دوری‌ها و دلگیری‌ها

دوری‌ها و دلگیری‌ها

چه‌های ما هنوز چشم به دنیا نگشوده‌بودند و ما خود بچه‌هایی بودیم، موی بر عارض نرُسته که می‌خواستیم آدم‌های بزرگ داخل آدم حسابمان کنند. بحث داغ‌مان سیاست بود و سیاست در کف خیابان، روی پشت بام‌ها، زیر سایه درختان فرتوت چنار و توی صفحات روزنامه‌های رنگارنگ به بیرنگی تمام جریان داشت. «توده‌ای» بودیم، «مصدقی» بودیم، «پان ‌ایرانیست» بودیم، «سومکایی» بودیم‌و اگر ریشی تازه‌ و کم‌پشت بر عارض‌ مان رسته‌بود، «فدایی اسلام» بودیم.

عکس و گفت

عکس و گفت

«خانه سدان و اداره منحله شرکت نفت انگلیس، در اختیار دولت ایران قرار گرفته‌است. اینک همگان از کشف اسنادومدارک محرمانه و تکان‌دهنده‌ای در این دو مرکز آگاه شده‌اند. تعدادی از این اسناد و مدارک کمابیش در مطبوعات منتشر شده و بیش از پیش بر هیجان مردم و تشنگی آنان افزوده‌است. مراجع و منابع خبری و اطلاعاتی از سراسر جهان چشم به ایران و بیش از همه به مجلس شورای ملی دوخته‌اند. دولت ایران با این اسناد چه خواهدکرد؟ آیا تا پایان کار نفت و طرح دعوای ایران و انگلیس در مراجع بین‌المللی، هم‌چنان محرمانه خواهندماند؛ تا دشمنان فرصت ابراز عکس‌العمل و خنثی‌کردن اسناد نداشته‌باشند؟ آیا کار به مراجع قضایی خواهدکشد و دولت کسانی را که طبق این اسناد متهم به همکاری با شرکت سابق نفت هستند و یا بالاتر از آن جزو مزدوران و حقوق‌بگیران دولت انگلیس محسوب می‌شوند، در هر مقامی که باشند، تحت تعقیب قانونی قرار خواهدداد؟ آیا در این دقایق حساس پیکار، بروز اختلاف بین مقامات و سازمان‌های مملکتی بر سر این مساله به وحدت و یکپارچگی ملی لطمه نخواهدزد؟ آیا بهتر نیست دولت با رسیدگی هرچه زودتر به این اسناد و تعیین تکلیف آن‌ها اصولا دست به یک تصفیه دامنه‌دار بزند و با پیراستن صفوف خود از عناصر منافق، با قاطعیت بیشتر و بدون بیم از کارشکنی عوامل بیگانه به مبارزه خود ادامه دهد؟ این‌ها و ده‌ها و صدها سوال مشابه دیگر، مطالبی بود که آن روزها یکی پس از دیگری مطرح می‌شد و لازم بود مجلس و دولت هرچه زودتر پاسخ قطعی خود را به این پرسش‌ها بدهد. به‌ویژه آن‌که مردم عادی اعضای احزاب، دستجات و سازمان‌های مختلف، از یک سو دولت و مجلس را زیر فشار شدید قرار داده‌بودند تا هرچه زودتر مخالفان ملی‌شدن نفت و سرسپردگان سیاست‌های استعماری را به همگان بشناسانند و از سوی دیگر، آن گروه از نمایندگان، سناتورها و مقامات مملکتی که می‌دانستند نام‌های‌شان در «لیست سیاه» آمده‌است، کار تشبث، تحریک و تخطئه اسناد را به اوج رسانده‌بودند. در این میان نمایندگانی که واقعا با شرکت نفت تماس نداشته‌اند و به اصطلاح دامن‌شان به این‌گونه مسائل آلوده نشده‌بود، بیش از همه ناراحت و آشفته بودند؛ چون خبرها و گزارش‌های اولیه و جسته‌وگریخته، بدون این‌که از افراد خاصی نام ببرند، گروهی از مقامات را متهم به همکاری با شرکت نفت و مزدوری یا کمک پیگیری از انگلیسی‌ها ساخته‌بود؛ در نتیجه اتهام متوجه همگان می‌شد، تا وقتی که لیست کامل افراد و متن اسناد منتشر شود. به همین جهت اینان جدی‌تر از گروه‌های دیگر در انتظار . . .»

