شهرداری، خدماتی؟

شهرداری، خدماتی؟

در تطور ساختار شهرداری‌ها در جهان، پس از دورانی که شهرداری‌ها حاکمیتی بودند، کم‌کم، خصلت خدماتی پیدا کردند. در این مرحله شهرداری‌ها نماینده دولت نیستند. گزیده مستقیم یا غیرمستقیم مردم شهر هستند و به مردم پاسخ می‌دهند. برای واضح‌تر شدن این عنوان، می‌توانیم بگوییم شهرداری‌ها مستخدم مردم هستند. مردم شهر این‌ها را انتخاب می‌کنند، دستمزد می‌دهند تا خدمات مشخصی را به انجام برسانند. برای تحقق این امر، شهردار منتخب باید چند ویژگی و مهارت داشته‌باشد. ویژگی‌هایش، عام هستند. مثلا باید خوشنام باشد و مقبولیت بین مردم داشته‌باشد. دست‌پاک باشد. علیل و معلول نباشد و از این حرف‌ها. این‌ها ویژگی‌عام هستند برای هر شخصیتی که وارد مدیریت شهری یا کشوری می‌شود. اما مهارت‌ها برای هر سمت و پستی متناسب با آن باید باشد. در شهرداری خدماتی، شهردار باید به علم شهرسازی آشنا باشد. در بهترین حالت باید شهرساز باشد. یا معمار. واقعیت آن است که شهرسازی یک علم است و باید آموخته‌شود. یکی از مشکلات شهرهای امروز ما، عموما، ناشی از آن است که شهرداران ما دانش شهرسازی ندارند. بر حسب تمایلات مخاطب یا صلاحدید خود عمل می‌کنند. مثلا مردم یک محله گله می‌کنند که دسترسی راحت به میوه و سبزیجات ندارند، شهردار دستور ساخت بازار میوه و تره‌بار می‌دهد بدون آن‌که محاسبه کند ظرفیت محله چقدر است و توان مالی مردم در چه مقیاسی است.

شهر، حاکمیتی؟

شهر، حاکمیتی؟

در تهران، بیش از صدسال است که شهرداری داریم. بلدیه بود و شد شهرداری. در طول این مدت، بالا و پایین زیادی در کشور بوده و طبعا شهرداری هم، متاثر از آن‌ها، تاثیراتی گرفته و تغییراتی پیدا کرده. اما، در ادبیات شهرسازی جهانی، شهرداری‌ها سه دوره کاملا متمایز طی کرده‌اند: نخست حاکمیتی بوده‌اند، به خدماتی ارتقا پیدا کرده‌اند و امروز، دیگر، اجتماعی هستند. طبعا، جنس هریک از این‌ها مخصوص به خود است و تفاوت‌های اساسی بین آن‌ها وجود دارد. اهالی تهران بلدیه دوره رضاشاه را یا بیاد دارند یا درباره‌اش خوانده یا شنیده‌اند. نظامی معروفی‌که به اصطلاح «چهره تهران را از بیخ و بن تغییر داد» نماد مدیریت حاکمیتی شهرداری است. در این نوع از مدیریت، شهردار نماینده تام‌الاختیار حکومت است و اوامر و خواست‌های آن را اجرا می‌کند. در تهران، این دوره از بلدیه نهایت کوشش خود را به کار برد تا چهره تاریخی شهر، به‌ویژه آثار دوره قاجار را از شهر پاک کند. گویی تهران، قبل از پهلوی وجود نداشته. البته این عمل در لفافه مدرن کردن شهر و زیر پوشش تبلیغات وسیع انجام می‌شد. چون، بالاخره، حکومت نیاز به همراهی مردم داشت. در بسیاری از نوشته‌های آن دوره به این مضمون برمی‌خوریم که شاه ایران تهران را تبدیل به شهری اروپایی می‌کند. خیابان‌کشی‌ها به سرعت دارد انجام می‌شود و دروازه‌ها و عمارت‌های قاجاری را فرو می‌ریزند و هرروز نامی تازه به عنوان خیابان یا معبری جدید در میان مردم می‌چرخد.

شهر هزینه دارد!

شهر هزینه دارد!

