میتوان چندصد خانواده را بهجای آنکه در خانههای شخصی برای هر خانواده و در یک محله اسکان دارد، مجتمع مسکونی بلندمرتبهای در زمینی به اندازه یک بیستم یا یک چندم آن محله ساخت و همه را در آن مستقر نمود. به عنوان شاهد مثال، مساحت مفید و اصلی شهرک اکباتان، حدود صد هکتار است. حتی اگر تمام محدوده آن را که از جمله شامل اتوبان و گذرهای شهری هم هست، به حساب این شهرکبگذاریم، میشود دویستهکتار. ظرفیتپذیرش مسکونی این شهرک ۶۴ هزار نفر است. این را مقایسه کنیم با مساحت ۱۷۰۰ هکتاری شهر دامغان که کل جمعیت آن ۵۳ هزار نفر است. پس در اینکه بلندمرتبهسازی نه تنها گریزناپذیر، بلکه منطقیتر هم هست، نباید تردید کرد. به عبارتی، مجتمعهای بلندمرتبه مسکونی نوعی محله عمودی هستند. واحدهای مسکونی به جای گستردهشدن در سطح، در ارتفاع مستقر شدهاند. اما این بلندمرتبهها چند ویژگی مهم شهری هم دارند. مهمترین ویژگی آنها تولید منظر شهری است. هر متجمع بلند و حجمدار شهری، به ناگزیر تبدیل به یک منظر شهری هم میشود و باید در خدمت منظر عمومی آن شهر باشد. از این لحاظ ساخت بلندمرتبهها در شهر شخصیت تازهای به آن میدهد که فراتر از ظرفیت و تاثیر خانههای تکطبقه و کوتاه در شهر است. اما، این تمام مساله نیست. در یک مجتمع بلند و بزرگ مسکونی با تمرین دموکراسی طرف هستیم.
گاه، هم در ادبیات تخصصی، هم در ادبیات عوام مفاهیمی اشتباه و غیراصولی جا میافتدکه زدودنش ممکن است کار آسانی نباشد. یکی از این مفاهیم که در سالهای اخیر نقل محافل است و عموما با نگاهی منفی برخورد میشود، موضوع «برج» و «برجسازی» در شهر است. هم بخشی از معماران و شهرسازان، هم بخشی از مدیران شهر و هم بخش بزرگی از شهروندان مخالف برجسازی هستند. غالب این مخالفتها درونمایه سیاسی یا ایدئولوژیک دارد. این گزاره که برای برپاشدن هر برج خون عدهای از مردم به شیشه شده، یکی از این نوع برخوردها است. بیاییم مساله را نه از منظر سیاسی یا اجتماعی بل از نگاه شهرسازی بررسی کنیم. با نمونهای فرضی ولی کاملا دقیق. فرضکنیم قرار است ۴۰۰ خانواده را درکنار هم اسکان بدهیم.
یکی از ویژگیها و امتیازات محله و زندگی محلهای آن بود که کلیه اختلافها حتی نزاعها در دل محله و با حکمیت حلقهای از بزرگانو افراد مورد اعتماد حلوفصل میشد. اینحلقه لزوما ریشسفید ها و سالمندان نبود. کسانی بودند که به دانایی و خبرویت بین مردم معروف بودند. این افراد با پذیرفتن اهالی دعوا در منزل خود یا در مسجد و نکیه، اصل را بر آشتیدادن میگذاشتند نه حکم بر له یا علیه یکی. اما این تمام ماجرا نیست. مواردی در تاریخ اجتماعی ما هست که گاه اختلاف و نزاعی بین دو محله یا حتی دو آبادی در میگرفت. این اختلافها در بسیاری موارد بر سر زمین و آب بود. بهویژه آبادیهایی که سرچشمه آب مشترک باهم داشتند. دعوا و جنگ بین این آبادیها آخرین پله از اقدامها بود. نخست و پیش و بیش از همه حلقه دانایان هر طرف تلاش میکردند غائله را ختم به خیر کنند. در حقیقت، بیشتر پیامآور صلح بودهاند تا علمدار جنگ. ما نمونههای بسیار مشخص تاریخی داریم که عقلا و دانایان شهر و آبادی نظام مستمری به وجود آوردهاند که صدها سال دوام داشته و امورات مردم به محور مدارا و مفیدیت تداوم داشته. مثلا، بیش از هشتصد سال است که سامانه بخش و پخش آب در سمنان عمل میکند و با تغییرات متعددی که در نظام حکومتی کشور اتفاق افتاده، این سامانه متوقف نشدهاست.
متاسفانه یا خوسبختانه، جهان امروز بسیار متفاوتتر از آن است که ما در کتابهای درسیمان خواندیم یا حتی امروز میخوانیم. روابط بسیار عریان و آزاد شده. آدمها بسیار بیش از حد تصور میتوانند در مورد هر مساله و موضوع محلی یا جهانی اطلاعات بهدست آورند و اظهار نظر کنند. تعبیر درستی است که جهانِ امروز یک دهکده است. یعنی همه از احوال همدیگر باخبرند و میدانند در کنج و گوشه دنیا چه میگذرد. ظاهرا نمیشود هیچچیزی را مخفی کرد. اما قضیه به این سادگی هم نیست. در این دنیا، با همه این گشادگی و وسعت ارتباطات، انسانِ امروزی با تمام دانش و دانایی که دارد، خود را تنها حس میکند. به اصطلاح، دنیا چنان باز و گشاده شده که نمیشود لحظهای «خودمان را گم کنیم»! نمیشود «گم شویم و در عوالم و رویاهای خودمان باشیم»! آدمی نیاز دارد که در دورهها و زمانهایی خودش باشد و خودش. به همین خاطر در معماری به اصطلاحِ «کنج دنج» برمیخوریم. یعنی در خانه و محل زندگیمان باید کنجهایی باشد که لحظههایی در آنها آرامش پیدا کنیم.
همانگونه که هرفرد عاقل و دوراندیش در زندگی خود باید چشمانداز مشخصی برای آینده داشتهباشد، در شهر و کشورهم حتما لازم است برای آینده چشمانداز داشت. معمولا در طراحی برنامه کلان شهری، افق ده تا بیست ساله در نظر گرفته میشود. هر طرح کلان شهری میخواهد بگوید در افق طرح، یعنی بعد از ده یا بیست سال، شهر چه شکلی خواهدبود. چه امکاناتی خواهدداشت و برای کدام طبقات و اقشار اجتماعی مناسبتر خواهدبود. این چشمانداز بر اساس یک رشته مطالعات در رابطه گذشته وحال شهر تعریف میشود. به عبارت دیگر، چشمانداز به معنای خواست و آرزوی ما نیست. حاصل و برایند وضع موجود و برنامههای متعدد و مستمری است که جامعه آینده را از این نقطه به آن نقطه میرساند. جالب است بدانیم که جشمانداز در حد یک پاراگراف است.