دیدن بندر بوشهر و گشتن در محوطه باستانی بندر سیراف، قاعدتا، باید آرزوی تکتک ما ایرانیها باشد. ویژگیهای این دو بندر چنان است که بتوانیم بگوییم در ایران مشابه و نظیر ندارند. اگر به این دو جاذبه بزرگ، رفتن به زیارت کوه نمک جاشک و مزهکردن آب شور و پرنمک آبشار نمک را بیفزاییم، میتوان تابلو را کامل کرد. ولی چنین نیست. سفر ما به بوشهر سه شب و چهار روز بود و این اصلا کافی نیست. همه این مدت را هم اگر فقط در بوشهر میماندیم باز هم کم بود. با این حال، جرعهای نوشیدیم و تشنگی را بیشتر احساس کردیم.
بوشهر معروف است به شهر بی بنبست. در بافت تاریخی چهارماه این شهر، حتی یک بنبست وجود ندارد. دیدن این شهر واقعا لذتبخش است. معماری این شهر بدون بنبست هم کاملا یگانه و خاص است.
«گذر» داستان کوتاه یک «فکر» است که تجسم کالبدی پیدا میکند. داستان طراحی و اجرای سردر برای دانشکدگان مدیریت دانشگاه تهران است که در حد یک کالبد باقی نمیماند و قرار است مبانی نظری پیشرفتهای را محقق کند که معتقد است دانشگاه نباید جدا از جامعه و محیط اطراف باشد. نباید دیوار داشتهباشد. دانشجو نباید خود را مرعوب دانشگاه ببیند. دانشجو باید بتواند پر بکشد و احساس آزادی کند.
«گذر» قصه آرزوهای طراحان و معمارانی است که میخواهند عشق بر فکر و عمل آدمها حکومت کند تا از دامنه خشونت و بیزاری کم شود. قصه آرزوهای تمام کسانی است که نمیخواهند درشت بگویند و درشت بشنوند.
«گذر» در ظاهر، قصه ساختهشدن یک سردر است ولی در باطن قصه زندگی و عشق به مردم است.
یکی از زیباییهای سفر، داشتنِ همسفرانِ خوب و دلنشین است. سفر یکروزه رشت هم مثل پنج سفر پیشین «خانه اردیبهشت اودلاجان» از چنین نعمتی برخوردار بود. جمعی از چند معمار، رسانهای، فیلمساز، مدیر و درمانگر که دغدغه تاریخ و فرهنگ ایران را دارند. با چنین جمعی، بودن و چرخیدن در رشت که به قول استاد محمدتقی جکتاجی، دروازه شمالی ایران به اروپا و مدنیت غرب بود، لذت مضاعف دارد.
قرار بود پنجشنبه گذشته، ۲۷ مهر، به یک سفر یک روزه رشت برویم. شهر سمفونی باران. تدارک بسیار خوبی برای سفر دیدهبودیم با این هدف که هر سفر باید غنیتر از سفر قبلی باشد. به دلیل سنگینی فضای اجتماعی، سفر را لغو و به یک هفته دیگر موکول کردیم. برای اطلاع شما دوستان عزیزِ همسفر برنامهریزی آن سفر را تقدیم میکنیم و امیدواریم در سفر پنجشبه ۴ آبانماه هم بتوانیم آنرا اجرایی کنیم.