موسسه فرهنگی‌هنری اردیبهشت عودلاجان، در کتابخانه خود را به روی دوستان باز می‌کند. فهرست کتاب‌های کتابخانه، به تدریج در وبسایت موسسه منتشر می‌شود. علاقمندان و پژوهشگرانی که نیاز به مطالعه این کتاب‌ها و اسناد دارند، با عضویت در آن، می‌توانند از آن‌ها استفاده کنند.
در بده‌بستانی متقابل، دوستانی که علاقمند به اهدای کتاب و سند به کتابخانه ما هستند، لطفا تردید نکنند. کتاب‌ها و اسناد دریافتی با نام اهداکنندگان در کتابخانه قرار داده‌می‌شود و در وبسایت هم به اسم از آنان سپاسگزاری می‌شود.

زندگی و زمانه نوش‌آفرین انصاری

«پدربزرگم مهندس بودند. آدمی مشهور بود. پدربزرگم با مهندس بغایری گروهی بودند که مامور مشخص‌کردن مرزهای ایران، از جمله مرزهای غرب ایران شدند. آن‌ها متخصص سرحد بودند. روستاها را می‌شناختند و خیلی هم خوب در این زمینه کار می‌کردند. پدربزرگم آدم شاخصی بودند. ایشان به مردم خیلی نزدیک بودند. یادم می‌آید بچه‌هایی را که بیماری کچلی داشتند، به این درمانگاه می‌آوردند. این صحنه یادم است که ۵-۶ ساله بودم در خانه پدربزگ که در کوچه انصاری است، حالا خانه نیست، ولی کاشی‌هایش هست، حدود ۱۰ تا ۱۵ پسربچه و دختربچه را که روی سر همه‌شان چیزی انداخته‌بودند، به آن‌جا آورده‌بودند و آن‌ها باید یک الی دو ساعت در آفتاب می‌نشستند. خیلی دردناک بود. بچه‌ها گریه می‌کردند. من دیگر نمی‌توانستم بایستم و می‌آمدند مرا می‌بردند که دیگر نبینم. درِ این خانه برای رسیدگی به امور مردم و کار داوطلبانه همیشه باز بود. پدر بزرگ (مادری) در کار بهداشت و سلامت، کار فرهنگی، مدرسه، مسجد و از این نوع کارها فعال بودند. کار برای جامعه به نگاه مادرم برمی‌گردد که از بچگی به من می‌گفت و هم‌چنین می‌گفت کاش در ایران بودم و می‌توانستم کار مفیدی برای جامعه انجام دهم. در حالی که اجبارا با پدرم در سفر بود. من از سن ۱۰ سالگی در کنار مسیحیان بودم و نگاه مسیحیان به خدمت و کار داوطلبانه بسیار پسندیده بود. به ویژه آنانی که در مدارس تارک‌دنیایی تحصیل می‌کردند. آن‌جا مباحث مذهبی زیاد بود. می‌گفتند برای مردم کار می‌کنیم تا خدا از ما راضی باشد. زنانی که عمرشان وقف کمک به مستمندان می‌شد. یا آن‌هایی که در حوزه‌های مختلف مثل پزشکی و خیریه فعالیت می‌کردند. یکی از نمونه‌هایش کارهای مادر ترزا بود. بنابراین من با این زمینه آشنا بودم و برایم طبیعی بود که آدم بخشی از وقتش را صرف کارهای داوطلبانه کند.»

کتاب خانه اردیبهشت عودلاجان, زندگی و زمانه نوش‌آفرین انصاری, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

