صدسال پس از آمدن سینما به ایران، فیلم «سلام سینما» ساختهشد.
خیلی قبلتر از آن، در سال ۱۳۴۹، محمد تهامینژاد مستند ماندگاری ساخت با نام «سینمای ایران؛ مشروطیت تا سپنتا». امروز خود این فیلم تبدیل به یک سند تاریخی شدهاست. نگاه تهامینژاد بسیار دقیق و پژوهشگرانه است و هنوز که هنوز است نمیتوان مشابهی برای این مستند یافت.
بیستویکم شهریورماه، در ایران، روز ملی سینما نامیده شده. همین روز بهانه خوبی است که در طول چند هفته، نگاهی به سینمای ایران داشتهباشیم. در این چارچوب، مستند تهامینژاد، آغاز نمایش چند مستند معتبر در رابطه با سینمای ایران خواهدبود.
این نصحیت مادر توران میرهادی است به توران و تمام زنهای توانمند کشور. توران خانم نماد و مصداق کار و تلاش مستمر است برای خلق دنیایی نو و جذاب. او که از کوشندگان آموزش و پرورش نوین ایران است و فرهنگنامه کودکان و نوجوانان را به یادگار گذاشته، تمرکزش را روی کودکان و امیدهای آنها گذاشتهبود. او از واقعیترین دوستداران کودک بود. امروز که گزاره جهانی «شهر دوستدار کودک» همهجا بر سر زبانها است، باید سپاسگزار توران میرهادی باشیم که در راه خلق «جامعه و جهان دوستدار کودک» کوشید و یادگارهایی بزرگ برای ما گذاشت.
مستند چهرهنگارانه «تورانخانم» از سلسله مستندهای «کارستان» به زندگی و آثار این بزرگبانوی جامعه ایران میپردازد.
قصه غریبی است زندگی!
خانم هنرمندی که تئاتر کار میکند، صاحب فرزندی میشود. بعد از کلی دوا و درمان، معلوم میشود اوتیسم است. از اینجا است که چهرههای مختلف زندگی رو مینمایند!
زن نمیداند فرزند را رها کند و به کار هنری اجتماعی بپردازد، یا فرزند را نگهداری کند و نقش اجتماعیاش را فدا کند! نمیداند مادر است یا هنرمند؟
نمیداند همسر یک مرد است یا زنی مستقل ولی با فرزندی اوتیسمی؟
میپرسد اگر من از آرزوها و خواستهای خودم بگویم، آیا، خلاف کردهام؟ من، آیا، به عنوان یک زن و با دغدغه اجتماعی نباید دنبال رویاهایم باشد؟ خلاف است؟ غلط است؟ ظلم است؟
خلافِ چی؟ ظلم به کی؟
کلاف سردرگمی به نام «درخودماندگی»! به هر سو بچرخی، معضلی تازه در برابرت سبز میشود.
دیدن فیلمی که بیست و خردهای سال پیش ساخته شده، حتما باید دلیل داشتهباشد! و وقتی آن دلیل را
متوجه خواهیمشد که فیلم را ببینیم. صحبت بر سر مستند زیبای «همسران حاج عباس» است. کار
محسن عبدالوهاب با گنجهای از جوایز و تقدیرنامهها در کارنامهاش. داستان فیلم حول گفتگوی دو
پیرزن است که همسرشان یکی بود. مردی که بهخاطر بچهدار نشدن با زن اول با زن دوم ازدواج
میکند و همین داستان تکرار میشود بیآنکه مرد بپذیرد مشکل از خود او است نه زن! حالا، این دو
زن بیست و پنج سال پس از فوت آن مرد باهم اختلاط میکنند!
فیلم نه بخاطر این اختلاط و طنز گزنده آن، بل به خاطر امکان مقایسه وضع زنان در چند دهه پیش با
وضع امروز، جذابیت خاص خود را دارد. این دو زن بدون داشتن فرزند و به دور از اقوام خود که در
تهران زندگی میکنند، ریتم زندگی کندی را در قزوین تجربه میکنند و گویی در جهان خود زندگی
میکنند البته این کندی زندگی برای زن اول به دلیل ناتوانی در حرکت بیشتر مشخص است. تلویزیون
خانه که در اتاق زن اول قرار دارد خراب است و تنها تفریح آنان آمدن زن همسایه و پسر وی و یا آمدن
یک نوازنده پیر و ناتوان است.
این یک گزاره مقبول و مهم است که «تا گذشته نزدیکمان را نشناسیم، صحبت از تاریخ تولد فلان پادشاه هخامنشی لقلقه است!» پس باید، نخست، گذشته نزدیک و معاصرمان را بشناسیم. جنبش مشروطه ایران با هر سرنوشتی که برایش تعریف کنیم، سرآغاز دوره روشنگری ایران و شروع دورانی تازه در مناسبات اجتماعی و فرهنگی این سرزمین است. هر متن و مستندی که کمک کند تا این دوره را بهتر بشناسیم، غنیمت بزرگی برای ایراندوستان است.
مستند «سرپتیها» روایتی صادقانه و دقیق از تحرک مشروطهخواهی دیار غرب کشور، بهویژه کرمانشاه است. سرزمین یارمحمد کرمانشاهی. در این مستند تلاش بر این است که درونمایه آن جنبش و پیوندش با جنبش سراسری ایران، در حد مقدورات یک مستند سینمایی واکاوی و ارائه شود. اهمیت این مستند از آن جهت است که در ادبیات تاریخی ما، حرکت آزادیخواهانه مردم غرب کشور، بالاخص کرمانشاه جزو بخشهای فراموششده تاریخ است و با تماشای این اثر سینمایی سرنخهایی از تاریخ غرب کشور را به دست میآوریم.
تماشای سرپتیها فرصتی خواهدبود برای گپوگفتی در باب تاریخ معاصر کشورمان ایران.