معمارانِ هم در تقویم کشور روز و هفتهای به نام خود دارند. فرصتی برای دورهمیها و مراسمها و تقدیرها. امسال جمعی از معماران و شهرسازان ارجمند، به دعوت «موسسه فرهنگیهنری اردیبهشت عودلاجان» و «انجمن مفاخر معماری ایران» در خانه اردیبهشت اودلاجان جمع شدند و و پس از بازدید از سه خانه تاریخی «سلطان بیگم»، «سرهنگ ایرج» و «موتمنالاطبا» دوباره به خانه اردیبهشت اودلاجان برگشتند و دمی با صرف نوشیدنی و شیرنی، گپوگفت کردند. مراسمی بسیار راحت و بیتکلف و صرفا برای دیداری با هم و گذران دقایقی در بافت تاریخی تهران. کل برنامه حدود سه ساعت به طول انجامید ولی خاطرهای شد برای میهمانان و میزبانان. تا باشد، چنین باشد.
دیدن بندر بوشهر و گشتن در محوطه باستانی بندر سیراف، قاعدتا، باید آرزوی تکتک ما ایرانیها باشد. ویژگیهای این دو بندر چنان است که بتوانیم بگوییم در ایران مشابه و نظیر ندارند. اگر به این دو جاذبه بزرگ، رفتن به زیارت کوه نمک جاشک و مزهکردن آب شور و پرنمک آبشار نمک را بیفزاییم، میتوان تابلو را کامل کرد. ولی چنین نیست. سفر ما به بوشهر سه شب و چهار روز بود و این اصلا کافی نیست. همه این مدت را هم اگر فقط در بوشهر میماندیم باز هم کم بود. با این حال، جرعهای نوشیدیم و تشنگی را بیشتر احساس کردیم.
سالهای چهل شمسی سده گذشته، به نوعی، سالهای آبستن حوادث بود. پس از اتفاقات دو دهه گذشته، کمکم جرقههایی در حوره فعالیتهای فرهنگی و هنری زده میشدند. جرقههایی که در دهه بعد بستر شکوفایی هنر و فرهنگ کشور شدند. در نیمه اول سالهای پنجاه خورشیدی، جریانهای نوین شعری، ادبی، هنرهای تجسمی و تزیینی در این آب و خاک شکل گرفتند که بذرشان در نیمه دوم سالهای چهل نشانده شدهبود. به همین خاطر در این سالها هم در حوزه سینما و تئاتر شاهد جریان نوین و مترقی بودیم، هم در حوزه نقاشی، مجسمهسازی و گرافیک. خانه اردیبهشت اودلاجان، پس از نمایش چهارگانه علی نایینی با موضوع نقاشان مدرن و مترقی ایرانِ آن سالها، چهار هنرمند دیگر از این حوزه را هم معرفی میکند: جلیل ضیاپور، منوچهر صفرزاده، بهمن محصص و مرتضی ممیز. دو اثر اول یادگار زندهیاد هوشنگ آزادیور است، سومی از احمد فاروقی قاجار و چهارمی ساخته مصطفی رزاق کریمی.
تاکنون «شناخت دقیق گذشته محله و علل افول آن» هدف اصلی این نشستها و مطالعه بوده و احتمالا تا آخر هم خواهدبود. اما، صرف شناخت گذشته و علل افول محله مشکلی را حل نمیکند. باید به فکر آینده بود. بر این اساس، مساله اصلی آن است که چگونه محله میتواند ارج و قرب گذشته را بازیابد و تبدیل به عضو موثری در بافت شهری پایتخت شود.
تردیدی نیست که هنرهای ملی و بومی این سرزمین، برای اکثریت مردم جذاب و خوشایند است. تردیدی نیست که این هنرها بازتاب فرهنگ عمیق و دیرین این سرزمین هستند. و تردیدی نیست که گسترش و رواج این هنرها، بستری است برای مودت و محبت بین مردم این کشور نازنین.
از سوی دیگر، سلیقه و ذوق زیباییشناسی، اصلا، امری راکد و ازلی نیست. تا حد زیادی تابع زمان و تغییرات روش زندگی مردمان است. تصویری که صدسال پیش زیبا مینمود، ممکن است امروز زیبا به نظر نیاید.
پس چگونه میتوان از زیباییهای هنرهای ملی و بومی لذت برد بیآنکه نیازها و سلایق جهان مدرن فراموش شوند؟ امروز، هنرمند آن کسی است که زیباییهای دیرین را به زبان و الگوی امروز ترجمه کند و آثاری بیافریند که در اوج زیبایی هستند و ریشه در تاریخ و فرهنگ کشور دارند.
برگردان امروزی هنر سوزندوزی دختران ترکمن را در نمایشگاه دستآفریدههای این عزیزان ببینیم و لذت ببریم.
یکی از زیباییهای سفر، داشتنِ همسفرانِ خوب و دلنشین است. سفر یکروزه رشت هم مثل پنج سفر پیشین «خانه اردیبهشت اودلاجان» از چنین نعمتی برخوردار بود. جمعی از چند معمار، رسانهای، فیلمساز، مدیر و درمانگر که دغدغه تاریخ و فرهنگ ایران را دارند. با چنین جمعی، بودن و چرخیدن در رشت که به قول استاد محمدتقی جکتاجی، دروازه شمالی ایران به اروپا و مدنیت غرب بود، لذت مضاعف دارد.