در ماجرای شیوع جهانی ویروس کووید۱۹، یک گزاره مهم و قدیمی دوباره به اثبات رسید: امید به زندگی سلاح موثری در برابر مرگ است. آمارهای زیادی هست که نشان میدهد بیمارانی که حود را باختند و امید از دست دادند، به مرگ نزدیکتر شدند. امید، کلیدواژه زندگی است در تمام وجوه. شهر و کشور هم به امید زنده است. اگر به هر دلیلی شهروندان یک شهر امیدی به آینده شهرشان نداشته باشند، شهر میمیرد. اما مساله مهم این استکه بدانیم تظاهر بیرونی امید در یک شهر چیست. چگونه میتوان به آینده شهر امیدوار بود؟
میشود، صبح تا شب، و شب تا صبح، از سختی معیشت و زمختی روزگار گفت. میشود تمام روز را به غیبت پشت سر دوست و دشمن گذراند. میشود، ساعتها درباره سیاست داخلی و خارجی این یا آن کشور غر زد. و میتوان هفتهها و ماهها و سالها از زمانه گله کرد که چرا چنین است و چنان. میشود. ولی ثمرهاش چیه؟ که چی؟!
در مقابل میشود کمر راست کرد و مستقیم و پرحرارت و شاداب دل به کار بست و تاخت. این، بزرگترین درس جوامع مدرن و پیشرفته است. بهجای نقزدن و غرزدن باید کار کرد. باید کوشید و شکوفید. در جهان مدرن، غرزدن و گلهوشکایت از روزگار، عملی انفعالی است و مردم وقت خودرا صرف این نوع زندگی نمیکنند.
از آن روزی که برخی از اهالی محله به این نتیجه رسیدند که «محله دیگر جای زندگی نیست»، افول محله آغاز شد. چرا چنین تفکری پیدا شد، داستان مفصلی دارد ولی قطع و یقین باید دانست که طرحهای شهری نسنجیده سالهای سی و چهل خورشیدی نقش بسیار مهمی در پیدایش این تفکر داشتند.
سلام محله را باید دوباره دید و دربارهاش اندیشید. محله، هنوز، نفسهای تازه و سالم دارد. هنوز قلبش برای زندگی میتپد. برای سلامت بیشتر محله و پایداری آن، باید دوباره بیندیشیم و راهحلهای خودمان را پیدا کنیم. باید مثل روزگار سپریشده تاریخیمان، محله را خودمان بسازیم....