
خیابان ویلا
از خاطرات مشترکشان این بود که یک تومان پولی را که به عنوان حق ایابو ذهاب از صاحبکارشان میگرفتند، پسانداز میکردندو باهم پیاده به خانههایشان بازمیگشتند. حتی خیلی وقتها در کارگاه شیرینیپزی گونی را از وسط نصف میکردند و به جای پتو روی خودشان میکشیدند. همه اینها باعث شد که وقتی پدرم تصمیم به خرید ساختمان نیمهساز خیابان ویلا گرفت، این مساله را با راطاووس در میان گذاشت و به او پیشنهاد شراکت داد. راطاووس مغازه حشمتالدوله را فروخت ولی هیچوقت تمام پولش را تماموکمال از خریدار دریافت نکرد»