چاره‌ای نیست . . .

چاره‌ای نیست . . .

چاره‌ای نیست مگر مردم آستین بالا بزنند و محله و شهر خودشان را به دست گیرند و در غم ‌و شادی آن شریک باشند. زمانه طوری شده که کنار گود ایستادن و ایرادگرفتن مشکلی را حل نمی‌کند. در این شرایط نه مدیران قادرند به تنهایی بار مدیریت شهر را به دوش بکشند نه مردم این امکان را دارند تمام خواسته‌های خود را محقق کنند. نه مدیریت از عمق مطالبات مردم باخبر است، نه مردم از گیر و گور مدیریت، به‌تمامه، خبر دارند. نتیجه این شده که مردم مرتب غر می‌زنند و گلایه می‌کنند و مدیریت هم کار خودش را می‌کند. در اغلب شهرها و محله‌های ما و دیگران، در تمام جهان، روال چنین است و نوعی گیجی و «از این ستون به آن ستون فرجی است» بر مناسبات شهری حاکم است.

مدیریت مردم بر محله!

مدیریت مردم بر محله!

سلام- فردیت و مدنیت شهری!
سده‌های طولانی، بخش بسیار بزرگی از جمعیت کشور(ها) رعیت بود و جمع کوچکی نیز ارباب. نام این دو بخش هم در کشورها و جوامع مختلف فرق می‌کرد. آن‌چه که در اکثریت غالب کشورها و جوامع در این بحث، مشترک است مقید و وابسته‌بودن بخش بزرگ جامعه به زمین و قوانین اربابی است. در مواردی حتی رعیت به مانند کالا با زمین فروخته می‌شد. به عبارت دیگر با تغییر مالکیت روستا یا آبادی، همان آدم‌ها رعیت ارباب جدید می‌شدند. اما از دو سه سده پیش، نخست در اروپا وسپس، کم‌کم، در بقیه کشورهای عالم، رعیت آزاد شد و به شهرها هجوم آورد. تراکم جمعیت شهرها از آن زمان شروع شد. در ایران ما، با تاخیری بسیار نسبت به اروپا، از سال‌های چهل سده گذشته هجوم نیروی‌کار آزادشده روستاها به شهرها شروع شد و شهرهای ما را دگرگون کرد. صرفنظر از عوامل متعدد دیگر، مثل شرایط جهانی، نفت و جنگ و غیره، سرازیرشدن روستاییان به شهرها فصل جدیدی در تاریخ شهرسازی ایران را رقم زد.

فردیت و مدنیت شهری!

فردیت و مدنیت شهری!

سلام- فردیت و مدنیت شهری!
سده‌های طولانی، بخش بسیار بزرگی از جمعیت کشور(ها) رعیت بود و جمع کوچکی نیز ارباب. نام این دو بخش هم در کشورها و جوامع مختلف فرق می‌کرد. آن‌چه که در اکثریت غالب کشورها و جوامع در این بحث، مشترک است مقید و وابسته‌بودن بخش بزرگ جامعه به زمین و قوانین اربابی است. در مواردی حتی رعیت به مانند کالا با زمین فروخته می‌شد. به عبارت دیگر با تغییر مالکیت روستا یا آبادی، همان آدم‌ها رعیت ارباب جدید می‌شدند. اما از دو سه سده پیش، نخست در اروپا وسپس، کم‌کم، در بقیه کشورهای عالم، رعیت آزاد شد و به شهرها هجوم آورد. تراکم جمعیت شهرها از آن زمان شروع شد. در ایران ما، با تاخیری بسیار نسبت به اروپا، از سال‌های چهل سده گذشته هجوم نیروی‌کار آزادشده روستاها به شهرها شروع شد و شهرهای ما را دگرگون کرد. صرفنظر از عوامل متعدد دیگر، مثل شرایط جهانی، نفت و جنگ و غیره، سرازیرشدن روستاییان به شهرها فصل جدیدی در تاریخ شهرسازی ایران را رقم زد.

سنت‌های خوب و . . .

سنت‌های خوب و . . .

