«نشستهای موسیقی» خانه اردیبهشت اودلاجان، خوب و زیبا شروع و چند نشست پربار و شاداب هم برگزار شد ولی با گردباد زمانه و اتفاقات نامنتظر متوقف شد. حال، به پشتوانه آن تجربه و با اشتیاقی وافر این نشستها را دوباره پی میگیریم. شروع دور تازه نشستها با یاری و همنوایی گروه «آنسو» خواهد با دونوازی تار (حسین والی) و نی (بهرام دیجور). در این نشست، فرصت مناسبی خواهیم داشت تا کتاب ارزشمند «ذن ساز» با ترجمه روان و زیبای سارا زندوکیلی را رونمایی کنیم. به امید دیدار.
سالهای چهل شمسی سده گذشته، به نوعی، سالهای آبستن حوادث بود. پس از اتفاقات دو دهه گذشته، کمکم جرقههایی در حوره فعالیتهای فرهنگی و هنری زده میشدند. جرقههایی که در دهه بعد بستر شکوفایی هنر و فرهنگ کشور شدند. در نیمه اول سالهای پنجاه خورشیدی، جریانهای نوین شعری، ادبی، هنرهای تجسمی و تزیینی در این آب و خاک شکل گرفتند که بذرشان در نیمه دوم سالهای چهل نشانده شدهبود. به همین خاطر در این سالها هم در حوزه سینما و تئاتر شاهد جریان نوین و مترقی بودیم، هم در حوزه نقاشی، مجسمهسازی و گرافیک. خانه اردیبهشت اودلاجان، پس از نمایش چهارگانه علی نایینی با موضوع نقاشان مدرن و مترقی ایرانِ آن سالها، چهار هنرمند دیگر از این حوزه را هم معرفی میکند: جلیل ضیاپور، منوچهر صفرزاده، بهمن محصص و مرتضی ممیز. دو اثر اول یادگار زندهیاد هوشنگ آزادیور است، سومی از احمد فاروقی قاجار و چهارمی ساخته مصطفی رزاق کریمی.
تردیدی نیست که هنرهای ملی و بومی این سرزمین، برای اکثریت مردم جذاب و خوشایند است. تردیدی نیست که این هنرها بازتاب فرهنگ عمیق و دیرین این سرزمین هستند. و تردیدی نیست که گسترش و رواج این هنرها، بستری است برای مودت و محبت بین مردم این کشور نازنین.
از سوی دیگر، سلیقه و ذوق زیباییشناسی، اصلا، امری راکد و ازلی نیست. تا حد زیادی تابع زمان و تغییرات روش زندگی مردمان است. تصویری که صدسال پیش زیبا مینمود، ممکن است امروز زیبا به نظر نیاید.
پس چگونه میتوان از زیباییهای هنرهای ملی و بومی لذت برد بیآنکه نیازها و سلایق جهان مدرن فراموش شوند؟ امروز، هنرمند آن کسی است که زیباییهای دیرین را به زبان و الگوی امروز ترجمه کند و آثاری بیافریند که در اوج زیبایی هستند و ریشه در تاریخ و فرهنگ کشور دارند.
برگردان امروزی هنر سوزندوزی دختران ترکمن را در نمایشگاه دستآفریدههای این عزیزان ببینیم و لذت ببریم.
گزاره متقن و محکمی است که «دایره هنر بسیار فراتر از سیاست است». در زمین هنر میتوان با همه بازی کرد. در میدان هنر، برد و باخت وجود ندارد. همه برد است و زندگی. به همین خاطر، هنر روح و گوهر شهر است. هرچه امکانات هنری و داشتههای سختافزاری هنر در یک شهر زیاد باشد، آن شهر آرامش بیشتری خواهدداشت. مردم با زبان هنر میتوانند رفیقانه، یا حداقل بدون تخاصم باهم حرف بزنند. بزرگترین افتخاریک شهر آن میتواندباشدکه گروههای متنوع و مختلف هنری در آن فعالیت کنند و به جای زبانِ تحکم یا نصیحت با زبان هنر و تعامل باهم حرف بزنند. این یکی از الزامات زندگی شهری در جهان مدرن است. ایستگاههای مترو شهر باید مکانِ ارائه خدمات فرهنگی و هنری باشند. در آنجاها باید بتوانیم آخرین خبرها و اطلاعات کنسرتها، نمایشها و فیلمهای شهر را ببینیم و احیانا همانجا هم صندلیمان در سالن فلان سینما را ذخیره کنیم. ایستگاه مترو باید چند روزنامهفروش داشتهباشد. در این ایستگاهها باید سکوهایی برای اجرای موسیقی گروههای کوچک و جوان شهر باشد. میدانهای شهر هم باید چنین امکانی برای نمایش و موسیقی فراهم آورند. تئاترهای خیابانی بهترین وسیله برای تمدد و آرامش ذهنی مردم است. دانشجویان جوان دانشکدههای هنر باید خیابانها و میدانهای شهر را جولانگاه هنر خویش بدانند. در کجا بهتر از خیابان و فضای شهری این دانشجو میتواند خود را عرضه کند و وسیلهای شود برای مودت و رفاقت بین مردم؟
«تئوری انعکاس بر این عقیده استوار است که جهان مادی دارای واقعیتی عینی و مستقل از شعور، تفکر یا حواس ما میباشد. احساس ما و شعور ما، فقط، تصوری از جهان خارج است. و این مسلم است که تصور، بدون شیء متصور نمیتواند وجود داشتهباشد، و این شیء متصور هم مستقل از آن کسی که آن را به تصور در میآورد، وجود دارد. شعور در رابطه با واقعیت، از دو جهت، ثانوی است: نخست، محصول تکامل ماده و ویژگی آن است؛ در ثانی، همین واقعیت است که موجب شکلگرفتن احساسها، ادراکها و عقاید ما میگردد. به عبارتی دیگر: «شعور، منعکس میکند؛ و این قضیه اصلی تمامی فلسفه مادهگرای است». روند انعکاس جهان خارج روندی فعال و دیالکتیکی است. انسان، بر اساس اشکال انعکاس واقعیت، احساسها و ادراکها، با کارکردن بر روی این اطلاعات حسی، به فرمولبندی مفاهیم، قوانین و مقولات علمی میپردازد. شناخت روند نامتناهی نزدیک شدن به حقیقت مطلق است. ماهیت تفکر انسان آن چنان است که میتواند حقیقت مطلق را که محصول جمعبندی حقایق نسبی است، در اختیار انسان بگذارد؛ و در واقع، چنین نیز میکند. هر مرحلهای از تکامل علم، ذره تازهای به این جمعبندی حقیقت مطلق میافزاید. ولی مرزهای حقیقت در هر قضیه علمی، نسبی هستند، و در اثر رشد شناخت بشر، گاهی گسترده و گاهی فشرده میشوند. از نقطهنظر تئوری انعکاس، تا آنجا که معرفت ما میتواند به حقیقت عینی و مطلق نزدیک شود، مشروط به شرایط تاریخی است. ولی وجود این حقیقت و همین که ما به آن نزدیک میشویم، غیر مشروط است»