موقعیت مدیران صنایع در ایران

«انقلاب بهمن ۵۷ صرفا اقتصادی نبود، بلکه تضاد عمده نهادهای پرتوان اجتماعی و مذهبی و در کنار آن نهاد اقتصاد سنتی (بازار) در مقابل مدرن‌گرایی بی‌بندوبار اجتماعی ره‌آورد دربار، دولت و نهاد سیاست در مشارکت با نهاد اقتصاد مدرن بود که شعار حقوق‌ بشر تزریقی کارتر آن را شعله‌ور کرد و دیکتاتوری نهاد سیاست را برانداختند. سرمایه‌داران دارایی‌های خود را تبدیل به نقدینگی کردند و به‌موقع در کشورهای غربی شروع به کار کردند و از شرکت‌های آنان در ایران پوسته‌ای خالی و بدون سرمایه و کالا و انبوهی بدهی بیش نماند. از بین همه شرکت‌های انگشت‌شمار بنگاه صنعتی و اقتصادی که روند تولید و پخش و جریان امور را بدون دستکاری و انتقال سرمایه به خارج ادامه می‌دادند، شرکت مینو یکی از مهم‌ترین آن‌ها بود. در سال ۵۸ گروه صنعتی مینو سودآوری قابل توجهی داشت که شامل هیچ‌کدام از ۴۹ ماده مصوب شورای انقلاب که منجر به ملی‌کردن آن واحد شود را نداشت. اما متاسفانه در زمستان ۵۹ وقتی شنیدم دادگاه حکم بر ناتوانی مدیریتی آقای خسروشاهی صادر کرده و مدیریت شرکت را به دادگاه محول کرده‌اند، وجودم آتش گرفت. علی خسروشاهی در طول دهه‌ها فعالیت تجاری و صنعتی خود جزو علم‌گرایان و خردورزان بسیار پرکار بودند و هرگز عدل و انصاف را در تجارت و عملکرد کاری نادیده نگرفتند. به حدود ۶۰۰۰ پرسنل مانند فرزندان خود رسیدند، متدین بودند. . . . مینو در سال ۱۳۴۱ با تولید آب‌نبات سه‌گوش به تولید بیش از هزار رقم محصول با کیفیت و با مهر استاندارد در دهه پنجاه رسید. بیش از ۱۰ هزار زمینه شغلی و کارآفرینی به وجود آورد. . اگر شرکت کاترپیلار، ایران ناسیونال و مشابه با فروش تعدادی ماشین‌آلات در سال ۱۳۵۵ به میلیارد تومان فروش دست یافتند، مینو با فروش آدامس شیک ۴ عددی در بسته به قیمت ده‌شاهی، پفک نمکی ۲ ریالی در شهرستان و ۵ ریالی در تهران و ویفر و بیسکویت ۵ و ۱۰ ریالی به میلیاردها تومان فروش دست یافت.»

کتاب خانه اردیبهشت عودلاجان, موقعیت مدیران صنایع در ایران, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

دفتر ایام

محمود از دیدن پیشرفت کارهای کارخانه خیلی خوشحال شد. پس از بازدید از ساختمان ایران‌ناسیونال، در راه مراجعت، وقتی از میدان ۲۴ اسفند و کنار مجسمه رضاشاه عبور می‌کردیم، در نزدیکی دانشگاه تهران چندین اتومبیل پلیس ماشین ما را محاصره کردند و ما اجبارا کنار خیابان توقف کردیم. یک افسر پلیس محمود را به صندلی عقب فرستاد و یک افسر دیگر کنار دست من نشست. پرسیدم برای چی مارا جلب کرده‌اند، جواب داد می‌رویم شهربانی، در آن‌جا مطلع می‌شوید. چند ماشین پلیس در جلو و عقب و دو طرف اتومبیل ما را در حلقه خود گرفته‌بودند و اسکورت می‌کردند. ناگهان از وجود دعوت‌نامه و برنامه تظاهرات در اتومبیل تنم لرزید و وحشت کردم. از محمود پرسیدم دعوت‌نامه‌ها کجاست. گفت زیر تشک اتومبیل. وضع خودمان را برای افسر پلیس که پهلویم نشسته‌بود شرح دادم و به او گفتم خواهش می‌کنم این اطلاعیه‌ها را از داخل اتومبیل بردارید و بیرون بریزید. افسر پلیس نگاهی کرد و گفت خیلی کار خوبی کرده‌اید، حالا از من می‌خواهید خیانت هم بکنم؟ گفتم این بستگی به جوانمردی شما دارد. در همان لحظه متوجه شدم لااقل پنج اتومبیل پلیس ما را اسکورت می‌کنند. من خوب می‌دانستم خطایی مرتکب نشده‌ام که مستوجب جلب و توقیف باشم. از سویی فکر کردم شاید کسانی که در آن زمان جزو واردکنندگان اتومبیل و دارندگان امتیار مونتاژ اتاق اتوبوس بودند و غالبا با ما دشمنی می‌کردند و قدرتشان در تمام دستگاه‌های دولتی زیاد بود، پاپوشی برای ما دوخته‌اند. موضوع اعتراض به پلیس‌هایی که جوانان را کتک می‌زدند آن‌قدر ساده بود که تصور نمی‌کردیم همان ماموران به ما شک کرده‌باشند و ما را از گردانندگان میتینگ و حمله‌کنندگان به پاسبان‌ها شناخته باشند و شماره اتومبیل را با بی‌سیم به تمام پلیس‌های شهر تهران داده و دستور جلب ما را صادر کرده‌باشند. موضوع موقع بازرسی اتومبیل معلوم شد. در بازرسی ریزبینانه تمام اتومبیل جز دو بسته سیگار چیزی نبود