امروز در برخی کشورهای جهان، به ویژه در اروپا، بخشی از وظایف یک خانه را با همسایه‌ها به اشتراک گذاشته‌اند. مثلا همه خانه‌ها، لزوما ماشین لباس‌شویی ندارند. در کل مجتمع بزرگ یا کوچک مسکونی فضایی برای ماشین لباس‌شویی بزرگ صنعتی وجود دارد و تمام اهالی از آن ماشین استفاده می‌کنند. البته که با نظم و آیین خاص که همه منتفع شوند و مشکلی هم نباشد. در برخی مجتمع‌ها آشپزخانه مشترک هست. لازم نیست شما تمام وسایل ریز و درشت آشپزی را اختصاصی خودتان در خانه داشته‌باشید. می‌توانید از لوازم مشترک آشپزی استفاده‌کنید. البته نه لزوما ظرف‌و ظروف. دربسیاری از مجتمع‌های بزرگ سالن‌هایی برای پذیرایی هست و شما در آن سالن‌ها که عموما توسط حرفه‌ای‌ها نظافت و نگهداری می‌شوند، از مهمان‌تان پذیرایی می‌کنید. به این ترتیب امر میزبانی و پذیرایی را برای خودتان ساده می‌کنید و به همین دلیلِ ساده علاقمندی بیشتر برای دیدن دوست و آشنا و پذیرایی از آن‌ها خواهید داشت. شکل این آشپزخانه یا سالن پذیرایی برحسب سلیقه و سطح اجتماعی و اقتصادی اهالی مجتمع متفاوت است. مهم آن است که اهالی خانه، فرقی نمی‌کند زن یا مرد، از بار «کار ثانوی» بی مزد و مواجب راحت می‌شود و وقت آزاد برای ارتقای سطح روانی و فرهنگی خود پیدا می‌کند. روشن است بخشی از زمان مفید زندگی هریک از ماها برای تهیه غذا و شست‌وشو و این قبیل کارها صرف می‌شود.

محله عمودی!

محله عمودی!

می‌توان چندصد خانواده را به‌جای آن‌که در خانه‌های شخصی برای هر خانواده و در یک محله اسکان دارد، مجتمع مسکونی بلندمرتبه‌ای در زمینی به اندازه یک بیستم یا یک چندم آن محله ساخت و همه را در آن مستقر نمود. به عنوان شاهد مثال، مساحت مفید و اصلی شهرک اکباتان، حدود صد هکتار است. حتی اگر تمام محدوده آن را که از جمله شامل اتوبان و گذرهای شهری هم هست، به حساب این شهرک‌بگذاریم، می‌شود دویست‌هکتار. ظرفیت‌پذیرش مسکونی این شهرک ۶۴ هزار نفر است. این را مقایسه کنیم با مساحت ۱۷۰۰ هکتاری شهر دامغان که کل جمعیت آن ۵۳ هزار نفر است. پس در این‌که بلندمرتبه‌سازی نه تنها گریزناپذیر، بلکه منطقی‌تر هم هست، نباید تردید کرد. به عبارتی، مجتمع‌های بلندمرتبه مسکونی نوعی محله عمودی هستند. واحدهای مسکونی به جای گسترده‌شدن در سطح، در ارتفاع مستقر شده‌اند. اما این بلندمرتبه‌ها چند ویژگی مهم شهری هم دارند. مهم‌ترین ویژگی آن‌ها تولید منظر شهری است. هر متجمع بلند و حجم‌دار شهری، به ناگزیر تبدیل به یک منظر شهری هم می‌شود و باید در خدمت منظر عمومی آن شهر باشد. از این لحاظ ساخت بلندمرتبه‌ها در شهر شخصیت تازه‌ای به آن می‌دهد که فراتر از ظرفیت و تاثیر خانه‌های تک‌طبقه و کوتاه در شهر است. اما، این تمام مساله نیست. در یک مجتمع بلند و بزرگ مسکونی با تمرین دموکراسی طرف هستیم.

محله یا برج؟

محله یا برج؟

گاه، هم در ادبیات تخصصی، هم در ادبیات عوام مفاهیمی اشتباه و غیراصولی جا می‌افتدکه زدودنش ممکن است کار آسانی نباشد. یکی از این مفاهیم که در سال‌های اخیر نقل محافل است و عموما با نگاهی منفی برخورد می‌شود، موضوع «برج» و «برج‌سازی» در شهر است. هم بخشی از معماران و شهرسازان، هم بخشی از مدیران شهر و هم بخش بزرگی از شهروندان مخالف برج‌سازی هستند. غالب این مخالفت‌ها درون‌مایه سیاسی یا ایدئولوژیک دارد. این گزاره که برای برپاشدن هر برج خون عده‌ای از مردم به شیشه شده، یکی از این نوع برخوردها است. بیاییم مساله را نه از منظر سیاسی یا اجتماعی بل از نگاه شهرسازی بررسی کنیم. با نمونه‌ای فرضی ولی کاملا دقیق. فرض‌کنیم قرار است ۴۰۰ خانواده را درکنار هم اسکان بدهیم.