به محله آرامش ببخشیم!

به محله آرامش ببخشیم!

اول از همه، این را می‌دانیم که آرامش هرگز به معنی سکون و سکوت نیست. محله‌ای که در آن حرکت و جنب‌وجوش نباشد، زنده نیست. برخی از محله‌ها و بخش‌های شهر در ساعاتی از روز این وضع را دارند. انگار گرد مرگ بر روی‌شان پاشیده شده. مثلا اگر شب‌ها گذارتان به داخل بازار تهران بیفتد که مغازه‌ها تعطیل هستند و کسی در آن نیست، دچار وحشت می‌شوید. در اصطلاح شهرسازی، این وضعیت را «شب‌مرگی» می‌نامیم. در بسیاری از محلات مرکزی شهر که مکان‌ها عموما در اختیار دکان و کارگاه هستند، با این وضع روبرو هستیم. در ساعات شبانه، محله سوت‌وکور است و مردم رغبتی به گام‌زدن در کوچه ندارند. تعداد ساکنان و خانه‌های مسکونی کم است و با تعطیل‌شدن مراکز کار و کاسبی، محله دچار شب‌مرگی می‌شود. عکس موضوع هم هست. در برخی جاهای شهر، با پدیده «روزمرگی» مواجه هستیم. این‌ها محلات یا شهرک‌های مسکونی هستند که در طول روز کسی در کوچه و خیابان آن‌ها نیست و محله یا شهرک، سوت‌وکور است. شادابی و تحرک وجود ندارد.

روز و شب شهر و محله

روز و شب شهر و محله

زندگی محله، معمولا، از غروب به بعد شروع می‌شود. عکس قضیه هم در بافت‌های تجاری اتفاق می‌افتد. پس از غروب و بسته‌شدن دکان و حجره‌های بازار، چنان سکوت و سکونی بر بازار حاکم می‌شود که سنگینی‌اش فراتر از «شب‌مرگی» است.