کتاب خانه اردیبهشت عودلاجان, دفتر ایام, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

پیکان سرنوشت

محمود از دیدن پیشرفت کارهای کارخانه خیلی خوشحال شد. پس از بازدید از ساختمان ایران‌ناسیونال، در راه مراجعت، وقتی از میدان ۲۴ اسفند و کنار مجسمه رضاشاه عبور می‌کردیم، در نزدیکی دانشگاه تهران چندین اتومبیل پلیس ماشین ما را محاصره کردند و ما اجبارا کنار خیابان توقف کردیم. یک افسر پلیس محمود را به صندلی عقب فرستاد و یک افسر دیگر کنار دست من نشست. پرسیدم برای چی مارا جلب کرده‌اند، جواب داد می‌رویم شهربانی، در آن‌جا مطلع می‌شوید. چند ماشین پلیس در جلو و عقب و دو طرف اتومبیل ما را در حلقه خود گرفته‌بودند و اسکورت می‌کردند. ناگهان از وجود دعوت‌نامه و برنامه تظاهرات در اتومبیل تنم لرزید و وحشت کردم. از محمود پرسیدم دعوت‌نامه‌ها کجاست. گفت زیر تشک اتومبیل. وضع خودمان را برای افسر پلیس که پهلویم نشسته‌بود شرح دادم و به او گفتم خواهش می‌کنم این اطلاعیه‌ها را از داخل اتومبیل بردارید و بیرون بریزید. افسر پلیس نگاهی کرد و گفت خیلی کار خوبی کرده‌اید، حالا از من می‌خواهید خیانت هم بکنم؟ گفتم این بستگی به جوانمردی شما دارد. در همان لحظه متوجه شدم لااقل پنج اتومبیل پلیس ما را اسکورت می‌کنند. من خوب می‌دانستم خطایی مرتکب نشده‌ام که مستوجب جلب و توقیف باشم. از سویی فکر کردم شاید کسانی که در آن زمان جزو واردکنندگان اتومبیل و دارندگان امتیار مونتاژ اتاق اتوبوس بودند و غالبا با ما دشمنی می‌کردند و قدرتشان در تمام دستگاه‌های دولتی زیاد بود، پاپوشی برای ما دوخته‌اند. موضوع اعتراض به پلیس‌هایی که جوانان را کتک می‌زدند آن‌قدر ساده بود که تصور نمی‌کردیم همان ماموران به ما شک کرده‌باشند و ما را از گردانندگان میتینگ و حمله‌کنندگان به پاسبان‌ها شناخته باشند و شماره اتومبیل را با بی‌سیم به تمام پلیس‌های شهر تهران داده و دستور جلب ما را صادر کرده‌باشند. موضوع موقع بازرسی اتومبیل معلوم شد. در بازرسی ریزبینانه تمام اتومبیل جز دو بسته سیگار چیزی نبود

کتاب خانه اردیبهشت عودلاجان, پیکان سرنوشت, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