مغول‌ها

مغول‌ها

به نوشته رشیدالدین، غازان ضمن سخنرانی برای شخصیت‌های برجسته مغول، هدف خود مبنی بر اصلاح دستگاه اداری ایلخانان را توجیه کرد. گمان می‌رود وی چنین گفته‌باشد: «من جانب رعیت تاریک نمی‌دارم. اگر مصلحت است تا همه را غارت کنم بر این کار از من قادرتر کسی نیست، به‌اتفاق بغارتیم؛ لیکن اگر منبعد تغار و آش توقع دارید و التماس نمایید، با شما خطاب عنیف کنم و باید که شما اندیشه کنید که چون بر رعایا زیادتی کنید و گاو و تخم و غله‌ها بخورانید، من‌بعد چه خواهیدکرد». تا این‌جا مطلب عبارت است از دعوت به عقل سلیم. اما غازان در ادامه می‌گوید: «و آن‌چه شما ایشان را زن و بچه می‌زنید و می‌رنجانید، اندیشه باید کرد که زنان و فرزندان نزد ما عزیزاند و جگرگوشه از آن ایشان هم‌چنین باشد و ایشان نیز آدمیانند.». عبارت‌های اخیر احتمالا برای اغلب مغولان تازگی داشته‌است، و حتی اگر غازان به واقع این مطالب را گفته‌باشد، بعید به نظر می‌رسد که بیش از تاثیری گذرا، نقشی بر جای گذاشته‌باشد.

زندگی و احوال ایرانیان

زندگی و احوال ایرانیان

تهران، پایتخت ایران، «شهر سایه خدا»، «تختِ شاه خدایان» نامیده می‌شود. با آن‌که در دشت‌های مجاور آن مثل سایر شهرهای بزرگ ویرانه‌های زیادی وجود دارد، تهران در اواخر قرن گذشته از گمنامی به درآمد. در اولین نوشته‌ها از دهی سخن رفته با کلبه‌های زیرزمینی که به منظور فرار از گرمای هوا یا حملات غارتگران ساخته شده‌بود. آغا محمدخان بنیانگذار سلسله قاجار آن را به پایتختی برگزید. بی‌تردید، علت انتخاب این محل نزدیکی‌اش به مازندران، مقر ایل خود او، یعنی قاجار بود. اینک تهران مرکز سیاسی آسیای مرکزی تلقی می‌شود. هیات‌های نمایندگان انگلستان، فرانسه، روسیه، آلمان، اتریش، هلند، ترکیه/عثمانی و ایالات متحد آمریکا از سوی دولت‌هایشان در تهران حضور دارند و طرح‌های سیاسی‌شان را دنبال می‌کنند. در عرض یک قرن، جمعیت آن از پانزده هزار نفر به دویست‌هزار نفر رسیده است.

