نوشتن با دوربین

نوشتن با دوربین

«یک آدمی نشسته‌بود و انبوهی از عروسک که ساخته‌بودند، جلوش ریخته‌بود و عروسک‌هایی را که در قالب‌گیری خراب شده‌بود، جدا می‌کرد. پاهاشون رو می‌کند، سرشون را می‌کند. پاها را به یک طرف می‌انداخت و سرها را یک طرف دیگر. خوب، این برای من فوق‌العاده بود. بعد هرچند وقت رفتیم توی اون مسجد، این عکس را بگیریم. این قدر نگذاشتند، این‌قدر مخالفت کردند که کار این مرد و عروسک‌هایش تمام شد. ولی به هرحال ما توی اون مسجد بودیم. بایستی این کار را بکنیم.
خرداد ۴۲ بود که آیت‌الله خمینی شورش کرده‌بود. یک عکس آقای خمینی را ورداشتم آوردم. گذاشتم توی او مغازه آهنگری. آن مسگره توی اون دالون کار می‌کرد. گفتم عکس آقا را بگذاریم این‌جا. گفت این آقا کیه؟ ده روز پس از داستان ۱۵ خرداد بود. توی سیداسماعیل، قلب جنوب شهر و مردم مذهبی هنوز آیت‌الله خمینی را نمی‌شناختند. گفتم آقای خمینی! گفت خمینی کیه؟ گفتم یک آقا است. جد اطهر من سید بوده. این هم سیده. من هم سید هستم. عکس را گذاشتیم اون جا. این جور فضا ساختیم. و این عکس اگر دقت کنی، توی فیلم خوب دیده می‌شود. همان وقت هم هست که از کوره مسگر جرقه‌های آتش می‌زنه بیرون. گفتم وقتی ما از این‌جا به تندی رد می‌شیم، تو این کوره‌ات را تندتر بکن. همین کار را هم کرد. بعد از این چندین مرتبه رفتیم، نشده‌بود. شاید دوازده مرتبه رفته‌بودیم. هاشم علیحده رفت، تاجی علیحده رفت و میناس هم با دوربین‌ش علیحده رفت. گفتم بریم. و اینا رفتند و اون هم گرفت و آمدیم بیرون. تموم شد. درست شد. همین یک مرتبه هم گرفتیم. دو مرتبه نشد. چون نمی‌گذاشتند. بعد هم یارو که متولی مسجد بود دید ما این کار رو کردیم، اومد در رو بست و این در بستن هم خودش برای ما نعمتی بود. همین. این‌جور فضا درست می‌شد. البته اون صحنه توی میدون بهارستان؛ خوب باید می‌دیدی که اون متصدی فواره‌ها اونا را ببنده. بعد می‌خواستیم که بارون باشه. چندین موتور تانکر گرفتیم و زمین را خیس کردیم. اون صحنه‌ای که متاسفانه توی این نسخه‌ای که من دارم. . .»

مستند پ مثل پلیکان

مستند پ مثل پلیکان

«پ مثل پلیکان»، به روایتی، مهم‌ترین و زیباترین اثر پرویز کیمیاوی است. اثری که در سال ۱۳۵۱ ساخته‌شد. داستان مردی به نام سیدعلی میرزا که از شهر و آدم‌های آن گریزان است و تمام عمر خود را در درون قلعه‌ای متروک در طبس می‌گذرااند. این‌که چرا از شهر گریزان است، داستانی پر چین‌وشکن دارد. اما، او برای این نوع زندگی دلیل دارد و نه تنها شکوه‌ای از هیچ بنی‌بشر و خالقی ندارد، بلکه آن را چنان می‌زید که گویی دارد شعر می‌سراید. پرویز کیمیاوی با بهانه قراردادن اختلاف این مرد با خانواده، زندگی تنها و بی‌یار و غم‌خوار او را تبدیل به شعر زندگی کرده. آقا سیدعلی میرزا با پرداخت کیمیاوی تبدیل به شخصیت جذاب سینمای ایران شد. از زندگی و مرگ او افسانه‌ها و قصه‌های زیادی بر سر زبان‌ها است حتی پس از مرگش و پیداشدن پیکر دست‌نخورده‌اش در خاک قلعه.

مستند آتش

مستند آتش

بی‌شک، ابراهیم گلستان یکی از برجسته‌ترین چهرهای هنری و فرهنگی ایران است که به تازگی از میان ما رفت. مستندهایی که ساخته، همه، شاهکار هستند. مستند کوتاه «یک آتش» که داستان مهار آتش چاه نفتی در اهواز است، از این دست شاهکارها است. این مستند در سال ۱۳۳۹ ساخته‌شده و در سال ۱۳۴۰ تدوین و آماده نمایش شد. کارگردانی را خود ابراهیم گلستان عهده‌دار بود، فیلم‌برداری را شاهرخ گلستان. تدوین اثر را هم فروغ فرخزاد انجام داد. بدین‌ترتیب ترکیب عوامل فیلم هم جزیی از تاریخ سینمای مستند ایران می‌تواند باشد. از دیگر عوامل می‌توان به هراند میناسیان و نعمت‌الله رئوفی هم اشاره کرد. صدابردار فیلم هم محمود هنگوال بود. این اثر نخستین بار در سال ۱۳۴۰ به نمایش درآمد و پس از شرکت در جشنواره ونیز، برنده جایزه «مرکور طلایی» شد.