کمی دورتر را ببینیم!
یک گزاره معروف هست که میگوید «شهر ساخته نمیشود، زاده میشود». یک نکته بسیار مهم در این گزاره وجود دارد. برای اینکه شهری در نقطهای از عالم داشتهباشیم، صدها و هزارها پیششرط و اتفاق باید باهم جور شوند تا آن شهر بهوجود آید. صرف اینکه مدیر یا یک برنامهنویس تصمیم بگیرد در فلانجا شهری بهوجودآید کافی نیست که هیچ، خطرناک هم هست. تجربه چندین دهه ما در ایران در راهاندازی شهرهای جدید گواه این ناکامی است. دلیل لغزیدن به چنین ورطهای از آنجا آغاز میشود که برخی مدیران و برنامهریزان ما شهر را ترکیبی از چند خیابان و چندین ساختمان میدانند.
در ابتدا باید این موضوع مهم را بپذیریم که آبادانی، صرفا، به معنای ساختوساز نیست. ساختوساز میتواند در حکم ابزار برای آبادانی باشد. آنچهکه آبادانیرا ازساختوساز متمایزمیکند روحوحس مکان است. و حس مکان حتما و فقط با ارجاعات هویتی ممکن میشود. یعنی در آبادکردن یک فضا و پهنه شهری نباید بهگونهای عمل شود که هویت آن مخدوش شود و نتوان فهمید که در کجا قرار داریم.