در ایرانی شهرهایی داریم که سرنوشتشان با تغییر یک محور و جاده تغییر کرده. مثل بسطام و ماسوله. وقتی در دوره فتحعلیشاه مسیر تهران- مشهد که از بسطام رد میشد، اندکی تغییر کرد و از روستای شاهرود گذشت، دوران افول بسطام و رونق شاهرود شروع شد. اما در ماسوله وضع حادتر است. ماسوله در دورهای نسبتا بلند شهری آباد و پررونق بود و حلقه وصل خلخال و اردبیل به استان گیلان بود. کارگاههای آهنگری و کورههای ریختهگری آن معروف بودند. وقتی مسیر عوض شد، ماسوله کمکم افول کرد و نامش از شهر به روستا تبدیل شد.
امروز، صرفا بخاطر معماری پلکانی روستا، مردمانی برای دیدار و تماشایی چندساعته به این روستای زیبا سر میزنند و احیانا خُردک جنسی میخرند و زبالههاشان را در آن جا میگذارند و برمیگردند. حتی اقامت تکشبی هم چندان رواج ندارد. در سال ۱۳۵۴، به دلیل ویژگیهای معماری و کالبدی در فهرست ملی میراث فرهنگی به ثبت رسید ولی ثبت جهانی آن، علیرغم یکیدو بار تلاش به جایی نرسیدهاست.
ماسوله سرزمین ماهِ کوچک است.
پنج روز قبل از یکصد و پنجاه و نهمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان، روز ملی دماوند بود. به این بهانه فرصتی شد برای تماشای مستند زیبای «از آلپ تا دماوند» از فرهاد ورهرام. اثری قوی و پرمحتوا. چنانی که تعدادی از مخاطبان پس از دیدن این فیلم اعلام کردند «تا کنون هیچ از دماوند نمیدانستهایم!» قصه ساختهشدن این مستند هم داستانی دارد پر از اشک و آه. سالها پیشدر اتریش کتابی بهنام«دماوند بلندترین کوه ایران» منتشر میشود که اثر کاملی از این پدیده طبیعی است. از تاریخ و اساطیر گرفته تا نقشههای جدید و قدیم و اکوسیستم و گیاهان و جانوران. اثر دو دانشمند اتریشیکه آثار دیگری هم درباره ایران نوشته و منتشر کردهبودند. فرهاد ورهرام علاقمند میشود ترجمه فارسی این کتاب در ایران منتشر شود.
دماوند برای ما ایرانیان فقط یک کوه یا قله نیست. بخشی از هویت و شخصیت تاریخی ما است. طرفه آنکه منابع اصلی و متعبر درباره این هویت به دست پژوهشگران و آکادمیسینهای خارجی تالیف و تدوین شدهاند. با این حال، «دماوندیه» ملکالشعرا بهار ترجیعبند حماسههای معاصر ایران معاصر است. از سوی دیگر، این «کوه سپیدِ در بند» به مانند بسیاری از کوهها و قلل جهان، نوعی تقدس هم دارد و افسانههای زیادی دربارهش در افواه عمومی جاری است.
پرداختن به ادبیات این کوه ارجمند و کاویدن دیدگاههای مستشرقین جهانی و ایرانی درباره سرشت و سرنوشت آن موضوع مستند فرهاد ورهرام با نام «از آلپ تا دماوند» است. این فیلم نگاهی است به مقدسبودن کوه در ادیان مختلف و مقدسبودن دماوند در اساطیر و افسانههای ایرانی و تلاش محققان در باره معرفی این کوه و معرفی طبیعت، زندگی مردم و برگزاری مراسم و آیینهایی که در روستاهای اطراف این کوه برگزار میشود.
یکصد و پنجاه و هشتمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان، یکی اتفاقات نادر این شبها بود. به دلیل التهابات ناشی از حمله اسرائیل و آمریکا به شهرهای ایران، شبهای فیلم دوهفته تعطیل شد و وقتی دوباره شروع کردیم، گرمای هوا وتعطیلات چهارروزه پیشرو نگرانمان کردهبود آیا استقبال خواهدشد یا نه. واقعیت آن است که در این روزها هنوز اضطراب و ناپایداری در جامعه محسوس است و همینهم میتواند موجب گریز مردم از رویدادهایی باشد که نیاز به تمرکز و پایداری ذهنی دارد. مثل دیدن یک فیلم مستند. ولی خوشبختانه تمام نگرانیهای ما بیمورد بود. نمایش مستند «اورامان تخت» از فرهاد ورهرام یکی از خیلی موفقترین نمایشهای ما بود.
روستای «اورامان تخت» در دامنه سلسهجبال زاگرس قرار دارد. روستایی کوهستانی است و زمستانهای سرد و پربرف دارد. اینها، به علاوه مشکل راههای مواصلاتی، این روستا را خارج از تحولات شدید منطقهای قرار داده. زندگی با محور دامداری و کشاورزی، در همین سطح، جریان دارد و صنایع دستی هم فعالیتی جنبی و حاشیهاست. امروز، جوانان روستا علاقهای به تداوم شغل پدران خود ندارند. ترجیح میدهند به کارگری در شهرهای کردستان یا پایتخت بپردازند تا کشاورزی و صنایع دستی. با اینحال، ساخت فیلم مستند «پیر شالیار» در سال ۱۳۷۲ و نمایش آن در منطقه و پایتخت، زیباییها و رازهای این روستا را برای مردم برجسته کرد و اورامان تخت مقصد گردشگری پرطرفدار برای مردم شد. برای دیدن یک مراسم نصفروزه، آنهم در زمستان، گردشگران زیادی به این روستا میروند. این اقبال عمومی سبب شد سازمان میراث فرهنگی اورامان تخت را روستای مقصد گردشگری تعریف کند و گوشه چشمی به اعتلای نام آن داشتهباشد.
در مستند «اورامان تخت» از فرهاد ورهرام، با نگاهی به سالهای نه چندان قدیم، شهره امروز این روستا را میبینیم.
در یکصد و پنجاه و هفتمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان، مستند «خور بر کرانه کویر نمک» ساخته مهدی باقری (۱۳۹۷) از مجموعه «خاطرات روستا» به تهیهکنندگی فرهاد ورهرام به نمایش درآمد. این مستند درباره شهر خور است، جایی که تقریباً همه ساکنانش اهل شعرند و دیوان یغما در اکثر خانهها یافت میشود. باقری در مسیر ساخت فیلم با رضا شایگان، فرزند شاعر محمد شایگان و از بازماندگان نسل قدیم خور، آشنا میشود که راهنمای او در این پروژه میگردد. خوششانسی باقری موجب کشف منابع نابی چون فیلمهای خانوادگی قدیمی از سال ۱۳۵۳ میشود که تاکنون دیده نشده بودند. آشنایی با شایگان نیز از طریق دخترانشان در اتریش شکل میگیرد که ارتباطی معجزهوار برای این پروژه فراهم میآورد.