با یک گل بهار می‌شود؟

با یک گل بهار می‌شود؟

وقتی می‌گوییم «با یک گل بهار نمی‌شود»، لحنی از ناامیدی در آن است. به دلیلِ رخوت و تلخی‌های ممتد و مستمری که در طول تاریخ داشته‌ایم، اصولامردم چندان امیدواری نیستیم. در طول سال‌ها و سده‌ها انواع مصیبت‌ها و بلایای طبیعی و انسانی را شاهد بوده‌ایم و صدها نامرادی و خلف وعده را تحمل کرده‌ایم. به همین خاطر اگر هم جایی یا زمانی اتفاق میمونی بیفتد و حرکت زیبایی شروع شود، به‌صورت خودکار و فوری واکنش نشان می‌دهیم و می‌گوییم با یک گل بهار نمی‌شود. یعنی این‌که امیدوار نباشیم. این خوشی هم گذرا است و دوامی ندارد. اما، آیا، این نگاه و زاویه دید درست است؟ آیا با یک گل بهار نمی‌شود؟ چرا می‌شود. وقتی قرار است بهار بیاید، هر یک گل و هریک گیاهی که سر از زمین بیرون می‌آورد یا شکوفه می‌کند، نشانه است. نشانه آمدن بهار. اما این صحبت امروز چه به کار محله و شهر می‌آید؟ نکته همین‌جاست. درموارد بسیاری، مدیران و برنامه‌ریزان شهری کل یک محله یا شهر را منوط و منتظر طرحی بزرگ و شاخ‌شکن می‌کنند. دستی به سر و روی محله و شهر نمی‌کشند و همه‌چیز را به آینده‌ای نامعلوم حواله می‌دهند. ولی تجربه بسیاری از ماها عکس این را نشان می‌دهد. در کنار طرح‌های کلان شهری و ملی، همیشه بهانه‌هایی برای کارهای ریز ولی موثری در محله وجود دارد که حکم یک گل را دارند که نشانه آمدن بهار است.