جبار باغچه‌بان در سرچشمه!

«صحنه اول: مدرسه‌ای در سرچشمه تهران. سال تحصیلی۲۵-۱۳۲۴٫ دختر دانشجوی بلندپرواز، در جمع دانشجویان گوش به سخنان معلمی به نام «جبار باغچه‌بان» می‌سپارد که آموزش خواندن و نوشتن را با روشی دیگر درس می‌دهد. او طبیعت را به کلاس می‌آورد. در صدا، شکل و حرکت جرقه‌ای اصلی زده می‌شود. آتشی است که گر می‌گیرد و ادامه می‌یابد. جریانی پدید می‌آید و قطع نمی‌شود. دختر دانشجو، عمری را وقف آموزش و پرورش و فرزندان این کشور می‌کند و این نظریه پدید می‌آید: کافی است معلمی، یک ساعت در کلاس درس و با ابتکار تدریس کند، اثر آن بر دانش‌آموزان برای تمام عمر باقی خواهدماند. . . صحنه سوم: تاسیس کودکستان «فرهاد» و تهیه خوراک روحی و معنوی برای کودکان خردسال. سرزدن به کودکستان‌ها و جمع‌آوری ترانه‌های کودکان. جستجو در مطبوعات و یافتن شعرهای چاپ سنگی باغچه‌بان مربوط به سال‌های ۱۳۰۷ و ۱۳۰۸، یعنی همان معلمی که با آن جرقه اولیه راه را برای من روشن کرد. . . . صحنه چهارم: سال‌های ۳۶-۱۳۳۵، دیداری در مدرسه‌ای در یکی از کوچه‌های شمالی خیابان انقلاب امروزی و آشناشدن با کار باغچه‌بان در حوزه ناشنوایان و موفقیت‌های او. . صحنه دهم: تجربه ناموفق سال‌های ۳۹-۱۳۳۸ و روش کلی‌خوانی پایان گرفته‌بود و دانش‌آموزان پایه اول با کتابی به روش باغچه‌بان، یعنی روش تجزیه و ترکیب هم‌زمان واژه‌ها، شش ماهه بر خواندن و نوشتن مسلط می‌شدند که داستان «خط‌زمینه» پیش آمد. ۶ بهمن ۱۳۴۴، تجربه تلخ جلسه سازمان کتاب‌های درسی در حضور استاد باغچه‌بان و مدعیان خط‌زمینه و چند نفر که تجربه سالیان دراز کار در کلاس اول را داشتند، پیش آمد. استاد پیر در برابر حمله‌های نابخردانه و توهین‌آمیز مدعیان مجبور شد سکوت کند. تصمیم قبلا گرفته‌شده‌بود. فقط نمایشی بود ظاهری. چرا سال‌ها کار یک استاد چنین تخطئه می‌شود؟ ناسپاسی شاگردان باغچه‌بان را نام نمی‌برم، هرگز نبحشیده‌ام آن‌هارا»

«گفتگو با زمان؛ تدوین مسعود میرعلایی؛ موسسه پژوهشی ادبیات کودکان؛ چاپ نخست؛ ۱۳۹۲؛ ص ۵۶»

(کتاب مجموعه گفت‌وگوهایی است با توران میرهادی که توسط گروهی از فرهیختگان و دوستداران او انجام شده)

zaman
0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx