هر روز که میگذرد تجربه ما غنیتر میشود. و وقتی این فرصت پیش بیاید که تجربهمان را با دیگران به شراکت بگذاریم، تازه متوجه میشویم همدلیو همنوایی چه معجزههاکه نمیکند! دیدوبازدیدهای نوروزی یک تجربه بسیار مهم و زیبا بر تجربههایما افزود. در اغلب دیدارها، انگار، همه میخواستند یک حرف امیدبخش و دلنشین از ما بشنوند. وقتی میگفتیم ما هیچ گلایهای از هیچ شخص و سازمان نداریم، برق خوشحالی را در چشمانشان میدیدیم. گویی در دل میگفتند «بالاخره کسی پیدا شد که غر نزند و ما و خودش را از هر کار مفید کوچک یا بزرگ نومید نکند»! رفتارها نشان میداد مردم از اینکه «نمیشود» و «نشد» شنیدهاند، خستهاند. چهره و رفتار مردم داد میزد تشنه «شدن» هستند. بدون منتی بر آنها. وقتی رودرروی یک گروه که ارزش کار ما را میدانستند و اطلاع داشتند هیچ کمک و حمایتی از هیچ سازمان دولتی و عمومی دریافت و حتی درخواست هم نکردهایم، میگفتیم «حسودیتان بشود! ما از کاری که کردهایم لذت بردیم و لذت میبریم» شاد میشدند. مردم، شاید، برخی کسر و کاستهای خود را با دیدن «شدن» هایی این چنینی فراموش میکردند و شادابتر از قبل، خانه را ترک میکردند. اما!
اما! این تجربه، که برای ما بسیار گرانقدر بود، یک ارزش اجتماعی و فرهنگی بسیار بزرگ دارد که خیلی مهمتر از خوشی یا ارضای ما است. این ارزش از رشد فرهنگی جامعه ما نشات گرفته. خوشحالیم بر این ارزش و نکته تاکید میکنیم: «در تفکر مدرن، همیشه نگاه به جلو است نه به عقب. همیشه ساختن مهم است نه درجا زدن و فرافکنی. در جهان مدرن، متاسفانه یا خوشبختانه، باور عمومی بر این استکه فقر تقصیر خود فقیر است».
یک بیت شعر قدیم هست که میگویند منسوب است به صائب تبریزی. میگوید: «بس که بد میگذرد زندگی اهل جهان/ مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند». در اوضاع و احوال کنونی ما و جهان شاید حرف این شاعر ارجمند درست باشد. سالی را به سختی بگذرانیم، یکسال پیرتر شویم، ولی این گذر عمر و پیرشدن را جشن بگیریم! عاقلانه است؟ بله عاقلانه است. کار دنیاو آخرت ما به چرتکه و ماشین حساب سنجیده نمیشود. ارزش لحظههای زندگی ما نه با تعداد غرزدنها بل با ساختن و پیشرفتن رج زده میشود. در شروع سال جدید، از شاعران نازنین قدیم و جدید یاری میطلبیم تا امید و عشق به زندگی را در وجودمان زنده نگه داریم. گریزی نداریم. در تکهای از شعر فریدون مشیری، این ناگزیری را حس میکنیم. او به خوبی میداند اوضاع خوب نیست، ولی حاضر نیست به این خمودگی تن دهد و کام از بهار نگیرد.
امروز خانه اردیبهشت اودلاجان محل قرار دانشجویان معماری و شهرسازی برای مطالعات بافت تاریخی و میراث فرهنگی است. در طول فصل تعدادی از استادان دانشگاه کلاسهای خود را در اینجا برگزار میکنند و دانشجویان به صورت عینی و میدانی نظریهها و فرضیههای معماری را معیار میزنند. تعداد بسیار زیادی پایاننامه دانشگاهی با موضوع اودلاجان کار شده و کار میشود. اینها آیا انرژی نیستند؟ آیا این انرژی نیست که از خانه اردیبهشت اودلاجان دعوت میشود در دانشگاه شهید بهشتی مستند با موضوع شهر و معماری نمایش دهد و کارگردان را در برابر پرسشهای دانشجویان و استادان قرار دهد؟ آیا وقتی دوشنبههای نوپای کودک و نوجوان ما مورد اقبال بچهکوچولوهای محله قرار میگیرد، انرژی نیست؟ آیا خانم محترمی که داوطلبانه وقت و انرژی میگذارد که به بچههای محل قصه بگوید و با آنها نقاشی کند، مهم نیست؟ آیا این انرژی نیست که همسایهها و کاسبهای محل ما را آشنای قدیمی تلقی میکنند و در سلامکردن پیشقدم میشوند. آیا این انرژی نیستکه با احیای این خانهو خانه همسایه چهره معتادزده محله تغییر کرده و دیگر شاهد خیمههای این آسیبیافتهها نیستیم؟ آیا. . . آیا. . . ؟ پس ما امیدواریم!
در ماجرای شیوع جهانی ویروس کووید۱۹، یک گزاره مهم و قدیمی دوباره به اثبات رسید: امید به زندگی سلاح موثری در برابر مرگ است. آمارهای زیادی هست که نشان میدهد بیمارانی که حود را باختند و امید از دست دادند، به مرگ نزدیکتر شدند. امید، کلیدواژه زندگی است در تمام وجوه. شهر و کشور هم به امید زنده است. اگر به هر دلیلی شهروندان یک شهر امیدی به آینده شهرشان نداشته باشند، شهر میمیرد. اما مساله مهم این استکه بدانیم تظاهر بیرونی امید در یک شهر چیست. چگونه میتوان به آینده شهر امیدوار بود؟
میشود، صبح تا شب، و شب تا صبح، از سختی معیشت و زمختی روزگار گفت. میشود تمام روز را به غیبت پشت سر دوست و دشمن گذراند. میشود، ساعتها درباره سیاست داخلی و خارجی این یا آن کشور غر زد. و میتوان هفتهها و ماهها و سالها از زمانه گله کرد که چرا چنین است و چنان. میشود. ولی ثمرهاش چیه؟ که چی؟!
در مقابل میشود کمر راست کرد و مستقیم و پرحرارت و شاداب دل به کار بست و تاخت. این، بزرگترین درس جوامع مدرن و پیشرفته است. بهجای نقزدن و غرزدن باید کار کرد. باید کوشید و شکوفید. در جهان مدرن، غرزدن و گلهوشکایت از روزگار، عملی انفعالی است و مردم وقت خودرا صرف این نوع زندگی نمیکنند.