گفتگو با زمان
صحنه اول: مدرسهای در سرچشمه تهران. سال تحصیلی۲۵-۱۳۲۴٫ دختر دانشجوی بلندپرواز، در جمع دانشجویان گوش به سخنان معلمی به نام «جبار باغچهبان» میسپارد که آموزش خواندن و نوشتن را با روشی دیگر درس میدهد. او طبیعت را به کلاس میآورد. در صدا، شکل و حرکت جرقهای اصلی زده میشود. آتشی است که گر میگیرد و ادامه مییابد. جریانی پدید میآید و قطع نمیشود. دختر دانشجو، عمری را وقف آموزش و پرورش و فرزندان این کشور میکند و این نظریه پدید میآید: کافی است معلمی، یک ساعت در کلاس درس و با ابتکار تدریس کند، اثر آن بر دانشآموزان برای تمام عمر باقی خواهدماند. . .