اما تفصیل حرکت مامورین دولت عثمانی و قواعدی که در این سرحد گذارده، این است که احدی را از مکانی که خود سنور قرار داده، نمیگذارند عبور کند تا تحقیقا معرفت به احوال او به هم نرسانند. به این طریق که قراولان آنجا عابران را اعم از غریب و بومی و رعیت و سپاهی نزد سلطان خود برده، مشارالیه میپرسد که از مردم کجایی و اسمت چیست و در اینجا کارت با کیست، مراجعت میکنی یا توقف ذهاب و ایابت چندروز طول خواهدکشید. علی هذا لقیاس هرکس را فراخور مرتبهاش از احوالش جویا، اگر بهقدر خردلی در جواب سئوال تشکیکی به هم رسانند، ممکن نیست که بگذارند عبور کند، آن هم روز روشن. از هنگام غروب آفتاب تا وقت طلوع شمس عبور از آنجا به جهت احدی ممکن نیست مگر روز، آن هم به قانونی که عرض شد.
در فاصله نه چندان دور از محله، در خیابان قزوین، نزدیک خیابان ولیعصر، سالهای ممتد، سینمایی بود به نام «ری» که بعدها نامش را به «داریوش» عوض کرد. سینمایی بود خاص و با مخاطبان زیاد. در سال ۱۳۵۵، بیش از ۴۴۴ هزار بلیط در این سینما فروخته شده.
آب با تنبوشههای سفالی از انشعابهای مشخصی به خانهها میآمد و در آبانبارها ذخیره میشد. مسیر این تنبوشهها معمولا از داخل خانهها و حیاط مردم بود و همین هم توفیق اجباری برای برخی روابط بود. آن زمان که مردم آبانبار داشتند و شهر قناتها، نام کوچه ما، «امینالدوله» بود.
امروز، در میدان امامخمینی، جداره شمالی را به اسم «پشت شهرداری» میشناسند. پشت کدام شهرداری؟ اما، هیچ اسمی بیمسما نیست. تا چندی پیش، ساختمان شهرداری تهران، که قبلا ها «بلدیه طهران» گفته میشد در همین جا بود.