گفتگو، رمز پیشرفت!
امروز در شهرسازی و معماری، یک گزاره بسیار مهم وجود دارد: «هر خانه و هر شهر باید یک قصه داشتهباشد». امروز ماها، همه، با قصه زندگی میکنیم. خواه قصه واقعی خواه قصه خیالی. اگر شهر ما خالی از قصه باشد، شهر نیست، مجموعهای از خیابان و ساختمان است. روح ندارد، مرده است. خانه هم قصه دارد. اگر نداشتهباشد، معماری نیست، ساختمان است. به طریق اولی، محله هم باید قصه داشته باشد. که دارد. قصههای محله کدامند؟ اصولا، این قصه یا قصهها چگونه نوشته میشوند، و مهمتر از همه: توسط چه کسانی نوشته یا تعریف میشوند؟ اینجاست که خاطرههای مردم محله اهمیت پیدا میکند. خاطرههایی که گاه به صورت شفاهی نقل میشوند گاه به صورت اسناد و مدارک خانوادگی یا تاریخی. حال اگر بشود در جایی از محله این امکان به وجود آید که اهالی اسناد و مدارکی از گذشته خود و خانوادهشان را در آن به تماشا بگذارند و به بهانه دیدن و گپ و گفت درباره آنها به این مکان بیایند و بنشینند خاطره تعریف کنند، این قصهها روایت میشوند. این قصهها لزوما مثل قصه رایج و معمولی نیستند که از یک جایی شروع و به یک جایی ختم شوند. اینها روایتهای سیال و پرافتوخیر از محله هستند که وقتی در کنار هم قرار میگیرند، در مجموع، قصه محله را تعریف میکنند.