کارهای بسیاری هست که در محلهها میشود سامان داد که مصداق دوری و دوستی مردم و دولت است. در روزگاری که دولتها سرشان به کارهای خیلی بزرگ گرم استو دلمشغولیهای عادی مردم عادی را نمیشنوند و درک نمیکنند، میشود تکههایی از سفره دولت را به حفره مشارکت تبدیل کرد. الان تابستان است. مدرسهها تعطیل هستند و کودکان وبال خانوادهها. دولت و سازمانهای عمومیِ دیگر هرکدام به فراخور سلیقه و ذوقشان برنامههای تابستانی برای این گروه از مردم تعریف میکنند که عموما خیلی مورد استقبال قرار نمیگیرند چون با همان حال و هوای رسمی مدرسه هستند، در حالی که تابستان برای بچهها یعنی شطنت، بازی و آزادی. خانوادهها هم متاسفانه به این وجه از نیاز کودکان خیلی واقف نیستند. بزرگترین لطفی که به بچهها دارند این است که اسمشان را در کلاسهای زبانو موسیقیو این قبیل کلاسها مینویسند. چرا؟ چون میخواهند بچه در خانه نماند! ولی راههای بهتری برای در خانه نماندن بچهها وجود دارد. اجازه دهیم بچهها بروند مدرسه! البته مدرسه بدون درس و معلم. بروند در مدرسه بازی کنند، آواز بخوانند، خودشان ادای معلمها را درآورند و نمایش درست کنند.
جهان سرمایه و صنعت جهان غریبی است! همه امور ملک و ملت به دست «سیستم» دولت و حکومت است. چنانی که به بچه در مهد کودک یاد میدهند اگر پدر یا مادرت دعوات کرد به ما (پلیس) زنگ بزن! اگر در خیابانی کسی افتاده یا غش کرده، لازم نیست اهالی زیر بغلش را بگیرند و به جایی برسانند. حداکثر لطفی که میکنند این است که اورژانس خبر کنند. در این جوامع فقر و نداری مایه افتخار نیست. کسی با مظلومنمایی نمیتواند مهر و عنایت دیگران را جلب کند. فقر نشانه ضعف و قصور همان فقیر است نه تقصیر دیگران. در این جامعه مهمترین وظیفه فرد در برابر دولت و حکومت آن است که مالیات را به موقع بپردازد. عوارض بزرگراهی بپردازد و برای درمان دندان خود هزینه بپردازد و درمانهای عادی را از بیمه بگیرد.
امروز در تمام کشورهای عالم، میدان بخشی مهم از ساختار یک شهر است. ظاهرا در عصر باستانِ اروپا هم میدان یکی از عناصر تشکیلدهنده شهر بوده. یعنی اگر در ادبیات معماری ایران، چهار عنصر بازار، مسجد، حمام و مقر حکومتی اجزای اصلی شهر بودند، در تمدنهایی مثل رم و یونان علاوهبر این چهار عنصر مهم، میدان هم جزو اجزای اصلی یک شهر به حساب میآمد. ظاهرا، تا ظهور میدان نقش جهان (میدان شاه) اصفهان در عصر صفوی، ما در شهرهای خود میدان نداشتهایم. حداقل حافظه مستند و مکتوب ما چنین نشان میدهد که میدان یا حتی میدانگاه در شهرهای ما رایج نبوده. تا عصر صفوی. اگر چنین باشد، پرسش مهم آن است که مردم برای اجتماعات عمومی و مدنی خود به کجا میرفتند؟ ممکن است فوری پاسخ دادهشود: مسجد. ولی این پاسخ قانعکننده نیست.