این کلمات را دقت کنیم: ابوالحسن صبا از شش سالگی نواختن سهتار را نزد «میرزاعبدالله فراهانی» فراگرفت. در نُه سالگی به کلاس تار و سهتار «درویشخان» راه یافت . کمانچه را نیز با «حسینخان اسماعیلزاده» ادامه داد. ویلن را با «حسین هنگآفرین» و سنتور را با «علیاکبرخان شاهی» آموخت، و . . . . .
چه دورهای بود و چه هنرمندانی داشتیم. قصه آن سالها و بالیدن و اوجگیری این استاد مسلم موسیقی ایران را زندهیاد احمد فاروقی قاجار به تصویر کشیده که خود از بزرگان کمنظیر سینمای مستند ایران است. امروز ۵۶ سال از ساختهشدن این فیلم میگذرد و تماشای آن حتی با کپی نهچندان سالم، لذتبخش است.
«چندسال پیش مهندس حسن کتیبه رادر یک مهمانی خصوصی دیدم. در همان دیدار اول، احساس کردم او از یک روحیه خاص انسانی برخوردار است. خاص. من که در ارتباط با کارم ملاقات و حشرونشر زیادی با پیشکسوتها داشتم، هنوز هم دارم و خواهمداشت، وقتی ایشان را دیدم، حس کردم جنم دیگری دارد». اینها نخستین جملات سارا عابدی کارگردان مستند «فیدوس» استکه در یکصدوبیستمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان به نمایش درآمد. او حس میکند شخصیت و زندگی این مرد درونمایه لازم برای یک مستند ماندگار را دارد. با اینحال هنوز مردد است. با دوست هنرمندش، تصمیم میگیرد در کلاس آموزش انگلیسی مهندس شرکت کند. در جریان این آموزش متوجه میشود «مهندس حسن کتیبه دو ویزگی خاص دارد: یک، روش خاص زندگی؛ دو، پیشینه کاری. او حتی به برخی رفتارهای ما و حتی فکرهای ما ایراد میگرفت و میگفت «سم است، نکنید این کار را!». به عبارتی، تنها معلم زبان نبود.
در تاریخ معاصر ایران، داستان «شرکت نفت ایران و انگلیس» داستان کاملی است از بیم و امید. طوماری است از پیشرفت و خیانت. روایتی است از میهندوستی و ایرانگریزی. اگر از روایتهای رسمی و بهاصطلاح کارشناسی عبور کنیم، شنیدن قصه کسانی که در این ساختار بودند، باید جذاب و شنیدنی باشد. سارا عابدی، مستندساز، قصه این شرکت را از زبان آخرین بازمانده آن نقل میکند (که متاسفانه او هم دیگر نیست). یکی از کارمندان شرکت نفت ایران و انگلیس که از درون شاهد تمام رخدادهای این شرکت و تاثیر آن بر نفت و زندگی مردم بوده و به سادگی در برابر دوربین نشسته و روایت کرده. فیدوس، روایت این قصه است.
یکصدونوزدهمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان اختصاص به نمایش فیلم «چرند پرند» داشت. بهانهای برای زدن نقبی کوچک به زندگی و زمانه علیاکبر دهخدا، که از نوادر روزگار بود. این مستند را صادق جعفری ساخته. فیلمسازی که بیشترین علاقه را به ساخت آثار سینمایی اجتماعی دارد. او در نشست پس از نمایش فیلم میگوید «ساخت این فیلم سه سال طول کشید. پژوهشهایی که درباره دهخدا داشتیم و نکات و مدارک جذابی که پیدا کردهبودیم ما را در برابر این پرسش قرار دادهبود که این اطلاعات را چگونه ارائه کنیم!» این سخن کارگردان شبیه سخن بسیاری از مستندسازان استکه وقتی به عمق موضوع و بزرگی شخصیت مورد نظر پی میبرند، متوجه میشوند که برخورد با چنین شخصیتی چندان ساده نیست. به این دلیل است که تلاش میکنند روشهای متفاوتی را امتحان کنند تا راهی برای شیوه ارائه درست پیدا کنند. جعفری ادامه میدهد و میگوید «اول خواستم همهش چرندپرندخوانی کنم!
در تمام طول تاریخ، بهویژه در بزنگاههای بیم و امید، طنز و نیشخند به داد مردم رسیده و علیاکبر دهخدا یکی از سردمداران این شیوه نویسندگی در ایران معاصر است. او کار بسیار بزرگ «لغتنامهنویسی» در ایران را پایه گذاشت که قطعا سرفصلی در فرهنگ معاصر ایران است. او کار سیاسی کرد، آنهم از نوع داغ و تند آن. او روزنامه منتشر کرد، مقاله نوشت و خطابه سرداد. او تبعید شد، و در عین حال کارگزار دولت هم شد و . . .؛ اما لذتبخش است اگر او را با نام «دخو» به یاد آوریم. با طنزهای زیبا و گزندهاش. طنزهای شخصیتی که همهگونه زندگی سیاسی و فرهنگی را از سر گذرانده، مغز و معنای دیگری دارد تا طنز یک طنزنویس روزنامه یا مجله. «چرند و پرند» نمونه و مصداق چنین طنز و ادبیاتی است. محمدصادق جعفری، به بهانه «چرند و پرند» نگاهی کرده به شخصیت علیاکبر دهخدا.
در یک کشور و در میان یک ملت، به ندرت اتفاق میافتد تصنیف یا ترانهای نسل به نسل خواندهشود و هر روز بر شادابی و زایش آن افزوده شود. در میان چند تصنیف معروف و ماندگار ایرانی، «مرغ سحر» به دلایل متعدد جایگاه خاصی دارد. انگار بخشی از هویت فرهنگ موسیقی ما شدهاست. اثری ازمرتضی نیداوود روی شعر محمدتقی بهار که گفته میشود اولین بار در جشن ششمین سال انتشار نشریه ناهید در سال ۱۳۰۶ خورشیدی اجرا شد. بعدها و در مناسبتهای مختلف این تصنیف بازخوانی شده، ریتم و رنگآمیزی تازهای پیداکرده. شایدآخرین یا یکیاز آخرین اجراهای این تصنیف با صدای فرهاد باشد که اجرایی کوبنده و بسیار متفاوت است. در یکصد و هیجدهمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان، مستند «مرغ سحر» ساخته مهدی باقری به نمایش درآمدو با اقبال عمومیو خوب مخاطبان روبرو شد. این فیلم نخستین ساخته این کارگردان است. میگوید «حدود دو دهه پیش فرید رشتیان دفتری داشت برای تولید آثار هنری و مستند. کسانی مثل مهرداد اسکویی و دوستان دیگر هم در کنارش بودند.