گزارش مستند تهرانِ سیمین, گزارش مستند جام جان, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان
گزارش مستند تهرانِ سیمین, گزارش مستند جام جان, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

بیست‌ و ششمین شب فیلم/ ۸ دی ۱۴۰۰ خورشیدی

ناصر صفاریان، با موضوع زندگی‌وآثارفروغ فرخزاد، سه‌گانه‌ای ساخته. هریک از آن‌ها وجهی از این «پدیده» شعر معاصر ایران را به تصویر می‌کشد. این سه، در حکم یک سریال نیستند و هرکدام را می‌شود مستقل‌از بقیه تماشا کرد، ولی طبیعی‌است که دیدن هرسه اثر تصویر کامل‌تری‌از بزرگ‌بانوی شعر ایران را ترسیم می‌کند. در بیست‌وششمین شبِ فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان، فرصتی پیش آمد تا با تماشای «جامِ جان»، با شعر و نویسندگیِ فروغ‌فرخزاد آشنا شویم.

.

دو اپیزود دیگر این‌سه‌گانه به زندگی خصوصی او (سردِ سبز) و کارنامه سینما و تئاتر او (اوج موج) می‌پردازد. مستندی که در این شب به نمایش درآمد، بیست سال پیش ساخته ‌شده و پس از کش‌وقوس فراوان، با حذف برخی تکه‌ها درسال ۱۳۹۱مجوز انتشار بصورت دی‌وی‌دی گرفت. ما شانس داشتیم که نسخه کامل را ببینیم.

فیلم را کامل باید ساخت!

صفاریان معتقد است که یک مستند واقعی و خوب آنی نیست که با سفارش این یا آن کارفرما با جدول زمانی تنگ‌وتند ساخته شود.

مستند در جریان ساخته شدنش، ممکن است چندین‌بار تغییر کند. بخش‌هایی حذف و بخش‌های اضافه شود. فیلم را باید کامل ساخت.

آن‌گونه که خالق اثر می‌خواهد. این‌که در مرحله ممیزی چه اتفاقی می‌افتد، بحث دیگری است ولی کارگردان باید به پشتوانه پژوهشی دقیق و کامل فیلم را بنابه مبانی و اصول خود بسازد. نباید از ابتدا به‌این فکرکندکه اثررا درکجا و به‌کی نشان‌خواهدداد.

او می‌گوید ابتدا قرار بود فیلم مستند داستانی کوتاهی با زمان حدود چهل دقیقه بسازد. سال ۱۳۷۸ راش‌ها و تمام اسناد آن فیلم از بین رفت. توسط کسانی که همه می‌شناختندشان ولی کاری هم نمی‌شدکرد.

وقتی دوباره قرار می‌شود فیلم را بسازد، مبنا بر این می‌شود که تمام وجوه زندگی فروغ را به تصویر بکشند و کار را به کمال برسانند. نتیجه می‌شود سه‌گانه‌ای که شرحش رفت و هر اپیزود سرنوشت خود را پیدا کرده که خود داستانی است.

در جستجوی خانه سیاه

یکی از مخاطبان اشاره می‌کند که فیلم را سال‌ها پیش دیده و امروز در این نمایش دنبال اثری از «خانه سیاه است» در این مستند می‌گشته که با توضیح کارگردان درباره سه‌گانه موضوع روشن شد. اما، یکی از نقاط قوت فیلم، نقل نظرات بزرگان شعر وادب ایران درباره فروغ فرخزاد است که ازچند جهت می‌تواندمهم باشد.

گزارش مستند تهرانِ سیمین, گزارش مستند جام جان, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

نخست این‌که با شنیدن این‌نظرها می‌توانیم فروغ را بهتر بشناسیم و دوم این‌که با فضا و مسائل حاشیه‌ای زمان ساخت فیلم آشنا می‌شویم.

مخاطب دیگری نکته مهمی را بر این اظهارنظر اصافه می‌کند. او معتقداست شنیدن نظر این بزرگان، مثل آیینه‌ای است که ما تصویر آن گوینده را در آن می‌بینیم‌و درباره‌اش قضاوت می‌کنیم متوجه‌می‌شویم کدام نویسنده یا شاعر در حرفش صادق است و نظر مترقی درباره فروغ دارد کدام نه.

در این‌جا است که احترام ما به فریدون مشیری بیشتر می‌شود. نگاه او به رفتار و نوشته‌های فروغ بسیار پیشرفته و مترقی است. نگاه سپانلو هم، در مجموع، خوب است.

فیلم از فروغ

صفاریان در ادامه، به برخی نکات مهم در مرحله مطالعات پشتیبان اشاره کرد. به گفته او، گاه در میان اسناد و مطالعات به نکات و داده‌های اشتباه تاریخی برمی‌خوریم که اصلاح آن بسیار سخت و زمان‌بر است.

مثلا وقتی شما از فریدون فرخزاد در آلبوم او به نام «تنها صداست که می‌ماند» تاریخ تولد فروغ را روز ۸ بهمن می‌شنوید، چگونه می‌توان آن را به ۸ دی اصلاح کرد.