کردها و فرقه دموکرات آذربایجان

از طریق یک آمریکایی که سمت رسمی ندارد، از توطئه‌ای مطلع شده‌ام که برخی از سران کرد و مالکین آذربایجانی برای سرنگونی حکومت دموکرات‌ها در آذربایجان در تهیه و تدارک هستند. ژنرال حسن مقدم (استاندار سابق آذربایجان)، امیر اسعد (یکی از سران ایل دهبوکری) و بزرگ ابراهیمی مالک ثروتمند ماکو از جمله کسانی هستند که گفته می‌شود در این امر دست دارند. این اطلاعات به درخواست مقدم و با تلویح این نکته به من منتقل شد که از حمایت آمریکا استقبال خواهدشد. البته پیغام دادم که دولت آمریکا با مسائلی داخلی از این دست، هیچ‌گونه ارتباطی نمی‌تواند داشته‌باشد. بر اساس اطلاعاتی که دارم، برنامه بسیار پرطول و تفصیل است و در آن یک شورش هماهنگ دهبوکری، هرکی، شکاک و دیگر عشایر کرد به اتفاق شاهسون‌های شمال تعبیه شده ‌است. همکاری اهالی شهرهای عمده آذربایجان نیز مورد نظر است. در خلال این عملیات هم «جمهوری کرد» مهاباد تسویه خواهدشد و هم تشکیلات دموکرات‌ها در تبریز. ترتیبی داده خواهدشد که در پی تصرف هر نقطه استراتژیک، نیروهای ارتش ایران در آن نقاط مستقر گردند.

کتاب خانه اردیبهشت عودلاجان, کردها و فرقه دموکرات آذربایجان, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

داستان توسعه در ایران

یکی از دلنشین‌ترین بندهای شعرگونه سنگ‌نوشته‌‌های هخامنشی از دیدگاه من، این عبارت است که در آغاز چند کتیبه داریوش و خشایارشا آمده‌است: «خدای بزرگ است اهوره‌مزدا/ که این زمین را آفرید/ که این آسمان را آفرید/ که مردم را آفرید/ که شادی را برای مردم آفرید». فکر می‌کنم برای انسانِ متعادلِ از غم گریزان، متنی پرمحتوا و بس گویا است و تاملی در آن ما را به بخشی از فلسفه زیستن نیاکان‌مان رهنمون می‌شود: شادزیستن! بنا بر این سند کهنِ نگاشته بر صخره‌های بلند سرزمین‌مان، بدون آن‌که همانند برخی روایت‌های تاریخی تحریفی در آن صورت گرفته یا عبارتی بر آن افزوده شده‌باشد، درمی‌یابیم که گذشتگان ما چنین می‌اندیشیدند که نخستین نعمتی که در آفرینش به انسان ارزانی می‌شود، «شادی» است. از متون کهن دینی نیز درمی‌یابیم اهوره‌مزدا در پی شادی انسان‌ها است و غم و ناامیدی دستمایه اهریمن است. البته بسیار بی‌جا خواهدبود اگر ادعا کنیم هرگز غمگین نمی‌شویم و در اندوه فرو نمی‌رویم یا هیچ‌وقت غم نداشته‌ایم.

کتاب خانه اردیبهشت عودلاجان, داستان توسعه در ایران, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

بازهم ایران

یکی از دلنشین‌ترین بندهای شعرگونه سنگ‌نوشته‌‌های هخامنشی از دیدگاه من، این عبارت است که در آغاز چند کتیبه داریوش و خشایارشا آمده‌است: «خدای بزرگ است اهوره‌مزدا/ که این زمین را آفرید/ که این آسمان را آفرید/ که مردم را آفرید/ که شادی را برای مردم آفرید». فکر می‌کنم برای انسانِ متعادلِ از غم گریزان، متنی پرمحتوا و بس گویا است و تاملی در آن ما را به بخشی از فلسفه زیستن نیاکان‌مان رهنمون می‌شود: شادزیستن! بنا بر این سند کهنِ نگاشته بر صخره‌های بلند سرزمین‌مان، بدون آن‌که همانند برخی روایت‌های تاریخی تحریفی در آن صورت گرفته یا عبارتی بر آن افزوده شده‌باشد، درمی‌یابیم که گذشتگان ما چنین می‌اندیشیدند که نخستین نعمتی که در آفرینش به انسان ارزانی می‌شود، «شادی» است. از متون کهن دینی نیز درمی‌یابیم اهوره‌مزدا در پی شادی انسان‌ها است و غم و ناامیدی دستمایه اهریمن است. البته بسیار بی‌جا خواهدبود اگر ادعا کنیم هرگز غمگین نمی‌شویم و در اندوه فرو نمی‌رویم یا هیچ‌وقت غم نداشته‌ایم.

