در میان بزرگان معماری و شهرسازی، بحث شدیدی هستکه آیا ما و معماری ما وارد دوره مدرن شدهایم یا نه. فراتر از این، برخی، حتی بر این باور هستند که معماری ایران دیگر وجود ندارد. اینان معتقدند معماری دوران قاجار آخرین دوره معماری ایران است و بعد از آن ما معماری نداریم. تعدادی از بزرگان هم معتقدند تا جریان اصلاحات ارضی و هجوم روستاییان به شهر، ما معماری قبول داشتیم ولی با روند گسترش شهرها برای اسکان نوآمدگان، معماری و شهرسازی ما رو به افول رفت چون ظرفیت لازم برای پاسخگویی به آن نیاز بزرگ را نداشت. از آن به بعد است که معماری ایران وجود ندارد. طبعا دیگرانی هم هستند که معتقد به حضور معماری مقبول در حال حاضر هستند و معتقدند معماری ایران هنوز هم قادر به خلق شاهکار است و نباید نگران آینده شد. در این میان آنچه که کاملا مبهم مانده تعریف کارشناسان مختلف از مفهوم «مدرن»و «معاصر» است. به کدام اثر میتوانیم عنوان مدرن بدهیم و به کدام دیگر عنوان معاصر؟ در میانه این بحث، غالبا، ظهور و بروز نشانههای معماری اروپا در ایران به مثابه نشانه مدرنشدن این معماری شمرده میشود. با اشاره به نمونههایی از موتیفها و شکلهای معماری اروپا در آثار معماری ایران، ورود مدرنیته به ایران را گواهی میدهند. ممکن است پذیرفتهشود که وجود این نشانهها مصادیقی هستند از آشنایی هنر و فرهنگ ایرانی با تمدن و فرهنگ اروپا، که حتما مغتنم است، ولی این تمام مساله نیست.
«خیابان» در عرف عمومی ما ایرانیان معرف یک معبر است. نکته ظریفی که در این واژه وجود دارد، آن است که هم برای معبرهای داخل یک باغ اتلاق میشود هم برای معابر شهری. و نکته زیباتر آنکه اگر به نقشه دقیق تهران پیش از خیابانکشیها دسترسی پیدا کنیم و آن را خوب ببینیم، متوجه میشویم تهران قبل از «شهر» شدن، تماما باغ بود. از جنوب تا شمال. در این نقشه، خط معابر داخل باغها رسم شدهاند. زیباترین نکته آن است که خیابان ولیعصر در نقطه شروعش از جنوب، یعنی از حوالی میدان راهآهن، تقریبا منطق بر خیابان یک باغ است از جنوب به شمال. بر این اساس، میشود گفت «تهران باغی است که به شهر تغییر چهره داده». اگر امروز در بسیاری از خیابانهای اطراف دروازه قزوین یا راهآهن در وسط کوچهها درختان تنومند دیده میشود، یادگار همان دوره است. مثلا خیابان پرورش، یا محور مهدیخانی بازارچه شاپور یا خیابان فرهنگ در همان حوالی. اطراف خیابان مخصوص و دور و اطراف پارک رازی و بسیاری کوچهها و خیابانهای محلهای وجوددارند که انگار خیابان یک باغ هستند.
تهران ظرفیتهای بسیاری برای تبدیلشدن به یک زیستگاه مدرن و در عین حال اصیل دارد. توپوگرافی طبیعی تهران، قدمت تاریخی و باستانی آن، قرار گرفتن در چهارراه تمدنهای جهانی و چهارفصل بودن آن، بخشی از ظرفیتهای این کلانشهر است. در این یادداشت فقط به بخش کوچکی از ظرفیتهای تهران اشاره میکنیم. معماری و شهرسازی تهران. و فعلا فقط به ظرفیتهای معماری آن میپردازیم. در این شهر تنوعی از معماریهای چندصد سال گذشته را میتوان دید. از معماری دوره ایلخانی تا قاجار و سپس پهلوی. در نظر داشتهباشیم برخی شهرهای معتبر و زیبای اروپایی که مقصد گردشگری جهانی هستند، دو سه سده بیشتر سابقه ندارند، مثل بوداپست پایتخت مجارستان. اما چنان این شهر را احیا و آراسته اند که اندازه آتن باستانی گردشگر دارد. در تهران هم لازم نیست روی گذشته دور آن پافشاری کنیم. چهره تهران پس از قاجار برای جذب بیشترین گردشگر کافی است. مثلا، اگر خیابان بهارستان و خیابان ری تمیز و پیراسته شوند و بدنههای قاجاری آن نمایان شوند، تصور اینکه این خیابانهای شلوغ و پر از بنر و تابلو و آشفتگی چنین شکل وشمایلی دارند، تعجب برانگیز خواهدبود. یا اگر خیابانهای سعدی و فردوسی احیا شوند و باقیمانده معماریهای پس از جنبش مشروطه رخ نمایند، تبدیل میشوند به خیابانهایی شبیه به اروپا.
بیستو شش سال پیش مترو تهران رسما افتتاح شد. امروز مترو با ۱۵۹ ایستگاه و ۲۹۶ کیلومتر طول خطوط، یکی از ارکان زندگی شهری پایتخت است. روزانه حدود سه میلیون مسافر با مترو جابجا میشود. پس به جرات میتوان گفت اگر مترو از شبکه حمل و نقل پایتخت حذف شود، حتما، شهر قفل میشود. در نظر داشتهباشیم که کل اتوبوس فعال مسافربری درون شهری تهران حدود سه هزار دستگاه است. بسیار کمتر از استاندارد ملی و جهانی. اما علاوه بر اهمیت مترو در جابجایی مسافر، نکته مهمی وجود دارد که مترو را از «وسیله» حمل و نقل به «فرهنگ» حمل و نقل و زندگی شهری تبدیل میکند. اما برای اینکه این فرهنگ به وجود آید، نیاز به زمان دارد. در تهران، مترو، هنوز، فقط وسیله جابجایی مسافر است.
بیستو شش سال پیش مترو تهران رسما افتتاح شد. امروز مترو با ۱۵۹ ایستگاه و ۲۹۶ کیلومتر طول خطوط، یکی از ارکان زندگی شهری پایتخت است. روزانه حدود سه میلیون مسافر با مترو جابجا میشود. پس به جرات میتوان گفت اگر مترو از شبکه حمل و نقل پایتخت حذف شود، حتما، شهر قفل میشود. در نظر داشتهباشیم که کل اتوبوس فعال مسافربری درون شهری تهران حدود سه هزار دستگاه است. بسیار کمتر از استاندارد ملی و جهانی. اما علاوه بر اهمیت مترو در جابجایی مسافر، نکته مهمی وجود دارد که مترو را از «وسیله» حمل و نقل به «فرهنگ» حمل و نقل و زندگی شهری تبدیل میکند. اما برای اینکه این فرهنگ به وجود آید، نیاز به زمان دارد. در تهران، مترو، هنوز، فقط وسیله جابجایی مسافر است.
به این عدد دقت کنیم: ۱۷۶٫ عدد کوچکی نیست. این عدد یعنی در تهران ۱۷۶ سالن نمایش و تئاتر وجود دارد! شاید برای بسیاری از ماها تصور وجود چنین فضاهایی برای نمایش و تئاتر عجیب باشد. ولی واقعیت دارد. جالب است که از این تعداد، ۲۸ سالن با عنوان «تماشاخانه» هستند. در تهران پنج پردیس تئاتری وجود دارد که هرکدام بیش از دو سالن دارند. مثلا پردیس تئاتری تهران شش سالن دارد، شهرزاد پنج سالن. وقتی این عدد و رقمها جذاب میشود که بدانیم، به نقل از منابع رسمی، در روزهای قبل از کرونا، هر روز هشتاد نمایش در تهران روی صحنه میرفت. گفته میشود بیش از صدوپنجاه هزار بلیط در هر روز فروحته میشد. اگر به جدول رسمی سالنهای نمایش و تئاتر وزارت ارشاد رجوع کنید متوجه میشویم تعدادی از این سالنها در سراهای محلهها هستند. برخی در دل مجتمعهای فرهنگیهنری قرار دارند.