همه ممکن است حرف برادر را بیشتر قبول کنند تا حرف مستندساز را. یا این‌که منبع دیگری تولد او را ۱۵ دی اعلام کرده. و داده‌های بسیار دیگر، از جمله مسائل مربوط به رابطه فروغ با خانواده‌اش در سال‌های آخر عمرش.

مهم‌تر آن‌که قبل از ساختن این فیلم، هیچ مستند و فیلم دیگری درباره فروغ نیست که به آن‌ها مراجعه شود.

در زمان ساخته‌شدن این مستند، تنها دوکتاب درباره فروغ داشتیم یکی از م.آزاد و دومی از نادر جلالی. بقیه عموما کپی از این دو منبع بودند.

جالب‌تر آن‌که تا زمان ساخت مستند ما، در هیچ‌کجا فیلمی از فروغ نیست. وقتی ما توانستیم به این فیلم‌ها دسترسی پیدا کنیم، حتی خانواده فروغ هم شگفت‌زده شد.

در میان اعضای خانواده فروغ، گلوریا، خواهر کوچک‌تر فروغ بیشترین هم‌نوایی و هم‌کاری را با ساخت این مستند نشان داد که حتما یاری‌دهنده و موثر بود.

ازکجا شروع شد؟

مخاطبی از کارگردان پرسید، اصولا، فکر ساختن مستندی درباره فروغ از کجا پیدا شد. تصادفی بود یا بنا به سفارش و توصیه‌ای از جانب کسی یا جایی؟

صفاریان اشاره می‌کند در نه‌سالگی در برخوردی که معلم تربیتی با انشای من درباره فروغ کرد، که خیلی زشت بود، ذهنم درگیر فروغ شد.

از آن زمان تمام داده‌ها و خبرهای مربوط به فروغ را جمع می‌کردم. اولین مواجهه من با دنیای شعری فروغ خواندن این تکه از شعر او بود که «افق عمودی است و حرکت فواره‌وار» (ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد).

هنوزهم این تکه از شعر برای من و بسیاری دیگر، معما است. یعنی چه «افق عمودی است»؟ به هرحال، می‌توانم بگویم، برای سال‌ها و سال‌ها، فروغ تبدیل به مشغله ذهنی من شده‌بود. باید این سه‌گانه را می‌ساختم.

جالب است تاکید کنم اگر امروز هم بخواهم درباره فروغ فیلم بسازم، همین قالب‌و محتوا را خواهم‌داشت. ممکن است شکل وساختار کمی تغییرکندولی محتوی نه.

تغییر خاطره

یکی از مخاطبان گفت: ۱۵ سال پیش این فیلم را دیدم که رویاهای دیگری داشتم. امروز با دید تازه‌ای آن را می‌بینم. تعجب می‌کنم ازحرف‌های  خانواده فروغ. خانواده‌ای که با فروغ خوب نبود و حتی اذیتش کرد. حالا همه از او تعریف می‌کنند و برایش سپر بلا می‌شوند. به نظرم واقعی نمی‌آید.

مثلا پوران خواهر فروغ باید واقعیت را می‌گفت‌که چگونه تنهایش گذاشتند. مستند باید واقعیت را بگوید. مخاطب دیگری، به این مخاطب پاسخ‌داد. اوگفت مارسل پروست معتقد است خاطره در طول زمان تغییرمی‌کند و عموما به سمت مثبت حرکت می‌کند درست مثل زمانی‌که عاشق می‌شویم و گذشته‌های ناخوشایند را فراموش می‌کنیم. 

 در این ‌جا هم‌ می‌تواند کاملا طبیعی باشدکه خانواده فروغ پس از چنددهه ازمرگ او، وقتی‌از او حرف می‌زنند وجوه زیبا و خوب را به یاد آورند. اشکالی ندارد.

اما خود کارگردان نظر دیگری دارد. به نظر صفاریان، البته روحیه پوران و روحیه فروغ باهم متفاوت است. اما خواهر کوچک‌تر فروغ، گلوریا، خیلی شبیه فروغ است. طبعا در داخل خانواده تفاوت نگاه و رفتار وجود دارد اما این امر به معنای تناقض نیست. به عنوان شاهد، فروغ چندساعت قبل از حادثه، با پوران بود. البته که گذر زمان هم مطرح است. الان مادر فروغ از دخترش که نیست حرف می‌زند، طبیعی است احساس مادری بر احساس کدورت غلبه دارد، حتی اگر کدورتی بوده. بنابراین به نظر من باید نگاه به خانواده فروغ به او و رفتارش را تعدیل کرد.