کتاب خانه اردیبهشت عودلاجان, بازهم ایران, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

تاریخ نان در ایران

«جالب است که شکل نوشتاری «غذاخوردن» در هر دو دوره میانه و جدید پارسی به‌صورت «نان‌خوردن» بود. این عبارت روی کتیبه‌ای در تخت جمشید مربوط به شاپور دوم، در متون مانوی و در متون پهلوی پیدا شده‌است. حتی امروزه برای مثال در بلوچستان «اصطلاح مرسوم برای دعوت کسی به غذا «بیا و نان بخور» است.» در لارستان «نو دادا» (یعنی نون داده) به معنی غذادادن یا حمایت‌کردن است. آن‌گونه که در این‌جا روشن می‌شود، برای ایرانیانی که از گذشته تا به امروز نخستین مقام در مصرف نان را داشته‌اند، استفاده از کلمه نان در دو معنای غذا و نان تصادفی نیست. خوراک همه مردم شامل مقدار زیادی نان می‌شد و تفاوتی میان تهیدستان و ثروتمندان نبود. تنها تفاوت در مقدار مصرف بود که فقرا نان بیش‌تری می‌خوردند. بنابراین جای تعجب نیست که بر سر سفره پادشاهان هخامنشی هر دو نوع نان گندم و جو خورده می‌شد. . . . نان قربانی درخور و مناسب برای خدایان به‌شمار می‌رفت. در میان ایرانیان، وقتی پادشاه از جلو خانه‌ای عبور می‌کرد، صاحب خانه، بسته به استطاعت و عرف و سنت، گاو نر، گوسفند، نان، شراب، خرما، میوه و چیزهای دیگر به او پیشکش می‌کرد. بنابراین، نان نیز از جمله خوراک‌های با ارزش محسوب می‌شد. مقامات مهم امپراطوری هخامنشی نیز مانند پادشاهان دوران گذشته تیول می‌دادند و کسانی که روی زمین آن‌ها کار می‌کردند، می‌بایست انواع خوراک از جمله نان را در اختیار صاحبان زمین قرار می‌دادند. خدمتکاران و نگهبانان نان و گوشتی را که باقی‌مانده غذای اربابانشان بود، می‌خوردند. در دوره اسلامی نیز این‌گونه بوده‌است. محققان این دوره، این‌چنین نتیجه‌گیری کرده‌اند که «تغذیه روزانه ایرانیان . . شامل نان، کیک جو، هل، نمک و گوشت بود که با آن آب می‌نوشیدند» آن کسانی که نان نداشتند یا گندم و جو نمی‌کاشتند، می‌توانستند خرما را جایگزین کنند. . . بسیاری افراد در جنوب ایران چنین کاری می‌کردند در دوره ساسانیان نیز . . . »

کتاب خانه اردیبهشت عودلاجان, تاریخ نان در ایران, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

تاریخ سی‌ساله ایران

بازداشت این عده، پس از واقعه کاخ مرمر، در اروپا سروصدای زیادی به‌پا کرد و رابطه نیکخواه با سازمان انقلابی و سوابق آن‌ها در کنفدراسیون به رشد و وسعت هم‌دردی و تبلیغات خارجی افزود. از مجامع بین‌المللی برای نظارت بر محاکمه این عده به ایران آمدند. برای این هیئت مساله اساسی مثل همیشه نحوه رعایت اصول مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر و رسیدگی به امر شکنجه و نحوه تحقیقات بود و نیکخواه در این مرحله خود را به نفهمی زد، با توافقی که با سازمان به‌عمل آورده‌بود، از مساله شکنجه و حمله به رژیم خودداری کرد، برعکس، تمام وقت خود و دادگاه را با حمله به حزب توده و شوروی و خروشچف و مسائل جزئی پرونده گذراند. او از پاسخ گفتن به سوالات هیئت خارجی در مورد نحوه تحقیقات طفره رفت. در آبان ۴۴ در دادگاه اکثر متهمان اظهار ندامت و وفاداری نمودند. در دادگاه اول منصوری و کامرانی به اعدام محکوم شدند و دیگران به حبس‌های کمتر. چندتن به شش ماه، یعنی مدتی که در بازداشت بودند، محکوم شدند. کیانی و وکیلی تبرئه شدند.

