بحث تابستان است و مدرسههای خالی و تعطیل و بچههای آواره در کوچه و خیابان. اشتباه نکنیم اگر میشنویم بچه فلان دوست یا فامیل در کلاس تابستانی مثلا موسیقی یا شطرنج ثبت نام کرده، پس همه بچهها هم چنین امکانی دارند. قطعا میشود ادعا کرد بیش از نوددرصد بچهمدرسهها در طول تابستان کاری جز گذراندن عاطل و باطل روزگار ندارند؛ حتی اگر نشودگفت وبال گردن خانواده هستند. برای گذران مفید این سه ماه باید فکر اساسی کرد. در سالهای نه چندان دور گذشته، بچهها را تابستان میفرستادند سر کار. حتی شده شاگرد دکان بقالی محله. مهم آن بود که بچه کارکردن را یاد بگیرد و چه بهتر که سیشاهی صنار هم دستمزد بگیرد. گاه حتی خانواده متقبل دستمزد بچه میشد و صاحبکار بدون اینکه بچه بداند، آن را به حساب خودش به بچه میپرداخت. اینها سنتهای خوبی بودند و هنوزهم در برخی شهرهای کوچک، به ندرت چنین است و بچهها در طول تابستان میروند سر کار.
«رسم پرداخت دستمزدها به صورت سالیانه از جانب کارفرمایان به خانهای طوایف و نه به شخص کارگران در سال ۱۳۰۰ منسوخ شد. حقوق نگهبانان بختیاری که در مناطق مجاور میدانهای نفتی برای حفاظت از اموال شرکت ایران- انگلیس در سال ۱۲۸۸ استخدام شدهبودند، مستقیما به سرنگهبان پرداخت میشد، و نه به خانها. پرداخت مستقیم حقوق از کارفرمایان به کارگران، نفوذ خانهای طولیف را تضعیف کرد. علاوه بر این، انگیزهای بود برای کارگران که به صورت منظم بر سر کار بازگردند و نه آنکه فقط در زمانهایی که کار دیگری از قبیل برداشت محصول یا پرورش دام ندارند. مشابه با شرکت نفت ایران- انگلیس در سالهای اولیهاش، پروژه راهآهن سراسری ایران نیز برای حفظ کارگران ایلی استخدامشده در تمام طول سال یا حتی برای مدتی خیلی کوتاهتر هم با مشکلاتی دست به گریبان بود. کارگران مرتبا کار را متوقف کرده و پس از یک یا دو هفته به سر کار باز میگشتند. خردهکارفرمایان برای جلوگیری از ترک کار کارگران و تضمین تداوم حضور نیروی کار، به پیروی از رسم شرکت نفت ایران- امگلیس، دستمزد کارگران را به صورت دوهفتهای پرداخت میکردند. این سیستم جا برای تقلب داشت. کارگران در روزهای خاص پرداخت حقوق برای دریافت حقوقشان به صورت نقدی مجبور بودند بلیتهایی را که در ازای کار روزانه دریافت کردهبودند، نشان بدهند. در هر حال، از آنجا که بسیاری از کارگران عشایر کار مربوط به محصولات کشاورزی و دامهای خودشان را داشتند، گاهی حاضرشدن در کارگاه ساختمانی در روزهای پرداخت دستمزد برایشان مشکل بود. از اینرو، بسیاری از کارگران بلیتهایشان را در بازار سیاه میفروختند تا از مزایای کارشان بهرهمند شوند. . . از این رو، با وجود «شرقیزدایی» از ایران و آوردن «غربیسازی» به ایران از طریق پروژه راهآهن سراسری ایران، تکنیکهایی برای کنترل امکانات جابجایی وارد پروژه راهآهن شد که نتوانست به آسانی کارگران عشایر را به کارگران یکجانشین تبدیل کند».