اسناد خانه سدان

اسناد خانه سدان

«خانه سدان و اداره منحله شرکت نفت انگلیس، در اختیار دولت ایران قرار گرفته‌است. اینک همگان از کشف اسنادومدارک محرمانه و تکان‌دهنده‌ای در این دو مرکز آگاه شده‌اند. تعدادی از این اسناد و مدارک کمابیش در مطبوعات منتشر شده و بیش از پیش بر هیجان مردم و تشنگی آنان افزوده‌است. مراجع و منابع خبری و اطلاعاتی از سراسر جهان چشم به ایران و بیش از همه به مجلس شورای ملی دوخته‌اند. دولت ایران با این اسناد چه خواهدکرد؟ آیا تا پایان کار نفت و طرح دعوای ایران و انگلیس در مراجع بین‌المللی، هم‌چنان محرمانه خواهندماند؛ تا دشمنان فرصت ابراز عکس‌العمل و خنثی‌کردن اسناد نداشته‌باشند؟ آیا کار به مراجع قضایی خواهدکشد و دولت کسانی را که طبق این اسناد متهم به همکاری با شرکت سابق نفت هستند و یا بالاتر از آن جزو مزدوران و حقوق‌بگیران دولت انگلیس محسوب می‌شوند، در هر مقامی که باشند، تحت تعقیب قانونی قرار خواهدداد؟ آیا در این دقایق حساس پیکار، بروز اختلاف بین مقامات و سازمان‌های مملکتی بر سر این مساله به وحدت و یکپارچگی ملی لطمه نخواهدزد؟ آیا بهتر نیست دولت با رسیدگی هرچه زودتر به این اسناد و تعیین تکلیف آن‌ها اصولا دست به یک تصفیه دامنه‌دار بزند و با پیراستن صفوف خود از عناصر منافق، با قاطعیت بیشتر و بدون بیم از کارشکنی عوامل بیگانه به مبارزه خود ادامه دهد؟ این‌ها و ده‌ها و صدها سوال مشابه دیگر، مطالبی بود که آن روزها یکی پس از دیگری مطرح می‌شد و لازم بود مجلس و دولت هرچه زودتر پاسخ قطعی خود را به این پرسش‌ها بدهد. به‌ویژه آن‌که مردم عادی اعضای احزاب، دستجات و سازمان‌های مختلف، از یک سو دولت و مجلس را زیر فشار شدید قرار داده‌بودند تا هرچه زودتر مخالفان ملی‌شدن نفت و سرسپردگان سیاست‌های استعماری را به همگان بشناسانند و از سوی دیگر، آن گروه از نمایندگان، سناتورها و مقامات مملکتی که می‌دانستند نام‌های‌شان در «لیست سیاه» آمده‌است، کار تشبث، تحریک و تخطئه اسناد را به اوج رسانده‌بودند. در این میان نمایندگانی که واقعا با شرکت نفت تماس نداشته‌اند و به اصطلاح دامن‌شان به این‌گونه مسائل آلوده نشده‌بود، بیش از همه ناراحت و آشفته بودند؛ چون خبرها و گزارش‌های اولیه و جسته‌وگریخته، بدون این‌که از افراد خاصی نام ببرند، گروهی از مقامات را متهم به همکاری با شرکت نفت و مزدوری یا کمک پیگیری از انگلیسی‌ها ساخته‌بود؛ در نتیجه اتهام متوجه همگان می‌شد، تا وقتی که لیست کامل افراد و متن اسناد منتشر شود. به همین جهت اینان جدی‌تر از گروه‌های دیگر در انتظار . . .»

کوچه

کوچه

با ورود به پروژه «خانه اردیبهشت اودلاجان» بود که متوجه شدم معماری یعنی مرمت شهری. یعنی مرمت اجتماعی و مرمت مدنی. پیش‌بینی‌هایی از تاثیرات مثبت احتمالی این پروژه بر محله داشتیم، اما هیچ‌گاه تصور نمی‌کردیم تاثیرش تا حدی باشد که نزاع بین اهالی از بین برود و زمینه‌ای باشد برای شکل‌گیری تعامل و بهبود روابط‌شان با یکدیگر. بدون شک، این تاثیر مثبت به خاطر تصمیمی بود که با توجه به شرایط آن‌زمان (در اوج همه‌گیری کرونا در کشور) با رضا کیانیان و فرهاد توحیدی گرفتیم؛ این‌که آن‌جا را به‌هیچ‌وجه تبدیل به سفره‌خانه نکنیم. حتی در آن زمان پیش‌قراردادهایی هم از دوستان رستوران‌دار دریافت کرده‌بودیم؛ اما نمی‌خواستیم با راه‌اندازی سفره‌خانه، اهالی محله را کارگر خودمان کنیم، بلکه می‌خواستیم خودمان کارگر محله باشیم و تنها به تعریف کافه‌ای کوچک در مجموعه بسنده کردیم.