کتاب خانه اردیبهشت عودلاجان, تاریخ سی‌ساله ایران, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

اسنادی از بلوچستان در آرشیو بریتانیا

در آستانه سال ۱۸۸۷، ما گزارش‌هایی را درباره یک حکمران ایرانی به نام نصرالله‌خان که درون محدوده‌های ایستگاه تلگراف مستقر شده‌بود دریافت کردیم که برای واردکردن آذوقه برای مصرف تشکیلات خویش و خدمه‌اش مالیات جمع‌آوری می‌کرد و در غیر این‌صورت رفتار آزاردهنده و ناپسندی با ساکنان محدوده می‌کرد. هم‌چنین مشخص شد مردم پیرامون چاه ایستگاه، که ذخیره آبش محدود است، نهال‌های نورس خرما کاشته‌بودند. بیشتر این نهال‌ها به خواست فرماندار مستعمره از محل کنده‌شد. سِر ای.نیکلسون به ما تلگراف زد که شاه بسیار نگران تعداد سربازان ماست، چرا که یک بازرگان و دسیسه‌چین فرانسوی درباره تعداد سربازان و موقعیت ما گزارش‌های مبالغه‌آمیزی به تهران فرستاده‌است. شک و تردیدی که این گزارش‌ها در ذهن شاه برانگیخت، فرصت گرفتن امتیاز خط‌آهن را که مذاکره درباره‌اش در جریان بود، به‌طور جدی تحت تاثیر قرار داد.

کتاب خانه اردیبهشت عودلاجان, اسنادی از بلوچستان در آرشیو بریتانیا, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

قصه خوبِ دوستانِ خوب

خانه اردیبهشت اودلاجان مقصد فرهیختگانی است که دل در گرو آبادانی میهن دارند. نیکانی که از احیای هر خانه و محوطه‌ای لذت می‌برند و حاضرند غم‌خواری و همراهی کنند. چند روز پیش، دو خانم عزیز که برای بازدید خانه آمده‌بودند، متوجه شدند ما حدود ۱۵۰ جلد کتاب قدیمی داریم که متاسفانه فرصت نکرده‌ایم فهرست‌برداری کنیم.

کتاب‌های «بهروز»

خانواده «بهروز» خانواده فرهیخته‌ای است. در روزهای اول تابستان، از این خاندان گرامی، دکتر مازیار بهروز به خانه اردیبهشت اودلاجان آمد، همراه رضا کیانیان. بازدیدی از خانه و گپ‌وگفتی شیرین.

محمود مردانی

محمود مردانی، برای خیلی‌ها فقط یک اسم، و برای همه اطرافیانش، یک رفیق خالص و پایدار است. دوستان و دوستداران بسیاری دارد. از هنرمند و دانشگاهی تا آرایشگر و کاسب والامقام.
محل کارش، به نوعی پاتوق این آدم‌ها است. او پس از اولین بازدیدش از «خانه اردیبهشت اودلاجان» در فرصت‌هایی به این‌جا آمده و دوستانش را هم با خودش همراه کرده. در یکی از این دیدارها، بیش از سی جلد کتاب به کتابخانه مجموعه هدیه کرد. از پائولو کوئیلو تا محمود دولت‌آبادی و از فرهنگ تک‌جلدی دانشگاهی تا مجموعه اشعار سیدعلی صالحی. فهرست کتاب‌هایش را با اشتیاق در بانک اطلاعاتی کتابخانه ثبت کردیم تا هرکس نیازی به مطالعه این‌ها دارد از دیدن «خانه اردیبهشت اودلاجان» هم لذت ببرد.

