و داده های بسیار زیاد تازهای در دسترس است.
امروز، میتوان واقعگرایانه و کارشناسانه به آن نهضت بزرگ نگاه کرد
هدی صابر از آن دسته تلاشگران مدنی ایران بود که در عین دلبستگی به دکتر مصدق نگاه بازتری به مسایل داشت، امروز میدانیم تقدیس آن جنبش به خودی خود راه به جایی نمیبرد، لازم است از جنبه های مختلف و با ترازوی سوپ و زیان به تحلیل آن نشست.
فیلم مصدق نگاهی دیگر بهانه ای است که مسئله همیشه تازه و پر چالش ملی شدن نفت را یکبار دیگر مرور کنیم.به ویژه آنکه هدی صابر بانی خیر این کار است .
دو قاب از زندگی هنری بهمن محصص
بیتردید، بهمن محصص یکی از شاخصترین نقاشان ایران است. تاثیری که او بر جریان هنری زمان خود گذاشته، قابل چشمپوشی نیست. دو مستندساز نامآشنای ایران، احمد فاروقی و فرهاد ورهرام، با دو مستند کوتاه، برشیهایی از زندگی او را به تصویر کشیدهاند. «چشمی که میشنود» اثر ماندگار فاروقی و مستند «سفری کوتاه» از فرهاد ورهرام.
سالهای چهل و پنجاه سده گذشته، به دلایلی، دوره پربار و غنی در هنر و ادب ایران است. بسیاری از چهرههای تاثیرگذار هنری و ادبی ما در این برهه زمانی به عرصه آمدند یا سردمدار سبک و مکتب شدند. مرتضی ممیز که در سال ۱۳۱۵ به دنیا آمدهبود، در سال ۱۳۳۵ وارد دانشگاه میشود و با ورود به آتلیه محمدبهرامی، نخستین تجربه حضورش در بازار کار را تجربه میکند. کافی است نام برخی از دوستان او را در دوره کاری او مرور کنیم تا به این نتیجه برسیم اگر هنرمندی بخواهد تبدیل به چهره شود یا تاثیری بر جریانی هنری بگذارد، باید چند وجهی باشد و هنرش را تکساحتی نبیند. ممیز در دانشگاه که بود با سهراب سپهری، پرویز کلانتری، ژازه طباطبائی، چنگیز شهوق و … آشنا میشود و سپس با پرویز کلانتری، سیروس امامی، آیدین آغداشلو و محمد احصایی همکار میشود. و بعدها با علیاصغر معصومی و فرشید مثقالی «آتلیه ۴۲» را تاسیس میکند و همینطور تا آخر عمرش در توش و توان است و خلاقیت و آفرینش. کمتر کسی است که با هنر ایران آشنا باشد، ولی ممیز را به عنوان بزرگترین گرافیست ایران نشناسد. او شاگردان زیادی تربیت کرد و افتخارات فراوانی به دست آورد. مستند «زندگی در تصویر» را مصطفی رزاقکریمی که خود از مولفان سینمای مستند است ساخته. طبیعی است زندگی ممیز را کسی باید مستند کند که در رشته خودش سرآمد باشد.