در طرح‌های کلان شهری، وجوه مختلف حیات شهری مد نظر قرار می‌گیرد. یکی از آن‌ها وسعت شهر و امکان گسترش آن در افق طرح است. متاسفانه در موارد بسیاری، مدیران شهری علاقمندند با هر طرح جامع جدید بر وسعت شهرشان افزوده شود. این اشتیاق، که در مواردی با منافع شخصی یا گروهی هم ممکن است پیوند داشته‌باشد، لزوما به نفع شهر و شهروندان نیست. لازم است یکی دو مثال را باهم مرور کنیم. در تهران شهرک اکباتان در ابتدای سال‌های پنجاه برای حدود ۶۴ هزار نفر جمعیت، طراحی شد و بیش از پنجاه درصد آن محقق شد. کل مساحت این شهرک ۲۰۰ هکتار است. ولی شهر دامغان که حدود ۵۳ هزار نفر جمعیت دارد، زمینی به وسعت ۱۷۰۰ هکتار را اشغال کرده‌است. شهر شیراز با حدود دو میلیون جمعیت، نزدیک به ۲۴ هزار هکتار مساحت دارد. کمی در خاصیت این اعداد تعمق کنیم: در شهرک اکباتان، مدیریت شهر برای هریک نفر، باید ۵۵ مترمربع را خدمات رسانی کند. در شیراز این رقم ۱۲۰ متر مربع و در دامغان ۳۲۰ مترمربع است. یعنی شهرداری دامغان باید هزینه نگهداری و حفاظت ۳۲۰ مترمربع را با درآمدی‌که به ازای یک نفر دارد، به عهده بگیرد. این‌ها واقعیت‌های مهمی هستند. به همین خاطر است که برخی شهرداری‌ها دچار کمبود بودجه می‌شوند و چون زورشان به حذف خدمات اضطراری و ضروری اولیه مثل نظافت شهر نمی‌رسد، از دادن خدمات به فعالیت‌های فرهنگی و توسعه‌ای باز می‌مانند. ولی اگر مثلا مردم دامغان نه در ۱۷۰۰ هکتار بلکه در ۳۰۰ هکتار اسکان داده می‌شدند، دست شهرداری برای دادن خدمات اجتماعی و فرهنگی حتما بازتر می‌بود.

شهر زیر پای مردم

شهر زیر پای مردم

درست است خیابان نماد جهان معاصر است و این هم درست است مردم نفَسِ خیابان هستند و تمام تلاش شهرسازان و مدیران شهری، در جوامع پیشرفته و متمدن آن است که هرچه بیشتر مردم را به خیابان‌ها بکشانند. برای این کار روش‌های مختلف و متفاوتی را مورد استفاده قرار می‌دهند. هدف این روش‌ها، عموما، آن است که مردم امکان مکث و آرامش در خیابان داشته‌باشند. علاوه بر این، علمای شهرسازی معنقد هستند با روش‌های درست شهرسازی و طراحی شهری می‌توان از بزه اجتماعی و تخلف فردی هم کاست. بر این اساس مبحث «جلوگیری از بزه از طریق طراحی شهری» یکی از مهم‌ترین مباحث شهرسازی معاصر است. در این بحث، با اتکا به روانشناسی اجتماعی، عوامل کالبدی و کارکردی شهر چنان چیدمان و ساماندهی می‌شود که مخاطب را کسل و مضطرب نکند. مثلا توصیه می‌شود از کشیدن دیوارهای طولانی در جداره شهر اجتناب شود.توصیه می‌کنند معابر تردد پیاده چنان باشد که امکان بده‌بستان فکری و اجتماعی افراد فراهم آید. خیابان‌های شهر چنان باید سامان یابند که حس سلطه بر مخاطب ایجاد نشود، مقیاس جداره و بدنه و عرض معابر چنان باشد که مخاطب احساس زندان و حصار نداشته باشد. و بسیاری ظرایف دیگر.

مردم در خیابان

مردم در خیابان

نظر غالب علمای شهرسازی آن است که «خیابان» نشانه ورود به عصر مدرن است. این‌امر بیش‌از همه در کشورهایی مثل ایران صادق است. وقتی در تبریز خیابان صاحب‌الامر کشیده‌شد و بر جداره آن دکان‌ها نشستند، دور تازه‌ای در تاریخ شهر رقم خورد. همین‌طور وقتی خیابان سپه در قزوین کشیده‌شد. بیرون‌آمدن مغازه‌ها و دکان‌ها از بازارهای سرپوشیده و بازکردن ویترین‌و پنجره خود به روی مردم رهگذر مرحله‌ای از تاریخ اجتماعی شهر و کشور است. درست همان‌گونه که خانه‌ها پنجره و بالکن به بیرون زدند و وارد گفتگو با خیابان و کوچه شدند. رفته‌رفته خیابان کارکرد و نقش بزرگ‌تر در زندگی مردم بازی کرد و با پذیرفتن فعالیت‌های متنوع‌تر در جداره خود وارد مقوله اجتماعی فرهنگی شد. لازم است کمی بیشتر به این موضوع بپردازیم. اگر دکان و مغازه‌های بازارها را کمی دقیق‌تر و با دید تازه واکاویم، متوجه می‌شویم عموما و غالبا مربوط به نیازهای مادی و اولیه ما هستند. مثلا پوشاک، فرش، مصالح و غیره. در بازار بزرگ تهران یا بازارهای دیگر شهرهای تاریخی ما، حتی چلوکبابی هم به قدر بسیار ناچیزی وجود دارد. چون قرار نیست مردم در بیرون از خانه غذا بخورند. حتی چنین کارکردها هم مربوط به سده اخیر است.