وسعت دیدِ فروغ

یکی از مخاطبان، نکته بسیار ظریفی را اشاره می‌کند و می‌گوید: «ممکن است این نوع نگاه به خانواده فروغ، نگاه بیرونی ما به آن باشد. خیلی احتمال دارد که خود فروغ چنین نگاهی نداشته‌باشد. فروغ، برای خودش آزادی عمل وسیعی می‌خواست و آن را تا حد زیادی به دست آورده‌بود. بنابراین طبیعی است اگر از نگاه فروغ قبول کنیم که اطرافیان هم حق دارند آزادی عمل خود را داشته‌باشند. و نباید انتظار داشت اعضای خانواده هم‌نظر با او باشند. طبیعی است.»

صفاریان می‌گویدوقتی ما شعری ازیک شاعر محبوب می‌خوانیم، آن‌شعر درذهن‌ما تصویری ذهنی می‌سازد و ماندگار می‌شود و تغییر دادن این تصویر از سوی مستندساز آسان نیست. ما هر کدام از فروغ فرخزاد تصویری داریم که خاص خودمان است. از نظر من، فروغ زنده است، زمان ندارد.

بنابراین در انتخاب فضا و تصویر کوشیدم این هم‌زمانی وحضور را نشان دهم. بر این اساس است که صحنه‌هایی از روزهای ساخت فیلم را به عمد آوردم. از خیابان‌ها، شهر و خانه. حتی تصاویری‌از اعتراض دانشجویی سال ۷۷ را که ظاهرا ارتباطی با فروغ و زمانه او ندارد. ولی خوب در آمد.

او در پاسخ یکی ازز مخاطبان که منظور کارگردان از ارجاع چندباره تماشاگر به منظری از دریا و موج‌شکن را سوال کرد، گفت در جریان تولید این مستند چند مساله مد نظر بود.

نخست حس غرور و مقاومت که در فروغ سراغ داریم و دوم خصلت شعری او.

فروغ شاعری شهری است و ما عمد داشتیم که حضور شهر را در جای‌جای این فیلم نشان دهیم. نشان‌دادن تظاهرات شهری دانشجویان هم با همین دید است و اینکه ما چقدر به عنوان مستندساز مجازیم به استعاره و تمثیل متوسل شویم، اندازه و مقیاس خاصی ندارد.

استفاده از استعاره تا آن‌جا که از فیلم بیرون نزند، مجاز و قابل قبول است. مثالی می‌زنم: در فیلم «پ مثل پلیکان» ما با آدم‌هایی طرف هستم که اصلا نمی‌شناسیم. قبلا هم نمی‌شناخیم.

کارگردان از صفر شروع می‌کند به شناساندن و ترسیم این آدم‌ها به ما. ولی در فیلم من، ما با یک چهره شناخته‌شده طرفیم که علاوه بر شناخته‌شده‌بودن، در هرکدام ما تصویر خاصی از او وجود دارد. پس نمی‌توان خیلی راحت از هر استعاره و نمادی استفاده کرد. چهره مخدوش می‌شود و از بین می‌رود.

خیال‌پردازی نه تخیلات!

نشست را با سخنی از یکی‌از مخاطبان تمام می‌کنیم. فیلم امکان خیال‌پردازی به ما می‌دهد. به ویژه آن‌جا در پرده نمایش چیزی نیست مگر یک رنگ خالص که می‌تواند به رنگی دیگر بچرخد، آرام و آهسته؛ و این امر به ما رخصت خیال‌پردازی می‌دهد و ما ذهن خود را به نجوای گفتاری می‌سپاریم که در پشت این پرده تک‌رنگ شعر یا روایتی ازفروغ را واگویه‌می‌کند. همین تصویرها، عین شعر هستند. جان کلام مستند همین تصویرها و استعاره‌ها است. زیبا بود. ممنون.

با امید به دیدارهای بعدی و مکرر با ناصر صفاریان.

گزارش مستند تهرانِ سیمین, گزارش مستند جام جان, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

ناصر صفاریان

ناصر صفاریان، متولد تیر ۱۳۵۴ تهران، دانش‌آموحته زبان و ادبیات ا نگلیسی است. او نایب‌رییس و عضو هیات‌مدیره «انجمن مستندسازان سینمای ایران» است. در «هیات‌مدیره انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران»، «انجمن بین‌المللی مستند» و «فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران» عضویت دارد. دبیر «بخش‌مستندجشن‌واره موسیقی فجر»، «کانون فیلم خانه سینما»، «هفته فیلم انجمن مستندسازان سینمای ایران» است. ناصر صفاریان در نشریه‌های فیلم، آدینه، سلام، مهر، سینمای نو، گزارش فیلم، دنیای تصویر و… قلم می‌زند و دو کتاب به نام‌های «مردی که شبیه شعر خود نیست» و «آیه‌های آه» دارد. برخی از فیلم‌های او: کودکیِ ناتمام- ۱۳۹۵/۱۳۹۹؛ من فقط شاعرم، جناب سروان!- ۱۳۹۴ /۱۳۹۳؛ شب شیدایی؛ خاطره‌های خط‌خطی؛ بانو مرا دریاب؛ خاطره در قاب؛ آزادی در مه؛ وقت خوب مصائب؛ اتواستاپ؛ آواز آفتاب؛ اوج موج

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx