چه کسانی باید شناسنامه محله را بنویسند!

چه کسانی باید شناسنامه محله را بنویسند!

آیا باز هم به روال گذشته باید چشم‌انتظار پیران و بخردانی باشیم که خاطره تعریف کنند و سرگذشت محله را تعریف کنند، یا باید روش تازه‌ای در پیش بگیریم. زمانی که زنده‌یاد شهری چندین جلد کتاب «تاریخ اجتماعی تهران» را می‌نوشت، سامانه‌های مرتب و هوشمند بایگانی وجود نداشت. تمام نوشته‌ها و ذخیره‌کردن اسناد و یادداشت‌ها به صورت دستی و شخصی انجام می‌شد. امروز می‌توان از روش‌ها و فناوری‌های شهرسازی برای ذخیره‌سازی و تدقیق و تکمیل اسناد استفاده کرد و تحت عنوان «سامانه داده‌های مکانی» بستری برای نوشدن روزانه اطلاعات و داده‌ها به وجود آورد. امروزباید دانشکده‌های معماری‌و‌شهرسازی را هم‌گام با دانشکده‌های علوم اجتماعی به‌صورت آکادمیک و گروهی مامور به برداشت دقیق میدانی کرد و وضعیت امروز را در امتداد تطور تاریخی ثبت و ضبط کرد. به نظر نمی‌آید امروز بتوان با اتکا به حافظه افراد کاری فراتر از آن‌چه تاکنون شده، انجام داد. نخست به این خاطر که نسل افرادی که سینه پر از خاطرات گذشته نه چندان دور دارند، رو به اتمام است و دوم به این دلیل که امروز تعریف و تهیه «تاریخ شفاهی» بسیار متفاوت‌تر از گذشته است. نمی‌توان به نقل نظر و خاطره شخص، با هر منزلت و دانش اجتماعی، اکتفا کرد. در ندوین تاریخ شفاهی، در دو یا سه مرحله باید روند تصحیح و تدقیق داده‌ها صورت بگیرد و سپس اقدام به انتشار اطلاعات نمود. برای این‌کار نه فقط آدم‌هایی که خاطره و حرف دارند، بلکه کسانی هم لازم هستند که فن تهیه تاریخ شفاهی را بلدند. این یک امر تخصصی و پیچیده است.

محله فرهنگی

محله فرهنگی

یکی از ابزارها و شرایط برای ارتقای منزلت یک محله و حتی شهر آن است که این محله یا شهر مکانی برای رویداد خاص هنری یا فرهنگی در مقیاس بالاتر باشد. در مورد شهرهای این‌چنینی مثال و نمونه فراوان است. شهر کوچک کن در فرانسه بیش از شهرهای بزرگ فرانسه شهره عالم است یا شهر پوسان کره و امثالهم. در مورد محله، البته، قضیه کمی پیچیده‌تر است. مثلا محله کوچکی در قم که اغلب ساکنانش باهم خویشاوند بودند امروز تبدیل به کانون و مرکز صنعت چوب در کشور شده‌است، اما ارج و منزلت این مکان به حرفه درودگری و صنف درودگران است نه رویدادی فرهنگی و هنری. اما در ملایر با ترتیب برخی رویدادهای هنری در حاشیه صنعت منبت‌ کم‌کم آوازه و شهرت محل اوج می‌گیرد. همین‌طور راسته صنایع دستی نطنز و بازارچه صنایع دستی قزوین. اما این‌ها ممکن است پایدار نباشند. ممکن است بر اثر رکود و رخوتی در صنف این شکوه از میان برود و دست محله تهی شود. اگر بشود برای محله شخصیتی پایدار در حوزه فرهنگی یا هنری فراهم شود، روند اوج و ارتقای آن می‌تواند پایدار باشد. فرض کنیم اگر در محله اودلاجان امکان برنامه‌ریزی برای رویدادهای فصلی یا ماهانه فراهم آید، قطعا سرنوشت و آینده محله را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

اعتماد به نفس محله!

اعتماد به نفس محله!

محله تاریخی، ذاتا، واجد ارزش‌های ملی و تاریخی است. علاوه بر این‌ها، برخی محله‌های تاریخی دارای ارزش‌های زیبایی‌شناسی و معماری هم هستند. در بسیاری از این محله‌ها، علی‌رغم تاراج زمانه و غفلت بنی‌آدم، هنوز هم آثار و ابنیه مهمی وجود دارد که می‌تواند موجب عزت‌و منزلت محله باشد. بی‌تردید، هر انسان منصفی می‌داند و می‌پذیرد زندگی در کنار اثر ارزشمند معماری و تاریخی حتما سبب سرفرازی و افتخار است. با این‌حال، چرا بافت‌ها و محله‌های تاریخی ما آن شان و منزلت لازم را ندارند؟ چرا بسیاری از این محله‌ها آن شانیت و احترام لازم را ندارند. حتی بدتر، چرا این محله‌ها خدمات رایج شهری را هم دریافت نمی‌کنند. جمع‌آوری زباله این محله‌ها هم‌تراز با بقیه قسمت‌های شهر نیست. چرا چنین است؟ممکن است بلادرنگ شهرداری یا دولت یا حافظ شیرازی را موجب این وضعیت بدانیم و فوری با یک جمله معروف خودمان را راحت کنیم و بگوییم «نمی‌رسند به این‌جا». ولی این نوع برخورد با محله و کسروکاست‌های آن نوعی فرار از مسئولیت است. در ادب فارسی یک مثل معروف داریم که می‌گوید «مستمع صاحب سخن را بر سر حرف آورد». در مسائل شهری هم مطالبه و پیگیری مدنی است که صاحب‌منصب را بر سر کار آورد. محله باید خواست‌های خود را فریاد کند و بخواهد

گفتگو، رمز پیشرفت!

گفتگو، رمز پیشرفت!

امروز در شهرسازی و معماری، یک گزاره بسیار مهم وجود دارد: «هر خانه و هر شهر باید یک قصه داشته‌باشد». امروز ماها، همه، با قصه زندگی می‌کنیم. خواه قصه واقعی خواه قصه خیالی. اگر شهر ما خالی از قصه باشد، شهر نیست، مجموعه‌ای از خیابان و ساختمان است. روح ندارد، مرده است. خانه هم قصه دارد. اگر نداشته‌باشد، معماری نیست، ساختمان است. به طریق اولی، محله هم باید قصه داشته باشد. که دارد. قصه‌های محله کدامند؟ اصولا، این قصه یا قصه‌ها چگونه نوشته می‌شوند، و مهم‌تر از همه: توسط چه کسانی نوشته یا تعریف می‌شوند؟ این‌جاست که خاطره‌های مردم محله اهمیت پیدا می‌کند. خاطره‌هایی که گاه به صورت شفاهی نقل می‌شوند گاه به صورت اسناد و مدارک خانوادگی یا تاریخی. حال اگر بشود در جایی از محله این امکان به وجود آید که اهالی اسناد و مدارکی از گذشته خود و خانواده‌شان را در آن به تماشا بگذارند و به بهانه دیدن و گپ و گفت درباره آن‌ها به این مکان بیایند و بنشینند خاطره تعریف کنند، این قصه‌ها روایت می‌شوند. این قصه‌ها لزوما مثل قصه رایج و معمولی نیستند که از یک جایی شروع و به یک جایی ختم شوند. این‌ها روایت‌های سیال و پرافت‌وخیر از محله هستند که وقتی در کنار هم قرار می‌گیرند، در مجموع، قصه محله را تعریف می‌کنند.

خاطره‌ها، نخ تسبیح انسجام محله!

خاطره‌ها، نخ تسبیح انسجام محله!

امروز در شهرسازی و معماری، یک گزاره بسیار مهم وجود دارد: «هر خانه و هر شهر باید یک قصه داشته‌باشد». امروز ماها، همه، با قصه زندگی می‌کنیم. خواه قصه واقعی خواه قصه خیالی. اگر شهر ما خالی از قصه باشد، شهر نیست، مجموعه‌ای از خیابان و ساختمان است. روح ندارد، مرده است. خانه هم قصه دارد. اگر نداشته‌باشد، معماری نیست، ساختمان است. به طریق اولی، محله هم باید قصه داشته باشد. که دارد. قصه‌های محله کدامند؟ اصولا، این قصه یا قصه‌ها چگونه نوشته می‌شوند، و مهم‌تر از همه: توسط چه کسانی نوشته یا تعریف می‌شوند؟ این‌جاست که خاطره‌های مردم محله اهمیت پیدا می‌کند. خاطره‌هایی که گاه به صورت شفاهی نقل می‌شوند گاه به صورت اسناد و مدارک خانوادگی یا تاریخی. حال اگر بشود در جایی از محله این امکان به وجود آید که اهالی اسناد و مدارکی از گذشته خود و خانواده‌شان را در آن به تماشا بگذارند و به بهانه دیدن و گپ و گفت درباره آن‌ها به این مکان بیایند و بنشینند خاطره تعریف کنند، این قصه‌ها روایت می‌شوند. این قصه‌ها لزوما مثل قصه رایج و معمولی نیستند که از یک جایی شروع و به یک جایی ختم شوند. این‌ها روایت‌های سیال و پرافت‌وخیر از محله هستند که وقتی در کنار هم قرار می‌گیرند، در مجموع، قصه محله را تعریف می‌کنند.