علیرضا شاهرخی‌نژاد

خیلی خوب است که اهالی محله خود را جزئی از خانه اردیبهشت اودلاجان بدانند. یکی از نمونه‌های این هم‌پیوندی را در روزهای اخیر شاهد بودیم. هم‌محله‌ای ما، آقای علیرضا شاهرخی‌نژاد، نزدیک به بیست عنوان کتاب برای ما فرستاد که عموما در حوزه دین و دینداری بودند. در میان‌شان، البته زندگینامه کامل همسر امام خمینی در دو جلد با عنوان «یک قرن زندگی پرماجرا». می‌دانیم که این بانوی بزرگوار فرزند پامنار بود.

سیروس مهراندیش

سیروس مهراندیش
یکی از معماران خوش‌ذوق و خوش‌فکر معاصر ما، سیروس مهراندیش است. یکی از ارکان «مهندسان مشاور آژند شهر». کارنامه طول و درازی دارد و در بسیاری فعالیت‌های صنفی فعال بود و هنوز هم هست، هرچند نه مثل گذشته. از فعالان «کانون مهندسان معمار دانشگاه تهران» است که برنامه بسیار مفید «پاکت آبی» را با کمک دوستان و همکارانش اجرا می‌کرد که برنامه خوبی برای آموزش معماران جوان بود با شنیدن و بررسی پروژه‌هایی که توسط خود طراحان آثار ارائه و گفته می‌شد که «چه طراحی کردند، چه اجرا شد» و مهم‌تر آن‌که، «چرا چنین شد».

پیروز پروین

پیروز پروین، فرهیخته و دانش‌آموخته صنعت و هنر، چند ده جلد کتاب به کتاب‌خانه اردیبهشت اودلاجان هدیه کرده که حال و هوای آن سال‌ها را دارند. از ترجمه‌های فیروز شیروانلو و حمید عنایت تا «هزارسال نثر پارسیِ» کریم کشاورز.

محمد تاجیک

محمد تاجیک را همه سینمایی‌ها می‌شناسند. «مرد مهربان» سینمای ایران است که «دیپلماسی صله رحم» راه انداخته و تور بزرگی برای رفاقت و مودت هنرمندان پهن کرده.

در آستانه شب یلدا، به رسم مالوف، سری به خانه اردیبهشت اودلاجان زد و تعدادی کتاب در حوزه سینما و ادبیات داستانی به کتابخانه ما هدیه کرد. از جمله، «فرهنگ فیلمنامه» و «تاریخ سینما» و هفت هشت کتاب دیگر.

آرش رئیسی

آرش رئیسی شاعر است و اهل گفتگو و البته طرفدار محیط زیست پایدار. کتاب شعرش «با بانو و بی بانو» نام دارد. اخیرا به بازدید نمایشگاه «ماجرای نبودنت» (اثر محمدصادق دهقانی) آمده‌بود. در جوار این بازدید دو کتاب به کتابخانه اردیبهشت اودلاجان هدیه کرد. هر دو با امضای نازنین خود.

محسن پیرداده

یکی از امیدواری‌های جامعه مدنی ایران، آن است که بخش بزرگی از بدنه مدیریتی کشور در لایه‌های میانی و کارشناسی را افرادی تشکیل می‌دهند که علاوه بر توان فنی و کارشناسی، علاقمند به جامعه و فرهنگ ایران هستند. این بخش مهم جامعه، معمولا اهل مطالعه و آشنایی با تازه‌های جهانی است. محسن پیرداده یکی از این کارشناسان و مدیران ارجمند کشور است.

علی شیلاندری

در میان مستندسازان کشور، علی شیلاندری چهره خاص خود را دارد. کم می‌سازد ولی خوب می‌سازد. شاهکار او مستند «دیون و بودن» است. این مستند دو بار در خانه اردیبهشت اودلاجان به نمایش درآمده و در هر دو جلسه هم کارگردان عزیز حضور داشته و به پرسش‌های مخاطبان پس از نمایش فیلم پاسخ داده‌است.

