در این متن به نقش مقیاس شهری در تعریف هویت معماری پرداخته میشود. یک معمار ایرانی گفته بود «ما معماری نداریم» چون بهنظر او آسمانخراشی در ایران وجود ندارد. این دیدگاه باعث طرح این پرسش میشود که آیا معماری با ارتفاع ساختمان و تعداد طبقات تعریف میشود یا نه. با اشاره به شهرهای آمریکا در اوایل قرن ۲۰، نویسنده تأکید میکند که بلندمرتبهسازی نشاندهنده سطح فناوری، جمعیت، سلیقه زیباییشناسی و در نهایت مقیاس ذهنی و اجتماعی شهر است. در مقابل، برخی معتقدند ساختمانهای بلند با «مقیاس انسانی» ناسازگارند و به روح و روان لطمه میزنند، ولی تعریف دقیق این مقیاس همچنان محل بحث است.
محله تاریخی، ذاتا، واجد ارزشهای ملی و تاریخی است. علاوه بر اینها، برخی محلههای تاریخی دارای ارزشهای زیباییشناسی و معماری هم هستند. در بسیاری از این محلهها، علیرغم تاراج زمانه و غفلت بنیآدم، هنوز هم آثار و ابنیه مهمی وجود دارد که میتواند موجب عزتو منزلت محله باشد. بیتردید، هر انسان منصفی میداند و میپذیرد زندگی در کنار اثر ارزشمند معماری و تاریخی حتما سبب سرفرازی و افتخار است. با اینحال، چرا بافتها و محلههای تاریخی ما آن شان و منزلت لازم را ندارند؟ چرا بسیاری از این محلهها آن شانیت و احترام لازم را ندارند. حتی بدتر، چرا این محلهها خدمات رایج شهری را هم دریافت نمیکنند. جمعآوری زباله این محلهها همتراز با بقیه قسمتهای شهر نیست. چرا چنین است؟ممکن است بلادرنگ شهرداری یا دولت یا حافظ شیرازی را موجب این وضعیت بدانیم و فوری با یک جمله معروف خودمان را راحت کنیم و بگوییم «نمیرسند به اینجا». ولی این نوع برخورد با محله و کسروکاستهای آن نوعی فرار از مسئولیت است. در ادب فارسی یک مثل معروف داریم که میگوید «مستمع صاحب سخن را بر سر حرف آورد». در مسائل شهری هم مطالبه و پیگیری مدنی است که صاحبمنصب را بر سر کار آورد. محله باید خواستهای خود را فریاد کند و بخواهد