در روزگاری نه چندان دور، مسیر حرکت کاروان از اصفهان و یزد به مشهد، از حاشیه شرقی سمنان، خور، رد میشد. در آن زمان، خور هنوز آباد بود، درختان خرما داشت و کارگاههای خدماتی. و البته شعر و هنر. عبور مسافر و کاروان از این پهنه، بهخودی خود نوعی تبادل فرهنگی و آمیختگی مدنی را سبب میشد. به همین دلیل، حتی معماری خور هم خاص بود. همینطور مراسمها و مناسک آیینی خور هم ویژه بود. الان هم، بسیاری از گردشگران برای دیدن مراسمهای عاشورا و تاسوعا به خور میروند.
متاسفانه، با کشیدهشدن راههای مواصلاتی جدید و سلطه خودرو بر جادهها، در کنار تغییر اهمیت و ارزش هریک از شهرها و آبادیهای مسیر، این محور ارج و قرب خود را از دست داد. نخلها، عموما، سوختند، معماری اصیل کمرنگ شد و مراسمهای محلی و آیینی هم فروغ گذشته را ندارند. امروز مردم هستند و خاطرات گذشته. و ما، مخاطبان مستند «خور بر کرانه کویر نمک» خاطرات را میشنویم و خور را به تماشا مینشینیم.
وقتی فیلم سینمایی «کلاهقرمزی و پسرخاله» در سینماهای کشور به نمایش درآمد، چنان استقبالی شد که تا آن زمان نظیر نداشت. چرا؟ چون کلاهقرمزی بچهای بود ساده و بدن هیچ گندهگویی و ادا و افاده. خیلی وقتها کلمهها را اشتباه میگفت و گاهی هم در حرفزدن حسابی قاطی میکرد. این بچه که قهرمان برنامه تلویزیونی بود، هوس میکند بیاید شهر و «آقای مجری» را پیدا کند. داستان به آنجا میرسد که کمکم همکار آقای مجری میشود. فیلم سراسر شادی و عشق به دیگران است. دنیایی ساده و خودمانی که هرلحظه ممکن است اتفاقی خوش یا بد در آن بیفتد. ولی همه میدانیم نباید از کوره در رفت. باید صبور بود و خندان و بذلهگو. مثل کلاهقرمزی.
با گسترش شهرنشینی، با هر دلیل و بستری، نقشه آبادیهای کشور دچار تغییر میشود. روستا تبدیل به شهر میشود، استانهای جدید زاده میشوند و الی آخر! «هجیج» یکی از ده ها مورد این چنینی است. در مونوگرافی سال ۱۳۴۵ که توسط مردمشناس فقید هوشنگ پورکریم در مجله «فرهنگ و مردم» چاپ شده، هجیج روستایی است با این مشخصات:
«در منطقه اورامانات کرمانشاه و نزدیک مرز عراق در درهای بناشده که دورش کوههای سربفلک کشیده است. همیشه زندگی پرزحمت و کم درآمد بود که فقط شکم خودشان و زن و بچههایشان را سیر میکردند. آنها امور زندگی را تا کنون با گیوهسازی، پارچهبافی، خردهفروشی و گردهکشی گذراندهاند.» سالها میگذرد و سد داریان بر روی «سیروان» بسته میشود و هجیج میشود «بندر». اینکه با ساخت این سد چهها زیر آب رفتند، بماند، از خانه و امامزاده تا سرچشمه اصلی روستا. اما نتیجه ساخت این سد تغییرات شگرفی است در زندگی و عادات مردم. هجیج کشاورزی قابل تاملی ندارد و باغات آن نیز محدود و محصول آن انار، انجیر، و توت است. دامداری در گذشته رونق زیادی داشت ولی عمده درآمد مردم از تولید دستبافتهها و دستساختهها است، گلیم، جاجیم، گیوه، دستمال و سبد. وجود امامزاده عبیدالله بیانگر آن است که این روستا سابقه تاریخی دیرینهای دارد. چهره امروز این به اصطلاح بندر تشابهی با شش دهه پیش ندارد. مستند «هجیج» ساخته فرهاد ورهرام تصویرگر این دگرگونیها است.
دنیای کودک، دنیای صداقت و صمیمیت است. کودکی که دفتر مشق خودش را تو مدرسه جا گذاشته، نمیتواند فردا با مشقِ نوشته بر دفتر بیاید و ممکن است مورد توبیخ و تنبیه معلم قرار گیرد. دوست و همکلاسی او تمام روستا را زیر پا میگذارد تا «خانه دوست» را پیدا کند و دفتر را به او برساند. تا بعد از غروب، هرچه میگردد، دوست را پیدا نمیکند و خسته و غمگین به خانه برمیگردد. و همهش در فکر دوستش است که فردا ممکن است توسط معلم کلاس تنبیه شود.
فکر میکنید فردا چه اتفاقی میافتد؟ کودکی که دفترش را در مدرسه جا گذاشته تنبیه میشود؟
«خانه دوست کجاست؟» یکی از زیباترین فیلمهای کودک و نوجوان بعد از انقلاب است. قصهای سراسر عشق و دوستی و صمیمیت. وقتی آخر قصه را میبینیم، از سر شوق و ذوق اشکمان جاری میشود.
مستند «افوس» با رویکرد تکنگاری منطقه بوئین و میاندشت ساختهشده و نگاهی به روستای تاریخی افوس در استان اصفهان دارد. هادی آفریده در این مستند روند مهاجرت اجباری گرجیها و ارامنه به ایران از دوران صفویه تا به امروز را مورد بررسی قرار میدهد. امروز، افوس شهر کوچک و زیبایی است که در غربیترین نقطه استان قرار دارد. یکی از زیباترین ییلاقات اطراف فریدن است. این شهر، از یک جهت نشان و نماد پیوند و آمیختگی عناصر مختلف طبیعی است، از سوی دیگر نماد شاخص همزیستی و پیوند اقوام و فرهنگها. مهاجران گرجی و ارمنی، در کنار مسلمانان و دیگر اقوام ایرانی در دل آمیزهای از جنگل، رود و دشت، باهم زندگی میکنند. ثبت این همنوایی و همراهی در قاب یک فیلم، یادآور این خصلت مهم ایرانیها است که «این مردم، هیچوقت، هیچ مسالهای با خود و دیگران ندارند». دوستی و مدارا، برگ برنده ایرانیان در همه ادوار تاریخ بودهاست. تصویر این دوستی را در آیینه «افوس» میبینیم.