شهرِ خوانا، شهرِ شاداب
آشنایی، نخستین پله دوستی و دوستداشتن است. این گزاره برای شهر هم صدق میکند. برای دوستداشتن شهر، با رازها و قصههای شهر باید آشنا شویم. اینها «نشانه»های شهر هستند. با این نشانهها شهر برای ما خوانا و قابل شناخت میشود. به یاد بیاوریم نام بسیاری از مکانها در شهرهای تاریخی مصداقی بود. مثلا پاچنار، سرچشمه، پامنار، گذر مطربها، چارسوق و امثال آن. در بسیاری از شهرهای اروپا هم چنین بود و نامهای مکانها و معابر بر گرفته از اتفاق یا عارضهای مشخص بود. گفته میشود با گسترش شهر و شهرسازی در ایالات متحده آمریکا بود که نامهای مکانها و معابر، غالبا، به سمت عدد و اعشار رفت. مثلا میدان پنجم نیویورک و امثال آن. همین نگاه به نامهای شهری به ایران هم سرایت کرد که نمونه مشخص آن نامگذاری کوچهها و معابر نارمک با اعداد بود. در حقیقت، با تمسک به سهولت مکانیابی با اعداد، شهر را از هویت تاریخی، کالبدی و طبیعی آن تهی کردیم. به هرحال، نامگذاری مکان و معبر با مصداقهای تاریخی و کالبدی، بهخودی خود نشانه هویتی کالبدی یا طبیعی بودند. به همین خاطر قابلیت شناخت بیشتر و دقیقتر داشتند. شهر با همین نشانهها برای مردم شهر خوانا میشد. حالا چنین نیست.