شروع به کار خانه قصه

شروع به کار خانه قصه

یکی از افتخارات محله تاریخی اودلاجان آن است که هوشنگ مرادی کرمانی، قصه‌نویس بزرگ و شریف ما حدود ۲۷ سال در یکی از تربچه‌نقلی‌ترین خانه‌های آن زندگی کرده، قصه‌های مجید را نوشته، سه فرزند برومند و فرهیخته‌اش را پرورش داده و نامش را در ادبیات جهان ثبت کرده.
این خانه، سال‌ها پیش به تملک شهرداری منطقه دوازده درآمد تا تبدیل به خانه‌موزه مرادی کرمانی شود. ولی فراموش و مخروب و خانه آسیب‌‌یافتگان شد. سال گذشته در یک «فراخوان عمومی احیا و بهره‌برداری موقت آن» منتشر شد و نهایتا با معرفی بهره‌بردار، مرمت و احیای آن انجام گرفت.
اینک، زمانش رسیده درِ این خانه، با رنگ و لباسی درخور به روی علاقمندان باز شود. با نام «خانه قصه».
یکی از زیبایی‌های « خانه قصه» راه‌اندازی کتابخانه آن توسط علاقمندان است. از تمام دوستداران «نویسنده» و «خانه» درخواست می‌کنیم در صفحه اول کتاب‌های اهدایی اسم شریفتان را بنویسید. می‌خواهیم همه بدانند در این کتابخانه بسیاری از فرهنگ‌دوستان سهم دارند و مجموعه هم در اختیار همه دوستداران ایران است.

بسیاری از این روستاها اکنون دیگر روستا نیستند، بلکه به بخش یا شهر تبدیل شده‌اند. حاصل این تلاش گسترده، ساخت ۱۳ مستند ۵۰ دقیقه‌ای از روستاهایی است که هرکدام گوشه‌ای از تنوع و زیبایی فرهنگی ایران را بازتاب می‌دهند.

مارکس و انگلس و هجوم ارتش بریتانیا به بوشهر و . .

مارکس و انگلس و هجوم ارتش بریتانیا به بوشهر و . .

چینی‌ها نان ستون اعزامی به هنگ‌کنگ را با پیش‌اندیشی به زهر زیادی آغشته کردند. چینیان با سلاح‌های مخفی سوار کشتی‌های تجارتی می‌شوند و در جریان سفر، مسافران اروپایی کشتی‌ها را قتل عام می‌کنند و سپس کشتی را به تصرف درمی‌آورند. آنان تمام خارجیانی را که دم دست می‌یابند می‌ربایند و می‌کشند. حتی کارگران چینی که به کشورهای دیگر مهاجرت کرده‌اند به عنوان هم‌دردی، در کشتی‌های حمل‌ونقل سر به شورش برمی‌دارند و برای تصرف کشتی می‌جنگند. یا به‌جای تسلیم با خودکشی به زیر آب می‌روند، یا در میانه شعله‌های کشتی می‌سوزند. حتی در خارج از چین، کسانی که تاکنون سربه‌زیرترین و آرام‌ترین افراد بودند، باهم می‌سازند و ناگهان به‌پا خاسته و شبانه دست به شورش می‌زنند، مانند مورد «ساراواک» یا سنگاپور. جز با زور و مرقبت آنان آرام نمی‌گیرند.

تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران

تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران

پرستو پیش از این نمایشگاه موفقی در گالری گلستان داشت و حالا باید نمایشگاه دیگری برگزار می‌کرد. به همین خاطر یک هفته قبل از نمایشگاه از آلمان به تهران آمد تا کارها را قاب کند. قرار بود شب کارها را به دیوار گالری بیاویزیم و فردا هم نمایشگاه افتتاح شود. صبح تلفن خانه‌ام زنگ زد و صدایی گفت فردا نمایشگاه خانم فروهر نباید برگزار شود.