نمایش ۱ - ۲۵ از ۴,۲۹۱

 نام کتاب عنوان فرعی نویسنده مترجم ناشر سال موضوع نسخه
سهراب سپهری، گزیدهشعر زمان ما، ۳محمد حقوقیانتشارات نگاه۱۳۷۸شهرسازی۱
آرشدوره دوم، شماره سهسیروس طاهبازآرش۱۳۴۴شعر۱
راهیان شعر امروزداریوش شاهینانتشارات گنجینه۱۳۵۴شعر۱
خاطرات همسر سفیرسینیتا هلمزاسماعیل زندنشر البرز۱۳۷۱سیاسی۱
روایت و کنش جمعیچرا فراخوان‌های اجتماعی و سیاسی به داستان نیاز دارندفریدریک دبلیو میرالهام شوشتری‌زادهانتشارات اطراف۱۳۹۹اجتماعی۱
فتح نهرانگوشه‌هایی از تاریخ مشروطیتعبدالحسین نواییانتشارات بابک۱۳۵۶تاریخ۱
کتاب تهراننگاهی به پیشینه تاریخی و سرمایه‌های فرهنگی- اجتماعی شهر تهرانحمیدرضا حسینیانتشارات روزنه، شهرداری تهران۱۳۹۹شهرسازی۱
مدیریت پسماند جامد از دیدگاه شهرسازیزیرساخت‌های شهری، کتاب دوممصطف بهزادفردانشگاه علم و صنعت۱۳۹۸شهرسازی۱
سیاوش کسرایی، مجموعه اشعارسیاوش کسراییانتشارات نگاه۱۳۹۵شعر۱
اسناد خانه سداناسماعیل رائینبنگاه ترجمه و نشر کتاب۱۳۵۸سیاسی۱
حق با طبیعت استاسرار زیبایی و تندرستیموریس مسگهمهدی نراقیانتشارات امیرکبیر۱۳۵۴متفرقه۱
ضدفاضل نظریانتشارات سوره مهر۱۳۹۲شعر۱
قلعه حیواناتجورج اورولامیر امیرشاهیانتشارات جام۱۳۸۹ادبیات۱
اعترافات ژنرالخاطرات ارتشبد عباس قره‌باغیعباس قره‌باغینشر نی۱۳۶۵سیاسی۱
ماموریت مخفی هایزر در تهرانخاطرات ژنرال هایزرهایزرسید محمدحسین عادلیموسسه خدمات فرهنگی رسا۱۳۶۵سیاسی۱
آدم‌ها و افسانه‌هاگفتگو با بهرام دبیریمحمدرضا شاهرخی‌نژادنشر چشمه۱۳۸۷هنر۱
بنیان‌های خیابان ولی‌عصراسکندر مختاری طالقانیدفتر پژوهش‌های فرهنگی، سازمان زیباسازی شهر تهران۱۳۹۹شهرسازی۱
محمدعلی بهمنیگزینه اشعارمخمدعلی بهمنیانتشارات مروارید۱۳۹۳شعر۱
فرهنگ فارسی یک جلدیخلاصه‌شده شش جلدی معینمحمد معینانتشارات شهرزاد۱۳۸۶مرجع۱
قرن تهرانپایتخت ایران صدسال گذشته را چگونه سپری کردگروه نویسندگانمرکز ارتباطات و امور بین‌الملل شهرداری تهران۱۳۹۹مجموعه۱
آنگاه، زمستان ۱۳۹۸بوشهر، دروازه مداراگروه نویسندگانآنگاه۱۳۹۸مجموعه۱
فرهنگ جامع فارسی به‌فارسیالف- یع. سیاحانتشارات اسلام۱۳۷۸مرجع۱
منوچهر آتشی، مجموعه اشعارجلد اولمنوچهر آتشیانتشارات نگاه۱۳۹۰شعر۱
این گفت و سخن‌هامحمود دولت‌آبادینشر چشمه۱۳۹۶ادبیات۱
دیوید کاپرفیلدچارلز دیکنزمسعود رجب‌نیاانتشارات امیرکبیر۱۳۸۹ادبیات۱
 نام کتاب عنوان فرعی نویسنده مترجم ناشر سال موضوع نسخه