مسائل زیباییشناسی و هنر
«تئوری انعکاس بر این عقیده استوار است که جهان مادی دارای واقعیتی عینی و مستقل از شعور، تفکر یا حواس ما میباشد. احساس ما و شعور ما، فقط، تصوری از جهان خارج است. و این مسلم است که تصور، بدون شیء متصور نمیتواند وجود داشتهباشد، و این شیء متصور هم مستقل از آن کسی که آن را به تصور در میآورد، وجود دارد. شعور در رابطه با واقعیت، از دو جهت، ثانوی است: نخست، محصول تکامل ماده و ویژگی آن است؛ در ثانی، همین واقعیت است که موجب شکلگرفتن احساسها، ادراکها و عقاید ما میگردد. به عبارتی دیگر: «شعور، منعکس میکند؛ و این قضیه اصلی تمامی فلسفه مادهگرای است». روند انعکاس جهان خارج روندی فعال و دیالکتیکی است. انسان، بر اساس اشکال انعکاس واقعیت، احساسها و ادراکها، با کارکردن بر روی این اطلاعات حسی، به فرمولبندی مفاهیم، قوانین و مقولات علمی میپردازد. شناخت روند نامتناهی نزدیک شدن به حقیقت مطلق است. ماهیت تفکر انسان آن چنان است که میتواند حقیقت مطلق را که محصول جمعبندی حقایق نسبی است، در اختیار انسان بگذارد؛ و در واقع، چنین نیز میکند. هر مرحلهای از تکامل علم، ذره تازهای به این جمعبندی حقیقت مطلق میافزاید. ولی مرزهای حقیقت در هر قضیه علمی، نسبی هستند، و در اثر رشد شناخت بشر، گاهی گسترده و گاهی فشرده میشوند. از نقطهنظر تئوری انعکاس، تا آنجا که معرفت ما میتواند به حقیقت عینی و مطلق نزدیک شود، مشروط به شرایط تاریخی است. ولی وجود این حقیقت و همین که ما به آن نزدیک میشویم، غیر مشروط است»