۵۵ سال پیش، تماشاخانه سنگلج در همسایگی نهچندان دور محله افتتاح شد. از همان آغاز، اینجا مکانی شد برای بخش مهمی از تئاتر و نمایش ایران. آنانی که آن سالها را تجربه یا مطالعه کردهاند به یاد میآورند یا میدانند مکانهای نمایش آن زمان، تا حد زیادی، معرف نوع و گرایش تئاترهایی بود که نمایش دادهمیشد.
اودلاجان، اندام زاید ارگانیسم شهر نیست. عضو اصلی و مهم شهر است که در طول زمان شهربودن پایتخت را تکمیل کردهاست. هنوز رگهای محله زنده هستند و خون زندگی در آنها جریان دارد. نباید به حیات محله بیاعتماد شد.
کمالتفاتی و گاه ظلمهایی که به محله اودلاجان در چند دهه قبل از انقلاب روا شد، با انقلاب به آخر نرسید. آن جریانهای فکری هنوز هم زنده بودند و وجود بافت تاریخی در دل شهر را برنمیتافتند. اینان لزوما مجری منافع یا علایق مالاندوزانه افراد و گروهها نبودند.
اینکه محله چگونه شکل میگیرد و حد و مرزش کجاست، یک وجه از مساله است. سوال مهم دیگر آن است که محله از چه اقشار و گروههایی تشکیل میشود. برخی معتقدند محله ترکیب طبقاتی مشخصی دارد، مثلا محله اعیان و اشراف است.
به اسامی قدیم کوچههای مرکز شهر دقت کردهایم: میرزا محمود وزیر، ناظمالاطبا، امین دربار، عزتالدوله، امینالدوله و . . اینها کی از این محلهها رفتند؟ آیا زمانی که خودشان بودند محله را ترک کردند یا فرزندان و نوادههاشان بودند از به محله و خانه پدری پشت کردند؟ آیا رفتن ساکنان قبلی و اصیل این محله حاصل تغییرات در حکومت یا مدیریت بود؟ آیا اینان به خاطر زندگی بهتر و فضای مطلوبتر این محلهها را ترک کردند؟ آیا فرزندان این خانواده سبب کوچ آنها از محله شدند؟ و آیا قوانین و طرحهای کلان شهری سبب کوچ اهالی از مرکز تاریخی شدهاست؟