امیدمان به آینده است
رسم است که یاد گذشتهها بیفتیم و حسرت بخوریم که مثلا «چه روزهایی بود و. . .» متاسفانه هروقت در زندگی فردی و جمعیمان گیر پیدا میکنیم، یاد گذشته میافتیم و حسرت میخوریم. ما اعتقاد داریم حسرت به گذشته، به چندین و چند دلیل نه منطقی است و نه واقعی. بسیاری از کسانی که حسرت گذشته را میخورند اصلا تصور درستی از آن ندارند. عموما هم آن را تجربه نکردهاند و چیزهایی را از کسانی شنیدهاندو فکر میکنند در گذشته همهچیز گل و بلبل بود. این گلوبلبل را هم به زندگی اجتماعی تسری میدهند هم به زندگی شخصی. چنین نگاهی به زندگی، اصولا، منطق ندارد. هیچوقت در هیچکجای دنیا گذشته بهتر از حال نیست. مگر برای دورهای بسیار کوتاه که در عمر یک جامعه «لحظه» حساب میشود. وگرنه هرگز نمیتوان امروز را با دیروز مقایسه کرد. جامعه فارغ از اراده و خواست ما مرتب به پیش میتازد و توقف هم ندارد. کافی است به مشاغلی که دیگر وجود ندارند اشاره کنیم تا بفهمیم دنیا و زندگی چقدر راحت و بهتر شده. مثلا در همین چند دهه پیش شغل «تصنیففروش» داشتیم.