مستند «همسران حاجعباس» از محسن عبدالوهاب در هشتادمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان به نمایش درآمد. داستان دو بانوی سالخورده که بیوه یک مرد هستند. مردی که پانزده سال پیش فوت کرده و این دو زن ماندهاند، بدون هیچکس! نه شوهر، نه اولاد. در قزوین روزگار میگذرانند تا روزی از این جهان رخت بربندند. فیلمی بسیار ساده و بدون هیچ اتفاق و روبدادی خاص در آن. فیلم چنان ساده است که «فیلم بودن»ش اصلا احساس نمیشود. انگار در کنار آن دو نشستهایم و داریم زندگیشان را تماشا میکنیم. وقتی از کارگردان میپرسیم چگونه به این سوژه رسیده، از نوعی تصادف یا اتفاق سخن میگوید: «در سالهای ۷۵ و ۷۶ تعدادی از دوستان در قزوین در کار ثبت تصویری خانههای تاریخی بودند. به خانهها سر میزدند و از زوایای معماری آن تصویر میگرفتند.
دیدن فیلمی که بیست و خردهای سال پیش ساخته شده، حتما باید دلیل داشتهباشد! و وقتی آن دلیل را
متوجه خواهیمشد که فیلم را ببینیم. صحبت بر سر مستند زیبای «همسران حاج عباس» است. کار
محسن عبدالوهاب با گنجهای از جوایز و تقدیرنامهها در کارنامهاش. داستان فیلم حول گفتگوی دو
پیرزن است که همسرشان یکی بود. مردی که بهخاطر بچهدار نشدن با زن اول با زن دوم ازدواج
میکند و همین داستان تکرار میشود بیآنکه مرد بپذیرد مشکل از خود او است نه زن! حالا، این دو
زن بیست و پنج سال پس از فوت آن مرد باهم اختلاط میکنند!
فیلم نه بخاطر این اختلاط و طنز گزنده آن، بل به خاطر امکان مقایسه وضع زنان در چند دهه پیش با
وضع امروز، جذابیت خاص خود را دارد. این دو زن بدون داشتن فرزند و به دور از اقوام خود که در
تهران زندگی میکنند، ریتم زندگی کندی را در قزوین تجربه میکنند و گویی در جهان خود زندگی
میکنند البته این کندی زندگی برای زن اول به دلیل ناتوانی در حرکت بیشتر مشخص است. تلویزیون
خانه که در اتاق زن اول قرار دارد خراب است و تنها تفریح آنان آمدن زن همسایه و پسر وی و یا آمدن
یک نوازنده پیر و ناتوان است.