به سمت شادابی شهر!

به سمت شادابی شهر!

در این روز‌ها و سال‌ها، بسیاری از مدیران شهر و کشور از مفهوم و عنوان «سرزنده» و«سرزندگی» برای شهر و کشورشان استفاده می‌کنند. علاقمندند شهر خود را سرزنده بنامند یا بخواهند. ولی این مفهوم و عنوان یک واژه با معنای لغوی معمول نیست. اصطلاحی فنی و جهانی است. سرزندگی شهری این نیست که در میدان‌ها و گذرها گل‌وبلبل بگذاریم و دیوارها را رنگ کنیم. سرزندگی حتی به این نیست که شبکه حمل‌ونقل زیبا و مرتبی داشته‌باشیم. سرزندگی شهری شرایط خاصی دارد. عواملی چون آموزش عمومی و شخصی، بهداشت و درمان عمومی، زیرساخت‌های شهری، ترور و ناامنی، آرامش اقتصادی و غیره در تعریف سرزندگی شهری اهمیت فراوان دارند. امروز برخی سازمان‌های تخصصی جهانی، همه‌ساله، شهرهای جهان را با این عوامل می‌سنجند و در جدول می‌‌گذارند. برای روشن شدن موضوع، یکی از اصلی‌ترین دسته‌های موردنظر برای سنجش سرزندگی شهری را باز می‌کنیم: آموزش. در این مقوله، نخست مقوله آموزش عمومی مورد بررسی قرار می‌گیرد و سپس آموزش شخصی. در بخش آموزش عمومی وضعیت مدارس و آموزشگاه‌های دولتی را به دقت می‌سنجند و این‌که آیا فضاهای درسی کافی وجود دارد یا نه. آیا این فضاها بهداشتی هستند یا نه. آیا تعداد دانش‌آموز در یک کلاس استاندارد است یا نه. آیا ساعت درس و زمان کلی درس در روز استاندارد است یا نه. و خیلی نکات دیگر. پس از این بررسی، به محتوای آموزش می‌پردازندکه آیا محتوای کتاب‌های درسی متناسب با سن‌وسال بچه‌هاهست یا نه. آیااین محتوا به شادابی‌کودکان کمک می‌کند یا سبب اضطراب و آشفتگی روانی می‌شود. آیا برنامه‌های آزاد و خارج از کلاس هم وجود دارد یا نه. آیا بچه‌ها را به موزه و پایگاه‌های تاریخی و میراثی می‌برند؟

شهر و داشته‌هایش

شهر و داشته‌هایش

چرا هدیه‌دادن به همدیگر رسم خوبی است؟ برای این‌که یکی از اسباب تعمیق دوستی و مودت است. خوشبختانه، امروز هیچ‌کس این دوستی را با اندازه و قیمت هدیه نمی‌سنجد. کافی است وقتی به دیدار دوست و آشنایی می‌روید، چیزی دستتان باشد. این رسم را در مقیاسی بزرگ‌تر در مورد شهرها می‌شود اعمال کرد. شهرها هم چزهایی دارند که به یکدیگر هدیه کنند. این‌ها داشته‌های یک شهر هستند. با آن داشته‌ها، مردم شهرهای مختلف کشور می‌توانند ارتباط انسانی و مدنی باهم داشته‌باشند. تبادل این داشته‌ها سبب انسجام ملی و محلی می‌شود. اگر این امر را بپذیریم، دو الزام را باید گردن نهیم: نخست این‌که داشته‌های شهرمان را بشناسیم و تقویم کنیم و دوم این‌که در اعتلا و توسعه آن‌ها کوشا باشیم. برای روشن شدن موضوع یکی دو مثال لازم است. مثلا بین مردم دامغان، از خیلی وقت‌ها پیش رسم بود که اهالی روستاهای اطراف روز عاشورا را مهمان شهر بودند و اهالی شهر هم در روز تاسوعا مهمان روستاها. تا همین چندی پیش این رسم برقرار بود. در این مهمانی‌های به ظاهر عرفی و عادی، مهم‌ترین و اصلی‌ترین بده‌بستان‌ها بین روستا و شهر انجام می‌شد. در یک محیط صمیمی و عرفی.